سوره سینما – کامبیز حضرتی: فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» از زمان رونماییاش در چهلمین دوره جشنواره فجر تا زمان اکران توانسته توجهات بسیاری را به خود جلب کند. این اثر هم برای مردم عادی جالب توجه بوده و هم شمار زیادی از منتقدان راضی نگه داشته است. از طرف دیگر این فیلم نه یک اثر جشنوارهای است و نه یک اثر سفارشی، بلکه فیلمی زنده و پویاست که دیدن آن برای هر ایرانی، جذاب و درعینحال خاطرهبرانگیز و پر از لحظات تلخ و شیرین است.
جای تامل دارد که چطور فیلمی که در ابتدا با هدف پخش از تلویزیون ساخته شده است توانسته تاحدود زیادی موفقیتهای متعدد سینمایی کسب کند، جوایز مختلفی از جشنواره فجر را از آن خود کند و هم استقبال انبوه مخاطبان را در پی داشته باشد؟ در زیر به جذابیتها و تمهیدات شایسته این کار خواهیم پرداخت تا تصویر نسبتاً دقیقتری از دلایل موفقیت این فیلم به دست داده باشیم.
خلاقیت درعین محدودیت
تاریکی سالنهای سینما بیش از همه، جایی برای تماشای رویدادهای خیالی (فانتزی) و قهرمانپروری است. آثار سینمایی معمولاً به قصد تشدید رویدادهایی ساخته میشوند که در زندگی عادی از آنها محروم هستیم. چرا که زندگی واقعی فاقد عناصر فانتزی و خیالین است و افراد با چهرهها و علائق معمولی خود در جامعه ظاهر میشوند و کمتر پیش میآید که آحاد جامعه در تماس مستقیم با قهرمان دوران خود قرار گیرند. اساساً جامعه محملی برای گذران زندگی شهروندان معمولی و بقاعده است و سینما قصد دارد تا به قصد جبران واقعیت به زیست هرروزی ما رنگ خیال بزند و افرادی را از جامعه برکشیده و به اوج برساند.
فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» فیلمی است که به زندگی شهیدان مهدی و حمید باکری میپردازد. داستان فیلم براساس واقعیت است و تلاش ندارد تا واقعیت را با خیال بیامیزد. از طرف دیگر سوژه فیلم به زندگی یک قهرمان توجه دارد اما سعی نمیکند تا از قهرمان آن شخصیتی ورای افراد عادی به دست دهد و بیشتر تلاش هادی حجازیفر در مقام کارگردان و بازیگر این است تا از شهید باکری قهرمانزدایی کند تا مخاطب بیشتر بتواند با آن شخصیت ملموس و شبیه خود ما همذاتپنداری کند.
باوجود تلاشی که در این فیلم صورت گرفته تا از قهرمانسازی کاذب و خیالگرایی فاصله گرفته شود اما «موقعیت مهدی» از زمان رونمایی آن در جشنواره فجر به یک پدیده سینمایی بدل شده است. فیلم درعین محدودکردن خود به واقعیت و نشاندادن واقعگرایانه یک شخصیت برجسته توانسته است مخاطب را با یک شخصیت انسانی اصیل آن هم در دل جنگ تحمیلی همراه و همداستان کند. در اپیزودهای مختلف فیلم شخصیت شهید مهدی باکری بسیار خوب پرورده شده است و جزئیات زیادی در فیلمنامه و اجرا باعث شدهاند تا کاراکتر او برای مخاطب آشنا و ملموس شود.
پازلهای پراکنده اما منسجم
یکی از مشکلات فیلمهای زندگینامهای در سینمای ایران عریض و طویل بودن روایت داستان فیلم است. نمونههای متعددی در سالهای اخیر وجود دارد که نشان از شکست تجاری آثار زندگینامهای دارد، درحالی که علیالقاعده ساختن فیلم از شخصیتهای شناخته شده و مشهور از جذابیت بسیار بالایی برخوردار است تا مخاطب را به استقبال از آن فیلمها دعوت کند. اما چرا چنین آثاری در عمل ناموفق درآمده و استقبال چندانی از آنها نشده است؟
نگاهی به آثار سینمایی زندگینامهای نشان میدهد که این آثار، زندگی یک قهرمان را از ابتدا تا انتها روایت میکنند به گونهای که سازندگان آن در طول زمان محدود فیلم ناچار از عوض کردن فضا، موقعیت، داستان، بازیگر و… برای نشاندادن دورههای مختلف زندگی آن شخصیت هستند. سیر و سیل چنین تغییراتی حال و هوای شتابندهای به فیلم میدهد و بهطور معمول اغلب صحنهها عمدتاً قوام نیافته و عقیم میمانند. درحالی که میشود در یک فیلم فرصت مناسبی در اختیار کارگردان وجود داشته باشد تا یک برهه از زندگی یک شخصیت برجسته را دراماتیزه کند و فیلم منسجمی از یک شخصیت مشهور در یک دوران مشخص به دست دهد.
«موقعیت مهدی» فیلمی است که قصد ندارد تمام جوانب زندگی شهید باکری را به ما نشان دهد. از یکسو او را در ارتباط با خانواده (همسر، برادر و نزدیکان) نشان میدهد و از سوی دیگر به شخصیت جنگی و نظامی او در رابطه با همرزمانش توجه دارد. فیلم به کودکی، دوران تحصیل و مسائلی از این دست زندگی شهید باکری نمیپردازد و سودای آن را ندارد تا تمام طول دوران حیات این شهید را به تصویر بکشد.
فیلم به جوانبی از زندگی شهید باکری توجه دارد که بسیار انسانی و جالب توجه است. سکانسهای ابتدایی فیلم ازدواج این شهید را بیان میکند. همین سکانسهای ابتدایی چراغ راهنمای دنبال کردن سیر فیلم است و مشخص میکند که تا انتها رفته رفته همین صحنههای روشن جای خود را به خون و شهید و شهادت خواهند داد. به عنوان مثال تصویرکردنِ شهید باکری، بهعنوان فردی مذهبی، با جزئیاتِ جذابی همراه شده است. نحوه نشستن او در جلسه خواستگاری و صحبت با «صفیه» و دیالوگهایی که بر زبان میراند در راستای قوام پیدا کردن شخصیت تدارک شده تا در مجموع این سکانس بتواند یکی از بهترین لحظات عاشقانه را در سینمای ایران رقم بزند.
اساساً فیلم «موقعیت مهدی» خصلت اپیزودیک دارد. اگرچه این فیلم اثری برآمده از یک سریال نه چندان بلند است اما درنسخه سینماییاش قطعات پازلواری کنار هم قرار گرفته است که سعی دارد یک چهره جامع و کلی از سیمای این شخصیت برجسته خلق کند. به همین دلیل علیرغم شکل پازلوار و اپیزودیک «موقعیت مهدی» با فیلمی منسجم مواجه هستیم که در نشاندادن برشهای زندگی شخصیت اصلی خود موفق عمل کرده است. با وجود اپیزودهای مختلف ماجرای فیلم روایتی است از زندگی مهدی باکری، فرمانده لشکر ۲۱ عاشورا؛ که برشهایی از ازدواج تا شهادت این شهید را روایت میکند.
از ملاقلیپور تا حجازیفر
دیالوگی در فیلم «موقعیت مهدی» وجود دارد که در آن به رزمندهای “با چشمانی سرخ از کمخوابی” اشاره میکند، اشارهای که ما را بیش از همه به یاد مستند «حمید و فاطمه» و تاحدی «هیوا»ی رسول ملاقلیپور میاندازد. مستند «حمید و فاطمه» که روایت خانم فاطمه امیرانی از همسرش حمید باکری و عشق یک رزمنده به همسر و خانوادهاش است نکات بسیاری درباره احوالات این دو برادر شهید دارد.
مرحوم رسول ملاقلیپور، درباره فضای ساخته شدن یکی از بهترین آثارش (هیوا) میگفت؛ در مستندی که با همسر شهید حمید باکری صحبت میکردم، پی به عشقی بردم که بعد از سالها هنوز در دل این زن وجود داشت و آنقدر از خاطرات این زن متاثر شدم که «هیوا» را ساختم.
همسر شهید حمید باکری در آن فیلم اشاره کرده است: «حمید باکری آنقدر درگیر جنگ بود که فرصت نمیکرد بخوابد. وقتی خبر دادند حمید شهید شد شاید تعجب کنید گفتم بهتر، الحمدالله، بالاخره خوابید.»
شهادت حمید باکری در فصلی با عنوان «من مهدی باکری نیستم» در فیلم «موقعیت مهدی» روایت میشود. این اپیزود داستان رفاقت دو پسر نوجوان را شرح میدهد که حالا به جنگ آمدهاند و هر کدام دارند در گروهانی مجزا فعالیت میکنند. کمی بعد یکی از آن دو شهید میشود و دوست بازمانده در حالی برای پیداکردن و برگرداندن پیکر دوستِ شهیدشدهاش تقلا میکند که مهدی دستور داده تا فقط در صورتی پیکر حمید را برگردانند که پیکر شهدای دیگر را نیز برگردانند. اینجا مهمترین سویه موقعیت مهدی باکری در مقام فرمانده و تضادش با علائق احساسی و خانوادگی شکل میگیرد و کاراکتر ناگهان چندین بُعد متفاوت و متعارض پیدا میکند تا موقعیت انسانی او درک شود. بهگونهای که حتی اپیزود «من مهدی باکری نیستم» قابلیت تبدیل به یک فیلم سینمایی مستقل را دارد.
نکته پایانی
هادی حجازیفر در اولین ساخته سینماییاش خود را در موقعیت پیچیدهای قرار داده است. او در کارگردانی و بازی بیش از همه موفق شده است و با تکیه بر فرمی متکی بر چند پرده نمایشی توانسته است از ازدواج تا شهادت شهیدان باکری را به تصویر کشد. موفقیت او بیش از همه متکی به همراه فرم و محتواست که مدام همدیگر را تقویت میکنند تا با فیلمی یکدست روبهرو شویم.