سوره سینما – حمید غفاریان: «روز صفر» اولین فیلم سعید ملکان بعد از سالها فعالیت در طراحی چهرهپردازی، تهیه و تولید فیلم و سریال است، او در ابتدای راه سراغ سوژهای رفته که بسیار پرریسک است و از آنجایی که سینمای ایران در ساخت فیلمهای پلیسی و اکشن دست و پای بستهای دارد و این فضا نیازمند توجه به جزییات در صحنه است اما ملکان توانسته نسبت به تجربههای سینمای ما در این گونه به خوبی عمل کند و بازگشت خوبی به سینمای قهرمان پرور زمانه خود داشته باشد.
سالهاست درباره سینما و فیلم استراتژیک حرفهای زیادی مطرح میشود که خروجی قابل قبولی ندارد اما روز صفر تا اینجای کار نشان جدی از یک فیلم استراتژیک است که میتواند در اجرا خوب باشد و سندی باشد برای یک رخداد غرورانگیز ملی که مخاطب در سینما هم به آن میرسد.
فیلم داستان چگونگی دستگیری عبدالمالک ریگی؛ رهبر گروه جندالله توسط نیروهای امنیتی ایران را روایت میکند که وقتی خبر فرایند دستگیری او منتشر شد، به خودی خود با یک ایده جذاب سینمایی مواجه شدیم اما برای فیلم شدن نیاز به شاخ و برگها و شخصیتسازی داشت که در «روز صفر» آدم بد و آدم خوب بر اساس الگوی ژانر بهدرستی روبروی هم قرار میگیرند و شخصیت سیاوش با بازی خوب و کمنقص امیر جدیدی بهخوبی در قامت یک قهرمان قرار میگیرد و در آن سو شخصیت مالک با بازی مؤثر و کنترل شده ساعد سهیلی توانستند با فضاسازی در نبردها به یک دوئل سینمایی برسند.
فیلم با سخنرانی مالک بین مردمِ تحت رهبریاش آغاز میشود، دوربین از کل به تکتک چهرهها که مشتاقانه در حال گوشدادن به صحبتهای او هستند؛ میرسد، تلاش میشود تا مناسبات بدون پیشداوری به تصویر کشیده شود و یکدستی همراه با نظم قرارگیری آدمها نشان از یک خطر جدی است که با خود میآورد.
«روز صفر» هرچه که در موقعیتها و کلیت به یک انسجام رسیده است اما در فیلمنامه و شخصیتپردازی و عمقبخشی به شخصیتها و واقعههایی که قرار است در سطح کشور بیفتد دچار مشکل است و این حفره از جایی میآید که در ترسیم چنین شخصیتهای مثالزدنی دچار محافظهکاری میشویم و اگر مأمور امنیتیمان در فیلم درست جا میافتاد، احساس میکنیم کافی است، در صورتی که مخاطب علاقهمند است از او بیشتر بداند تا یک سری از موتیفهای او در ذهن باقی بماند و سینما جایی نیست که شخصیت را در اندازه یک تعریف یک خطی بشناسیم، خلوت و دل بستگیهای او هم در موقعیتهای حساس میتواند مؤثر باشد.
«روز صفر» میتوانست به یک فیلم شعارزده بدون کارکرد تبدیل شود اما موقعیتها چنان درست کنار هم چیده شده است و صحنههای مهیجی که در خدمت فیلم در آن گنجانده شده، مانع این شعارزدگی میشود و همچنین تنوعی که در لوکیشنها است و استفاده اندازه و به دور از ذوقزدگی از فضای جغرافیایی خارج از کشور که با چند پلان هویت آن محل برای مخاطب مشخص میشود و اگر فیلمساز اسیر بازیهای نمای توریستی میشد، مخاطب از قصه و آنچه که در حال رخداد است عقب میماند.
صحنه دستگیری مالک با این که مخاطب از آن مطلع است اما دلهره جاری در فیلم را بهخوبی منتقل میکند، هرچند که پلان مواجه مأمور امنیتی با مالک میتوانست شکوهمندتر باشد و به یک کنار هم نشستن محدود نمیشد و آنجا جایی بود که مأمور امنیتی پاسخ محکمی برای ادعاهای مالک مطرح میکرد…
سینمای ملی تعریف مشخصی ندارد اما فیلمی که بتواند بعد از دیدن آن به یک غرور و افتخار ملی فکر کنیم با خودش سینمای ملی را میسازد، کاری که «روز صفر» با مخاطب ایرانیاش میکند همین است.