به گزارش سوره سینما، کمپانی وارنر پس از شاهکارهای نولان در اقتباس از کمیک بوکهای «بتمن»، هنوز به فرمولی واحد برای نحوه بهتصویرکشیدن ابرقهرمانان DC نرسیده است. نسخه زک اسنایدر حال هوای خودش را داشت، دو نمونه متفاوت از «جوخه انتحار» (SUICIDE SQUAD) داشتیم و «جوکر» (JOKER) که مخاطبان خاص خودش را داشت. نسخه ۲۰۲۲ از «بتمن» (THE BATMAN) اگرچه فروش نسبتاً خوبی داشت اما بیشتر واکنشی هیجانی به رهایی از ممنوعیتهای کرونایی بود. صرف اینکه «بتمن» فیلم بدی نیست، برای کشاندن تماشاگران به سالنهای سینما کافی بود.
اما «بتمن» نه در حد و اندازههای سری «شوالیه تاریکی» نولان است و نه در حد مجموعه بازیهای کامپیوتری «آرکهام» (ARKHAM). فیلم پیشرو ملغمهای از ویروس لنز آنامورفیک و شلختگی سناریو و قهرمانی منفعل است. فیلم مضحک «بتمن و رابین»، آثاری بتمنی بعدی را بهقدری ترساند که تمام فیلمهای قرن جدید حال و هوای جدی و بیروح به خود گرفتند. این تاکتیک در راستای توجیه المانهای تخیلی کمیک بوکها صورت گرفت که فقط نولان و سری بازیهای «آرکهام» توانستند محصول مطلوبی را ارائه کنند.
رابرت پتینسون لباس بتمن را برای این نسخه جدید بر تن کرده است. او کاراکتری بیروح و بی انرژی و گوشهگیر است. بارزترین شاخص کاراکتر بتمن، نحوه فرق گذاشتن میان بروس وین و بتمن است؛ اما پتینسون هیچ فرقی میان این دو نگذاشته و یا توان فرق گذاشتن را نداشته است. او بیشتر به عضو یک گروه موسیقی ناموفق در دهه هشتاد شبیه است. بتمن این فیلم بسیار ناتوان است؛ او برای فرار از اداره پلیس، نیاز به کلیدی که جیم گوردن به او داد، دارد. او هیچ ابهتی ندارد و بهصورت مسخرهای ترس در جان بهاصطلاح آدم بدها میاندازد. بتمن اینجا فقیر است و خبری از میلیاردر بروس وین نیست. البته اینکه یک میلیاردر «سنتی» نمیتواند ابرقهرمان باشد، یکی از المانهای عوامفریبانه هالیوود این روزها است. هالیوود در نهایت کاپیتالیستی، فیگوری سوسیالیست و طرفداران بینوایان به خود گرفته است. «بتمن» یکی از دو نماد «استثناگرایی آمریکایی» American exceptionalism * است و اینکه ابهتش را بگیرند قطعاً یک تاکتیک سیاسی است.
ضدقهرمان این فیلم، ریدلر است. پیشتر جیم کری این نقش را بهصورت مضحکی بازی میکرد که حتی تامی لی جونز همبازی او را نیز به ستوه آورده بود. پال دانو در اینجا نقش ریدلر را بازی کرده است؛ پس از جوکر هیث لجر، تمام ضد قهرمانان DC فکر میکنند که باید جای پای او بگذارند و کاراکتری پیچیده ارائه کنند. حال اینکه پال دانو چه قدر در این مسیر موفق بوده جای بحث دارد. این حقیقت که کارگردان تصمیم گرفت تا طرفداران ریدلر در اینترنت را به گروه QANON تشبیه کند، یکی از شیطنتهایی هالیوودی است که مخاطب ایرانی ممکن است متوجه آن نشود. دقیقاً شبیه به تفکرات این گروه در دنیای واقعی، طرفداران ریدلر فکر باور دارند که آنها باید گاتهام را از فساد پاک کنند.
یکی از استعدادهای هدررفته در این فیلم، جفری رایت است. کافی است به نحوه به تصویر کشیده شدن جیم گوردن در سری «شوالیه تاریکی» نگاهی بیندازید؛ جیم گوردن در «بتمن» فردی بسیار معمولی بوده، درصورتیکه جفری رایت توانایی ارائه کاراکتری بسیار جدیتر را دارد.
فیلم از بعد فنی نیز نقصهای متعددی دارد. تنها دلیل استفاده از لنز آنامورفیک در این فیلم، در ظاهر قصد ایجاد حال و هوایی متفاوت با بقیه فیلمهای ابر قهرمانی است اما لنز آنامورفیک صرفاً فضایی هیپی مآبانه به فیلمها و کلیپهای ویدئویی میدهد؛ لذا «بتمن» فیلمی هیپی مسلک است. ممکن است حتی کارگردان از عمد المانهای هیپیگری را به فیلم افزوده، چون زن گربهای و بتمن در اینجا تفاوت چندانی با هیپیها ندارند. زمان بیش از حد طولانی فیلم نیز یکی دیگر از صفات هیپیگری در این اثر است. ما انتظار زرقوبرق اکشنهای مایکل بی و تونی اسکات را از همه نداریم ولی مت ریوز کارگردان این فیلم، میتوانست جذابیت بیشتری به صحنههای اکشن اضافه کند. صحنههای اکشن این اثر آنقدر بیجان است که حتی بهپای اکشنهای سیلوستر استالونه و آرنولد شوارتزنگر دهه هشتاد نمیرسد.
* استثناگرایی آمریکایی (به انگلیسی: American Exceptionalism) اولینبار توسط الکسی دوتوکویل در سال ۱۸۳۱ در تحلیل جامعه آمریکا مطرح شد. استثناگرایی آمریکایی به این مفهوم است که آمریکا بهطور ماهوی از سایر ملل پیشرفته متمایز است. منشأ این تمایز تاریخ، خصوصیات فرهنگی، نهادهای خاص سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور است که منحصربهفردند. استثناگرایی آمریکایی در واقع ایدهای است مبتنی بر امکانات و موقعیت ویژه آمریکا در جهان.