سوره سینما – شاید خیلیها منصور ضابطیان را به عنوان یک مجری موفق در رسانه بشناسند اما تواناییهای او تنها به یک مجری خوب خلاصه نمیشود. ضابطیان پیش از اینکه مجری موفقی باشد یکی از پیشکسوتان حوزه روزنامهنگاری است. علاوه بر آن نویسنده قابلی است که این روزها با قلم خود در سفرنامههایش توانسته مخاطبان گستردهای را جذب کند.
آخرین سفرنامه منصور ضابطیان با عنوان «استامبولی» که نزدیک به سه ماه از نخستین چاپ آن میگذرد و در این سه ماه به چاپ چهاردهم رسیده است، به سفر او به شهر استانبول ترکیه مربوط میشود که بیش از بیش مورد اقبال مخاطبان قرار گرفته است. به همین بهانه و همزمانی با نمایشگاه کتاب گفتگویی با او انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
*وجود چه نکته اساسی، شما را مجاب میکند که سفرنامه بنویسید؟
خود مقوله سفر برای من جذاب است. از طرفی حرفه دیگر من روزنامهنگاری و نویسندگی است. زمانی که مهارت نویسندگی را به علاقهمندیِ سفرکردن پیوند دهید، فرایند آن نوشتن میشود و نتیجه آن سفرنامههایی است که من به نگارش درآوردهام.
* سفرنامههایتان را برای چه طیفی از مخاطبان مینویسید؟
اوایل سفرنامههایم را در روزنامهها و مجلات منتشر میکردم و بیشتر مخاطبان و خوانندگان آن هم جوانها بودند، با این ذهنیت بعد از آن که تصمیم به چاپ نوشتههایم گرفتم؛ تصور میکردم مخاطبان کتابهایم نیز همانند صفحات مجلات جوانها باشند اما بعد از انتشار هر کتاب متوجه علاقهمندی طیف گستردهتری از مخاطبان از جمله میانسالان شدم.
با توجه به استقبال دوستانم از ماجراهای هر سفر، سفرنامه آن را مینویسم
*قبل از سفرنامه چه مسیری را طی میکنید تا به محتوایی که فکر میکنید برای مخاطب عام لازم است برسید؟
زمانی که ذات ماجرای سفر تمام میشود به ارتباطات و تحقیقاتی نیاز دارد. وقتی از سفر برمیگردم تمام این تحقیقات را کامل میکنم و ماجراهای سفر را برای طیف گستردهای از دوستانم تعریف میکنم، از چگونگی استقبال آنها در مورد هر موضوع به یک برآیندی میرسم که کدامیک جذابیت بیشتری برای مخاطب دارد. بعد از اینکه این موضوع را کشف کردم، نگارش سفرنامه نیز آغاز میشود البته بخش گستردهای از تحقیقات نیز در زمان نگارش صورت میگیرد.
*از زمانی که شروع به نوشتن سفرنامه کردید تغییری در نحوه سفر رفتن شما ایجاد شده است؟
کاملاً این اتفاق افتاده است. اوایل که به سفر میرفتم و سفرنامههایم فقط در مجلات منتشر میشد، نتیجه هر سفر برایم مهم نبود و وقتی از سفر میآمدم بنا به اصرار همکارانم چند صفحهای را به عنوان سفرنامه مینوشتم اما زمانی که همین کار با اقبال مردم مواجه شد مرتب با توصیه خوانندگان روبهرو میشدم که چرا مفصلتر و با جزئیات بیشتری سفرنامهها را نمینویسی؟ چراکه مطبوعات ظرفیت محدود و در حد دو الی سه صفحه دارد. در آن زمان بود که به این نتیجه رسیدم که به کشورهایی سفر کنم که برای مخاطب جذاب باشد و پتانسیل تبدیلشدن به کتاب را داشته باشند. در واقع از کتاب چهارم این اتفاق برای من افتاد.
قرار است «استامبولی» به زبان ترکی ترجمه شود
*امسال کتاب شما در استانبول هم پخش شد؟ تابهحال چه واکنشهای جهانی از انتشار کتابهایتان گرفتهاید؟ خاطرهای دارید؟
پخش گسترده برای مردم ترکزبان نشد چون اساساً ترجمه ترکی نشده است. اما در یک مراسم رونمایی برای فارسیزبانان کشور ترکیه، به آنها نیز معرفی شد. البته با یکی دو ناشر صحبتهایی شده تا کتاب «استامبولی» به زبان ترکی ترجمه شود اما هنوز اتفاق نیفتاده است.
عمدتاً کتابهایم را برای مخاطبان ایرانی مینویسم و چون هیچکدام به زبان دیگری ترجمه نشدهاند پس واکنش خاص جهانی نیز نداشتهاند.
*کتاب جدیدتان «استامبولی»، یکی از جذابترین کتابهایتان از نظر ما بود. نگاه فرهنگی، هنری، سیاسی و اجتماعی که در این اثر داشتید اگرچه در آثار قبلی هم کموبیش وجود داشت اما در این کتاب نمود بیشتری پیدا کرد… شاید بهخاطر قرابت فرهنگی ایران و ترکیه… نظر خودتان چیست؟ به نظر شما چه چیزی نگاه شما را در این کتاب شاخص میکند؟
این برای من و البته برای هر نویسندهای بسیار باعث خوشحالی است که نتیجه کتاب آخر و استقبال از آن بیشتر و بهتر باشد. این موضوع را نشانه پیشرفت میدانم. اما در کل مجموعهای از عوامل مختلف این رویداد را رقم زده است. بههرحال من هم نسبت به کتاب اولم پختهتر شدهام، حالا سلیقه مخاطب را بهتر میشناسم و شرایط روز را بهتر درک میکنم.
اما در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که نوشتن درباره استانبول بهواسطه قرابت فرهنگی که با کشور ایران دارد، راحتتر است. از طرفی من مدت زمان بیشتری را نسبت به باقی سفرها در این شهر سپری کردم. همه این نکات در کنار هم مجموعهای از دلایلی است که به گفته شما موجب شده تا مخاطب ارتباط بیشتری با کتاب «استامبولی» برقرار کند.
«حریم سلطان» الهام گرفته از «یوسف پیامبر» بود
*از آنجایی که ما یک سایت سینمایی هستیم، اجازه بدهید کمی سراغ سینمای ترکیه برویم… در کتابتان نوشتهاید خود ترکیهایها میگویند سریال «حریم سلطان» با الهام از سریال «یوسف پیامبر» ساخته شده… واقعاً این طور است؟ از چه جهت این دو سریال به هم مرتبط هستند؟
بله، این نکته را از دو یا سه نفر شنیدم بنابراین خیلی دور از ذهن هم نیست. سریال «یوسف پیامبر» در سالهای تولید و پخش خود بسیار مورد توجه کشورهای دیگر قرار گرفت و شاید پس از تماشای آن بود که کشور ترکیه نیز به این نتیجه رسید که یک سریال طولانیِ تاریخی میتواند برای مخاطب جذاب باشد، سریالی که بخشی از تاریخ کشورشان را نشان دهد. در نتیجه آنها با استفاده از ابزاری که قاعدتاً در اختیار تلویزیون ما نیست، سریالی را با عنوان «حریم سلطان» تولید کردند که سرگذشت یکی از شاههای عثمانی بود.
*سینما و تلویزیون ترکیه در تمام این سالها پیشرفت کمی قابل ملاحظهای داشته است… فکر میکنید علت آن چیست؟
در مورد سینما با شما موافق نیستم حتی بخش روشنفکری سینمای ترکیه هم طی سالهای گذشته پر سروصدا نبوده است اما در مورد تلویزیون موافق هستم. سالها قبل ترکها در صنعت سریالسازی سرمایهگذاری کردند و امروز نتیجه آن را میبینند که با چه سرعتی در حال پیشروی است. صنعت سریالسازی کشور ترکیه در دو سال گذشته، سالانه یک میلیارد دلار پول را به این کشور تزریق کرده در حالیکه در همان زمان کل درآمد نفتی که شاهرگ ما محسوب میشود یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار بوده است. این یک نوع پیشرفت برای ترکیه محسوب میشود که بدون مصرف کردن منابع طبیعی و آسیب نزدن به محیطزیست این درآمد را از صنعت سریالسازی خود کسب کرده است.
دوست دارم سفرنامهای برای ایران بنویسم
*به عنوان سؤال پایانی، با توجه به سفرهایی که در کشور خودمان داشتهاید، قصد این را ندارید که یک سفرنامه در مورد ایران بنویسید و مکانهای کمتر دیده شده یا ناشناخته آن را با نگاه خودتان به مخاطبان معرفی کنید؟
قبلاً درباره کشور ایران یک مجموعه ۸ جلدی درآوردهام که البته یکی از این هشت جلد کار خود من بود و مدیر پروژه هفت جلد دیگر بودهام اما چون ناشر این مجموعه دولتی بود آن را آرشیو کرد و به چاپ نرساند. به شخصه خیلی علاقه دارم که سفرنامهای هم برای کشور ایران داشته باشم اما این موضوع احتیاج به یک نخ تسبیح قانعکننده برای خودم دارد. به این دلیل که وقتی در مورد کشورهای دیگر مینویسم مخاطبان ایران تا ۸۰ درصد با آن کشورها ناآشنا هستند و شنیدن درباره یک چیز ناآشنا برای هر کسی جذاب است اما شهرهای کشور ایران شاید تنها ۱۰ درصد برای مردم این کشور ناآشنا باشند و از آن جایی که کتابهای من بیشتر جنبههای اجتماعی آدمها را نشانه میگیرند، پس در نتیجه وقتی آن جنبهها برای مخاطب ملموس باشد، شنیدنشان هم جذابیتی ندارد. اما واقعیت این است که دوست دارم چنین سفرنامهای هم برای کشور ایران داشته باشم.
گفتوگو از: هدیه حدادیاصل