سوره سینما – کامبیز حضرتی: فیلم سینمایی «بدون قرار قبلی» یک درام خانوداگی است که در عین سادگی، پر جزییات و دلپذیر است. فیلم نگاهی به فرهنگ ایران دارد و در عین حال که به هنر، مذهب و لهجههای ایرانی توجه دارد، شعاری نیست. در مجموع به قول زندهیاد دکتر اسلامی ندوشن این اثر یک رسالت دارد و آن این است که «ایران را از یاد نبریم». به همین دلیل است که فیلم از رنگ و لحن سیاسی پرهیز کرده تا مسئلهی ایران را در یک کلیت فرهنگی و مذهبی برجسته کند؛ آنهم باوجود آنکه کارگردانش دستکم سابقهی ساخت درام سیاسی «سیانور» را در کارنامهی فیلمسازی خود دارد.
جنس برخورد «بدون قرار قبلی» مبتنی بر انتقال احساسی صحنهها در پس یک ریتم درونی و کم تعلیق است. چرا که فیلم سر آن دارد تا شخصیت اصلی خود را که حدود سه دهه در برلین زندگی کرده است به دلیل درگذشت پدر و وصیتنامهی عجیبش به ایران بکشاند. این داستان حتی در کلیترین شکل رواییاش داستانی مبتنی بر شناخت است. به همین دلیل فیلمنامه و کارگردان به درستی بر تعلیقهای خرد، برخوردهای درونی و ریتم آرام انگشت تاکید گذاشتهاند تا شخصیت اصلی فیلم فرصت کافی پیدا کند تا پس از سالها دوری از وطن به تهران یا مشهد برود و در این محیطهای تازه هویت خود را بازشناسی کند. برای پخته شدن و جاافتادن شخصیت در یک محیط تازه، انتخاب ریتم درونی و بطئی تعمدی آگاهانه و دقیق از سوی بهروز شعیبی است.
درام شخصیتمحور
فیلم «بدون قرار قبلی» یکی از موفقترین نمونههای سینمای ایران در پیگیری شخصیت است. در اغلب صحنههای این فیلم دکتر یاسمن لطفی (با بازی پگاه آهنگرانی) حضور دارد و داستان از زاویهی نگاه او روایت شده و پیش میرود. شاید این انتخاب در وهلهی اول ساده به نظر بیاید اما حتی اگر به اغلب فیلمهای شایسته و برجستهی ایرانی نگاه کنیم به زحمت بتوانیم ده-پانزده فیلم را انتخاب کنیم که با سماجت شخصیت اصلی خود را پیگیری کرده باشد یا تمام ماجرا را از دید او جلو ببرد. روال رایج در سینمای ایران انتخاب راوی سوم شخص است و نه سوم شخص محدود. به این ترتیب، در یک فیلم سینمایی ابتدا شخصیت یا شخصیتهایی معرفی میشوند سپس آنها رها میشوند و ما وارد یک موقعیت دیگر میشویم تا شخصیتهای دیگری را ببینیم که در پیوند با شخصیتهای اولیه قرار دارند. بعد این دو گروه شخصیتی به هم میرسند یا باهم دچار تعارض میشوند و فیلم در نوسان بین افراد و شخصیتهای فرعی و اصلی پیش میرود تا درنهایت به موقعیت پایانی خود برسد. در این الگو که بسیاری از فیلمهای ایرانی؛ حتی بسیاری از شاخصترین آثار، از آن پیروی میکنند چیزی به عنوان زاویه دید شخصیت از دست میرود و راوی فیلم یک راوی دانای کل است. دانای کل اگرچه راوی خوبی برای نقل داستان است اما کلی است و اساساً قدرت همذاتپنداری را در ما کم میکند. با این مقدمه، انتخاب راوی سوم شخص و محدود کردن آن به یک شخصیت به فیلم «بدون قرار قبلی» تشخصی قابل توجه میبخشد تا ما بتوانیم یک درام شخصیتمحور را دنبال کنیم که در برآیند کلیاش به شخصیت اصلی خود وفادار است.
تعارضهایی که به شخصیت بُعد میدهد
بازگشت شخصیت اصلی پس از ۳۰ سال به ایران، علیرغم تغییرات اجتماعی و شهری کشور در سیسال گذشته، میتواند به فیلم خصلتی اگزوتیک ببخشد که ما با بیگانهای در شهر مواجه شویم. اما در فیلم «بدون قرار قبلی» نه از این خصلت اگزوتیک نشانی هست و نه فیلم برخوردی توریستی با ایران دارد تا جلوههای فرهنگی و تمدنی آن را به رخ بکشد. در اینجا فیلم به پرهیز از نگاه توریستی و درعینحال با وفاداری داستانی به شخصیت اصلی خود، توانسته است از طریق تعارضهای مختلف به شخصیت اصلی و به تبع آن به کلیت فیلم بعد و غنا ببخشد. خارج از کشور/ وطن، زبان آلمانی/ فارسی، لهجهی تهرانی/ مشهدی، بیگانه/ آشنا موتیفهایی هستند که در برابر هم در این فیلم قد علم میکنند. این تعارضها یا مفاهیم مختلف باعث میشود تا شخصیت درعین حال که به تصمیمهای تازهای میرسد همچنان دچار تعارضهایی در درون خود باشد و به این طریق بتواند شخصیت و تردیدهای درونیاش را نمایان کند.
داستان مستور
فیلم «بدون قرار قبلی» اقتباسی بسط یافته از کتاب «بهترین شکل ممکن» مصطفی مستور است. این کتاب شاید سینماییترین کتاب نویسندهی شناخته شدهی آن باشد. در این اثر مستور سینما و ادبیات را بهم آمیخته است تا داستانهای مختلفی از شهرهای مختلف کشور نقل کند. کتاب مبتنی بر شش داستان کوتاه است که در تهران، مشهد، شیراز، اهواز، اصفهان و بندر انزلی رخ میدهد. این مجموعه در عین وفاداری به شیوهی سادهنویسی همیشگی مصطفی مستور سبکی متفاوت با کارهای دیگر او دارد. تلاش نویسنده در این اثر آن است که با خصلتی سینمایی روایتهایی را از دوران عاشقی به دست دهد. عشقهایی که میتواند در هر کدام از این شهرها رخ بدهد.
فیلم «بدون قرار قبلی» در انتخاب لحن ساده و منسجم خود به روح داستان مستور نزدیک است. انتخاب ریتم درونی و آرام، ترجمهی سینمایی خوب و قابل توجهی از سادگی سبک مستور در ادبیات و داستانپردازیهایش است. این انتقال و پرورش داستان به زبان سینما یکی دیگر از دلایل موفقیت فیلم اخیر شعیبی محسوب میشود.
بازیهای قابل قبول
فیلم «بدون قرار قبلی» نه در روی کاغذ و فیلمنامهی فرهاد توحیدی و مهدی تراببیگی بلکه در اجرا قابل توجه است. پگاه آهنگرانی در بستر داستانی ساده و پر جزئیات فرصت کافی پیدا کرده است تا شخصیت دکتر یاسمن لطفی را به شکل قابل قبولی بازنمایی کند. انتخاب زبان ایرانی و آلمانی او درکنار لهجهی مشهدی الهام کردا اگرچه ممکن است همیشه درست و دقیق نباشد، اما باورپذیر است. پگاه آهنگرانی توانسته است با انتخاب این شیوهی دیالوگ گفتن فاصله و دوری بلندمدت خود از کشور را تشدید کند و الهام کردا توانسته است صفای باطن یک ایرانی را در درجه اول و سپس یک زن مشهدی را به معرض تماشا بگذارد.
اگرچه انتخاب پگاه آهنگرانی برای اجرای این نقش در وهلهی اول انتخابی دور از ذهن مینماید، اما مخاطب میتواند به راحتی تجربهی بازیهای قبلی این بازیگر شناخته شده را از یاد ببرد و او را در نقش دکتر یاسمن لطفی قبول کند و با او از برلین، تا تهران و در نهایت در حرم امام رضا (ع) همراه و همدل شود.
آرمان سادگی
موفقیت یک اثر هنری اتفاقی نیست بلکه باید عناصر مختلفی به خوبی باهم جفتوجور شوند تا محصول نهایی جلب توجه کند. در اینجا ما سعی کردیم نشان دهیم که انتخاب سادگی پر جزئیات، ریتم آرام و درونی، بازیهای قابل قبول، انتقال احساسات در طول صحنهها، کارگردانی غیرخودنمایانه و… عناصری است که فیلم «بدون قرار قبلی» به آن تکیه کرده است تا با فیلمی دلپذیر سروکار داشته باشیم که احتمالاً تماشای آن برای هر ایرانی خوشایند است. چرا که فیلم از جهان بیرونی و عینی سیر خود را دنبال میکند تا درنهایت شخصیت اصلیاش به تشرّف برسد و آداب حضور در حریم حرم امام رضا (ع) را بجا بیاورد.