سوره سینما – نشست نقد و بررسی «مقایسه تطبیقی امید در سینمای ایران و سینمای جهان» با حضور مسعود فراستی و به میزبانی میلاد دخانچی در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
در این نشست که در حاشیه رونمایی از مستند «کاپرا کجاست؟» به کارگردانی مهدی انصاری برگزار شد، میلاد دخانچی و مسعود فراستی در مورد سینمای ایران از امید تا سیاهنمایی صحبت کردند.
در ابتدای این جلسه میلاد دخانچی از مسعود فراستی خواست تا در مورد امید و سیاهنمایی در سینمای ایران صحبت کند. فراستی در مورد آینه بودن هنری به نام سینما که میتواند انعکاسدهنده مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روز باشد، توضیح داد: من معتقدم سینما آینه نیست و ابداً هنر آینه نیست. از نظر من اگر «هنر» آینه باشد؛ آینه هنرمند است البته اگر هنر و هنرمندی در کار باشد. آن هم نه یک آینه تمامیت دار! شما از ورای دهها کتاب از یک نویسنده خوب و یا دهها فیلم از کارگردانی خوب میتوانید به بخشی از این هنر دسترسی پیدا کنید و بفهمید که این جانور چیست! به این معنی آثار هنری آینه هنرمند است.
وی ادامه داد: به عقیده من در تاریخ سینما هیچ فیلمسازی نبوده که آینه اوضاع زمانه خود و اجتماعش باشد و این ماجرا یک دعوای قدیمی است که من حتی آن را با شهید آوینی هم داشتهام. اما این میزان رانتخواری در سینما آینه اوضاع و فیلمساز است. این میزان بیارتباطی با مخاطب و مسائل واقعیاش نوبر است.
* کار هنر برانگیختن احساس است
فراستی افزود: در سینمای جدی دنیا با دیدن یک فیلم میفهمید که مثلاً برای دهه ۷۰ است یا ۸۰ اما از سینمای ما چنین مفهوم ساطع نمیشود. شاید یک مقدار از کهنگی فیلم متوجه دهه ۶۰ بودن آن شویم یا در مورد فیلمهای آپارتمانی متوجه شویم که مربوط به همین دو دهه اخیر هستند. اما در کل سینمای ایران ذرهای با مخاطب خود ارتباط ندارد شاید در طول سال تنها یک یا دو فیلم بتواند تا حدی با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.
این منتقد خاطرنشان کرد: این سینما به جای اینکه خودآگاه خود را به من نشان دهد ناخودآگاه را به من نشان میدهد. نهتنها در سینمای ایران بلکه در جهان هم همین است. فیلمساز انگیزهای برای ساخت آنچه که به آن آگاه است، ندارد. اگر میتوانست بیانیه بدهد که میداد اما نمیتواند. هنر پیام نمیدهد بلکه حس را بر میانگیزد کاری که حتی فلسفه هم نمیتواند آن را انجام دهد. اساساً تربیت حس، کار هنر است.
* کمدیهای بیرحم و ضدانسانی محصول چه جامعهای هستند؟
وی در مورد امیدبخشی در سینما بیان کرد: سیاهنمایی را قبول ندارم. اوضاع از این بدتر هم شود باز میتوان زنده ماند و کار کرد. در شرایط بد هم میتوان آدم بود به آینده امید داشت. اگر قرار بر این باشد که من واسطه یک جامعه باشم پس اگر جامعه خوب بود خوب میشوم و اگر بد، بد خواهم بود! اما این صحیح نیست و در هر جامعه این سوژه را باید عیان مطرح کرد.
فراستی ادامه داد: کمدی نقد جدی است که شرایط، انسانها و وضعیت را نقد میکند اما این فیلمهایی که تولید میشوند نقد نمیکنند بلکه توهین میکنند تا یک لحظه لبخند از مخاطب بگیرند. در حالی که شما یک فیلم ساده از لورل هاردی را تماشا کنید دل و روحتان تازه میشود. ما در کمدی به چه میخندیم؟ به ضعفهای خودمان. کمدی پرده درا نیست اما فیلمسازان ما این را از کمدی فهمیدهاند و به هر قیمتی که شده از شوخیهای جنسی که خیلی هم وقیحانه است استفاده میکنند تا خنده بگیرند. این بلاهت محصول این جامعه نیست. من نمیدانم در کجا و چه جامعهای زندگی میکنند؟ من میدانم آدمها اغلب شریف هستند. ضعفهایشان را دارند اما به هم رحم میکنند. کمدیهای بیرحم و ضدانسانی محصول چه جامعهای هستند؟
* این سینما مأیوس نیست، معیوب است
وی اضافه کرد: من پاهایم روی زمین است و وضعیت فاجعهبار اقتصادی را هم میدانم اما هنوز هم اکثر آدمها شریف هستند. این کمدیهای بیرحم محصول دهنکجی عدهای پول مفتخور است که موجودات انگلی هستند که به جان مردم افتادهاند. زمانی که این چنین فیلمها روی پرده هستند و ۳۰ میلیارد تومان هم فروش میکنند به اوضاع و حکومت و البته فیلمهای محترم دهنکجی کردهاند. مشخص است که این شوخیهای زشت جنسی از کجا میآیند که اکثر آنها را نمیتوان با خانواده تماشا کرد. این سینما مأیوس نیست، معیوب است.
فراستی گفت: اما در این شرایط فیلمهایی هم داریم که به آدم بودنمان توهین نکنند از همین موضع است که از فیلمی مانند «شادروان» دفاع کردم چراکه این ویژگیهای حداقلی را داشت.
فراستی در پاسخ به این سؤال که آیا هنوز هم میتوان فیلم امیدوارکننده تولید کرد، گفت: همچنان میتوان سینمای کنش مند ساخت البته اگر بتوان تهیهکننده پیدا کرد. اما سینمای امید سینمایی است که ما را در حال کار و زندگی و مولد نشان میدهد، در جامعهای که مولد نیست و بخش مهمی از آن را دلالها تشکیل میدهند نمیتوان سینمای امیدبخش داشت.
این منتقد سینما در خصوص مرز میان امیدبخشی و سودجویانه بودن توضیح داد: من اصلاً نگفتم که میتوان به صورت دراماتیک امیدوار بود. فقط تاکید کردم که همچنان میتوانیم از کار حرف بزنیم و آدمها را به کار تولیدی تشویق کنیم، این موضوع را باید مدام گفت و در موردش فیلم ساخت اما نه به شکل دستوری چراکه با فرمایشی بودن کاری نمیتوان از پیش برد.
* جای اینکه نقد کنیم آن را یاد بگیریم
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود در مورد اینکه چه چیزی باید دستخوش تغییر شود که خود را در وضعیت سوژه ببینیم، بیان کرد: در خیلی از مسائل کمبود داریم و در خیلی از جاها میلنگیم. خانواده میلنگد، دولتها میلنگند، مدارس و دانشگاهها میلنگند. طبیعی است که در مقابل اینهمه لنگیدن یک آدم قوی لازم است که بتواند از پس همه آنها برآید. ما به سهم خودمان باید شاگردهایی بار بیاوریم که پاهایشان روی زمین باشد، باسواد باشند و توأمان آدم باشند. اینها تجربه جمع بندی شده است.
این منتقد افزود: من با شلوغکاری مخالفم که در تاریخ این وقاحت و پردهدری محصول احمدینژاد است. این فرهنگ دامان خودش را میگیرد و بخشی از جامعه را فاسد میکند. به جای اینکه نقد کنیم نقد را یاد بگیریم. به جای اینکه همدیگر را لو دهیم که مثلاً فلان پیرمرد ۸۰ساله ۳۰ سال پیش چه کرده است؟! حرمتها را نگه داریم. من مخالف این آدمها هستم که حرمت را نگه نمیدارند. سؤال این جاست که چرا حرمت را نگه نمیدارید؟ چه کسانی حرمت را نگه نمیدارند؟ جواب میشود شکستخوردگان! اول حرمت خودشان را نگه نمیدارند و دوم حرمت دیگران را! نقد کنیم اما حرمت آدمها را نگه دارید وگرنه سنگ روی سنگ بند نمیشود.
*با سلبریتیها فیلم نسازید!
فراستی در مورد مقایسه سینمای ایران با آمریکا یا هالیوود گفت: سازوکار سینمای ایران و سینمای آمریکا در سطوح مختلف با هم یکی نیست. من هیچوقت سینمای هیچکاک یا جان فورد را با سینمای ایران قیاس نکردهام. فورد بچه کشاورز بود وقتی از او پرسیدن چرا فیلمساز شدی گفت گشنه بودم. نگفت فیلمساز شدم تا خود را بیان کنم! گفت من حداکثر شبیه نانوا هستم.
وی ادامه داد: سینمای ایران این روزها با رانت پیش میرود. هجمه پول کثیف به سینماست. تقریباً نقاط عطف پولهای کثیف هستند که یک باره سر به فلک گذاشت. بهیکباره دستمزد بازیگران میلیاردی شد و حالا میبینیم که برخی از آنها به دلار دستمزد میگیرند. میشناسم بازیگری را که ۱۵۰ هزار دلار دستمزد گرفت و بهراحتی به او پرداخت شد. هیچ نظارتی نیست و هر کس هر کاری میخواهد انجام میدهد.
فراستی تاکید کرد: در این شرایط توصیه میکنم کسانی که میخواهند فیلم بسازند به سراغ سلبریتیها نروند آنها از وقتی پول حرام خوردند روزی دو، سه میلیون فقط پول مواد مخدرشان است. کلی بازیگر بااستعداد و آدم حسابی در همین سینمای ایران وجود دارد که مفتخورها هیچوقت نگذاشتند کسی به سراغ آنها برود.
وی افزود: اینگونه پولها را نخورید این پولهای کثیف حناق میشوند. شعار نمیدهم و نفسم هم از جای گرم نمیآید. من خودم برای ادامه زندگی کلاسهایم را از ماهی ۲ کلاس به ۶ کلاس ارتقا دادهام تا بتوانم زندگی کنم.
*تا زمانی که جشنوارهها هستند، سیاهنمایی کارکرد دارد
فراستی در پاسخ به این سؤال میلاد دخانچی که عنوان کرد «از زمان کودکی من دوگانه امید و سیاهنمایی وجود داشت. جایی هست که از شر دوگانهها رها شویم؟» توضیح داد: من فکر میکنم تا زمانی که جشنوارههای خارجی هستند و قاچاقی و غیرقاچاقی شرکت میکنیم، سیاهنمایی هم کارکرد دارد. تا زمانی که این جشنوارهها وجود دارند ما هم فیلمهای ملتهب میسازیم که نتیجه آن میشود «برادران لیلا» که جایزه فیبرشی میگیرد و به جایزهای که هیچ ارزشی ندارد هم میبالد. متر و مقیاس این جشنوارهها اگزوتیک بودن است.
وی ادامه داد: درحالیکه اگر فیلمی ذرهای کنش و امید داشته باشد نه میفروشد نه جایزه میگیرد. امید قلابی نباید داد. چیزی که منرا خوشحال کرد «موقعیت مهدی» بود نه برای اینکه سوژه آن مهدی باکری بود به این دلیل که قدم بسیار بلندی در فیلم برداشته شده که خود فیلمساز هم نمیداند. فیلمساز نه روشنفکر است، نه رانتخوار نه عامل حکومتی. قولی داده بوده و اثر شریفی را تولید کرده است.
فراستی اضافه کرد: «موقعیت مهدی» یک دریغ ملی است. در کل «هنر» دریغ است. تمام آثار داستایوفسکی دریغ هستند. دریغ به معنای نوستالژیک و بازگشت به عقب نیست بلکه به معنای رنج و آدم بودن است و «موقعیت مهدی» این شاخصه را داشت و اگر نوستالژی بود قطعاً از آن دفاع نمیکردم.