سوره سینما – فیلم سینمایی «هِناس» این روزها نیمی از مدت زمان اکرانش را پشت سر گذاشته، فیلمی که بر اساس واقعیت زندگی شهید هسته ای؛ داریوش رضایینژاد و همسرش؛ شهره پیرانی تصویر شده است. شاید یکی از ویژگیهای دومین ساخته حسین دارابی را بتوان تلطیف کردن فضای تلخ یک تریلر جاسوسی و ترور شخصیت اصلی داستان دانست که با روابط پررنگ او با همسر و خانواده اش از خشونت ماجرا کاسته است. اما آنچه در واقعیت تصویر میشود چگونگی ترور این دانشمند پیش چشمان همسر و دخترش است … «هِناس» با توجه به موضوع داستان و نوع روایتش شاید تاکنون فروش قابل توجهی را تجربه نکرده اما توانسته مخاطبان خود را با یک میانگین قابل قبول راضی نگه دارد. آنچه در ادامه میخوانید گفتگوی سوره سینما با حسین دارابی؛ کارگردان این اثر سینمایی است.
آقای دارابی برای دومین بار پس از ساخت فیلم «مصلحت» باز هم به سراغ موضوع تاریخ معاصر با مضمونی سیاسی رفتهاید، این علاقه شما به مباحثی که مابه ازای تاریخی دارند و در خاطر مخاطب شکل گرفته شدهاند از کجا میآید؟
فیلم «مصلحت» هم اثری سیاسی است اما ما به ازای بیرونی ندارد. من در کل به تاریخ علاقمندم و دوست دارم روی قصههایی کار کنم که به تاریخ امروزمان مرتبط است. روایت کردن بخشهایی از تاریخ که بر زندگی امروزمان اثرگذار بوده برایم کاری جذاب است. همچنین «مصلحت» و «هِناس» هر دو به مسایل روز میپردازند مباحثی مانند عدالت و شهدای انرژی هستهای.
هر کارگردان برای روایت نیاز به این دارد که آن قصه او را درگیر کند. شاید حتی فیلم بعدیام بستری سیاسی نداشته باشد. همه ما هنرمندان دغدغههایی داریم و در راستای همین دغدغه و میزان جذابیت قصه جلو میرویم. اینها پارامترهایی هستند که میتوانند ما را درگیر کنند و انگیزه شروع ساخت یک اثر را بدهند. هر دو فیلمی که تابحال ساختهام دارای این ویژگیها بودند یعنی هم قصه بسیار مورد علاقهام بود و هم مضمون و سوژهای که داشتند.
پرداختن به موضوعاتی که سند زنده در جامعه دارند از حساسیت بیشتری برخوردار است تا ساخت فیلمهایی که گوشهای از اتفاقات یک جامعه را در بستر تخیل نویسنده و کارگردان نشان دهد، به همین دلیل توقع مخاطب از کاری که شما انجام دادهاید بیشتر است، فکر میکنید تا چه اندازه توانستهاید به این مکتوبات و مستندات وفادار باشید و چه اندازه مخاطب را راضی نگه داشتهاید؟
در ابتدا بگویم که ساختن فیلم بیوگرافی کاری بسیار سخت است. همه از شخصی که قصهاش روایت میشود تصوراتی دارند و حساسیتهایی وجود دارد. وقتی قرار است اثری سینمایی ساخته شود در وهله نخست باید به جذابیت آن و دراماتیک بودن آن فکر کرد. ما سعی کردیم در عین اینکه به اصل قصه پایبند هستیم در برخی از بخشها عمداً قصه را پررنگتر کرده تا بر جذابیت درام بیفزاییم. مثلاً برخی از شخصیتهای قصه را پررنگ کردیم و برخی دیگر را کمرنگ یا در پرداخت برخی از کاراکترها اغراق کردیم. اما روح کلی قصه همان است که در واقعیت بوده. شهید رضایینژاد برای مردم چندان شناخته شده نیستند. مثلاً همه مردم شهید چمران یا شهید بهشتی را میشناسند اما شهید رضایینژاد چهرهای شناخته شده نیستند و این موضوع دست ما را به لحاظ پرداخت قصه بازتر میکرد.
البته تصویری که در این فیلم از شهید رضایینژاد ارائه میشود قطعاً به واقعیت بسیار نزدیک است و بنا به گفته خانم پیرانی همسر این شهید به روح زندگی آنها پایبند بودهایم. خیلی از مخاطبانی که خانم پیرانی را میشناسند و با فضای زندگی ایشان آشنا هستند اولین سوالی که از ما میپرسند این است که آیا قصهای که روایت میشود واقعیت داشته؟ آیا ایشان پیش از شهادت همسرشان در مسیر کمک به ایشان این کاراها را انجام دادهاند یا این نوع پوشش را داشتهاند؟ و… بنظرم این نکته بسیار مثبتی است و چه خوب که بتوانیم تصویری واقعی از شهدایمان نمایش دهیم. ممکن است مخاطبان فکر کنند سبک زندگی همه شهدا و خانوادههایشان شبیه به هم است اما در واقعیت اینطور نیست. شهید رضایینژاد و خانم پیرایی سبک زندگی متفاوت و خارج از کلیشههای مرسوم که در ذهن مخاطب شکل گرفته داشتند و اتفاقاً این ویژگی زندگی آنها بوده و برای مردم هم جذاب است ببینند و بدانند که آدمهایی با این نوع سبک زندگی هم بودهاند که پای آرمانهایشان ایستادگی کردند، هزینه دادند، سختی کشیدند و در آخر هم به شهادت رسیدند.
گنجاندن رابطه عاطفی در دل یک ماجرای خونبار که در نهایت ترور را به همراه دارد میتواند از خشمی که درون کلیت داستان نهفته، کم کند، فکر نکردید ممکن است نشان دادن این رابطه به موضوع اصلی فیلم شما لطمه وارد کند؟
بنظر من نشان دادن رابطه عاطفی اتفاقاً خشم مخاطب را نسبت به ترورکنندگان بیشتر میکند. هرچقدر رابطه در یک خانواده جذاب و عاشقانه باشد برای مخاطب دوست داشتنیتر خواهد بود و وقتی این رابطه با از میان برداشتن یکی از اضلاع این خانواده توسط فرد یا افرادی نابود شود طبعاً مخاطب ناراحتتر و خشمگینتر میشود. ما تمام تلاشمان را کردیم که جنبه عاطفی فیلم دقیقاً به همین دلیل بیشتر شود. خانوادهای که در فیلم میبینیم عاشقانه یکدیگر را دوست دارند و در فضایی شاد زندگی میکنند اما یک ترور همه این شادی و عشق را از هم میپاشد و چه ظلمی بدتر از این؟
در طول فیلم بیشتر از این که مخاطب با شخصیت داریوش رضایینژاد درگیر باشد با تلاش و تکاپوهای همسر او درگیر است، شما در واقع قصدتان نشان دادن وجوه شخصیتی شهید بود یا تلاش و مبارزه همسر او؟
وجهه کاری این شهید میتوانست بسیار دراماتیک باشد اما واقعیت این است که ما اطلاعات زیادی از کار ایشان در دست نداشتیم. به هرحال ملاحظات امنیتی وجود دارد و … . در جلسهای که با خانم پیرایی داشتیم زندگی آنها را بسیار جذاب دیدم و تصمیم گرفتیم سوژه را به سمت دیدگاه خانم پیرانی برده و به نوعی زندگی آنها را از دید ایشان روایت کنیم. این ایده برای همهمان جذاب بود و خوشحالیم که توانستیم تصویر زندگی زنی شجاع و مصمم را روایت کرده و یک قهرمان زن روی پرده سینما خلق کنیم. در سینمایمان کمتر به این نوع کاراکترها پرداخت شده است. زنی که پایبند به چیزی است که به آن ایمان دارد و در نهایت عملی قهرمانانه به سبکی زنانه انجام میدهد. ما فکر میکنیم برای قهرمان بودن باید کارهای بسیار بزرگ و عجیب و غریب انجام داد درحالی که همیشه قهرمانان از این نوع و این جنس نیستند. برای ما خیلی جذاب و مهم بود که بتوانیم تصویر یک زن قهرمان را در کنار یک شهید بزرگوار نشان دهیم.
برخلاف آنچه گفته میشود که صحنه ترور بار خشم فیلم را زیاد کرده شخصاً معتقدم که اینطور نیست و این صحنه تصویر کلی فیلم را تلخ نکرده است، شاید اگر سکانس ترور به عنوان سکانس آخر فیلم بود این تلخ بودن بر کل فیلم غالب میشد، نظر خود شما در این مورد چیست؟
یکی از بزرگترین چالشهای ما در این فیلم همین نکتهای است به آن اشاره کردید. «هِناس» فیلمی تلخ است که میتوانست به اثری ناامید کننده تبدیل شود و نیت ما این نبود. از طرفی میخواستیم صحنه ترور حتماً در فیلم باشد چراکه معتقد بودیم این حرکت وحشیانه در حق یک دانشمند و یک خانواده باید در بخشی از تاریخ ما ثبت شود و از طرفی دیگر بسیار برایمان مهم بود فیلم اثری ناامید کننده نباشد. در این مورد بسیار فکر و گفتگو کردیم و به کمک خدا توانستیم به دو سکانس آخر برسیم و فیلم را در نهایت با امید و عملی قهرمانانه به پایان برسانیم. در فیلمنامه به این پایان رسیده بودیم اما اینکه در اجرا به این حس خواهیم رسید یا نه برایمان تبدیل به دغدغهای بزرگ شده بود و خوشحالم که توانستیم به آنچه در نظر داشتیم تا حد زیادی برسیم. یعنی فیلم در عین حال که بسیار تلخ است اما پایان امیدوارکنندهای دارد.
آیا فیلم بعدیتان باز هم روایت یک تاریخ و یا یک حادثه اینچنینی است؟
راستش هنوز نمیتوانم در این مورد با قطعیت صحبت کنم. باید یک قصه به اصطلاح مانند قلاب عمل کرده و ذهنمان را درگیر کند. پیش از شروع ساخت فیلم «هِناس» قصههای بسیاری را در ذهن داشتیم اما توفیقی حاصل شده و بحث این سوژه مطرح شد و توجه همهمان را به خود جلب کرد.
روایت تاریخ علاقه شخصیام است اما نمیدانم فیلم بعدی هم تاریخی خواهد بود یا خیر؟ چراکه باید یک موضوع برایم جذاب باشد و بدانم قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم را دارد یا نه. باید دید در آینده چه پیش خواهد آمد و کدام قصه درنهایت ذهنما را به خود مشغول خواهد کرد.
«هِناس» را در سینماها با مردم دیدهاید؟ درباره بازخورد منتقدان و مردم بفرمایید.
در اکرانهای متعدد در شهرهای مختلف در کنار مردم فیلم را تماشا کردهایم. خدارا شکر بازخوردهایی که از مردم گرفتهایم خوب و امیدوار کننده بوده است. با توجه به تغییراتی که بعد از اکران در جشنواره در نسخه نهایی فیلم داشتیم، «هِناس» به اثری بهتر و قابل قبولتر تبدیل و فیلم بسیار خوش ریتمتر شده است. فکر میکنم مخاطبان بخصوص خانمها بخوبی با فضای فیلم ارتباط برقرار کردهاند. در زمان جشنواره منتقدان دو بخش بودند برخی فیلم را دوست داشتند و برخی از آن خوششان نیامده بود. نقدهایی که اینروزها میخوانیم نیز کمابیش همانطور است اما تعداد نظرات مثبت بیشتر شده که شاید بخاطر همان تغییراتی است که اشاره کردم.
وضعیت فیلم اولتان «مصلحت» به کجا رسید؟ اکران خواهد شد؟
در حال مذاکره برای حل مشکل اکران فیلم برای اکران هستیم که بتوانیم مشکلش را حل کرده و به مرحله اکران رساند. برای اکران این فیلم بسیار مشتاقم و امیدوارم هر چه زودتر مشکل فیلم حل شود.
گفتوگو: الناز دیمان