سوره سینما – الناز دیمان : مخاطبان تلویزیون مسعود آبپرور را با سریالهای پرهیجانی مانند «هوش سیاه» و «عملیات ۱۲۵» میشناسند؛ اما آبپرور در آخرین ساخته خود یعنی «مستوران» سراغ قصهای تاریخی رفته که ماجراهایش پانصد سال پیش اتفاق افتاده است. «مستوران» مجموعهای قابل قبول و آبرومند است که موفق به جذب مخاطب شده است. تلویزیون مدتهاست سریال تاریخی جذابی تولید نکرده و «مستوران» میتواند جای خالی یک سریال تاریخی پرکشش را که شخصیتهای آن ایرانی هستند و قصهاش برآمده از دل افسانههای کهن کشورمان است، پر کند و حتی منتظر فصلهای آتی آن ماند.
آنچه در ادامه میخوانید، مصاحبه سوره سینما با مسعود آبپرور؛ کارگردان سریال «مستوران» است.
*شما سریالهای موفق و پرمخاطبی برای تلویزیون ساختهاید. بهراحتی میتوانستید باز هم یک سریال درام یا تریلر بسازید و در همان مسیری که تابهحال موفق بودهاید پیش بروید. چطور شد سراغ ساخت سریالی تاریخی رفتید؟ یا بهتر بگویم چطور شد ریسک ساخت سریالی تاریخی را پذیرفتید؟
من خودم را فیلمساز ژانری ثابت و مشخص نمیدانم و دوست دارم در ژانرهای مختلف ساخت فیلم و سریال را تجربه کنم. باتوجهبه مطالعات و تحقیقاتی که در سالهای دور (شاید سیسال پیش) در زمینه افسانهها و قصههای کهن داشتم، خودم را برای ساخت اثری با این مضامین آماده میدیدم. ضمن اینکه در سال ۷۰ فیلمنامه «دره شاپرکها» را که قصهای تاریخی و فانتزی داشت بازنویسی کردم و در آن فیلم دستیار اول کارگردان بودم. در همان سالها پایاننامه تحصیلیام را نیز درباره قصههای فانتزی و ارتباط آن با ذهن جوانان نوشته بودم. درکل پیش از ساخت «مستوران» خود را برای ورود به این حیطه آماده میدیدم و بهمحض اینکه ساخت این سریال به من پیشنهاد شد با سنجیدن جوانب امر آن را قبول کردم. حتی شاید بهتر است بگوییم «مستوران» من را انتخاب کرد.
*ساخت سریالهای تاریخی زمانبر، پرخرج و مشکلات خاص خود را دارد؛ اما هیچکدام از این مشکلات بهاندازه محدودیت بودجه سازندگان سریالهای تاریخی را اذیت نمیکند. همکاری با تهیهکنندگان و همکاری با سازمان اوج چطور بود؟
همانطور که گفتید ساخت سریالهای تاریخی بهخاطر ساخت دکور، دوخت لباس، گریمهای سنگین، حضور هنروران و… بسیار پرزحمت است و روند تولید کندی دارد. در روزهایی که جمعیت حاضر در سکانسها زیاد بود و یا چند نفر از بازیگران اصلی حضور داشتند و باید گریم میشدند نمیتوانستیم زودتر از ساعت ده و یازده ظهر برای فیلمبرداری آماده شویم. این مشکلات در کارهای رئال و معاصر وجود ندارد. به همه اینها همان محدودیت بودجه که اشاره کردید را هم اضافه کنید.
از صمیم قلب از آشنایی با دوستان در سازمان اوج خوشحالم و از همکاری با آنها لذت بردم. اخیراً شنیدم که این سازمان تولید فیلم و سریال را بهصورت صنعتی در پیش خواهد گرفت که خبری بسیار خوشحالکننده است. به نظر من این سازمان چنین پتانسیلی را دارد و افرادی کارآزموده که به حد کافی در حوزه کاریشان تخصص دارند در آن مشغول به کار هستند.
*اغلب سریالهای تاریخی ما درباره شخصیتهای مذهبی ساخته شدهاند و مردم هم معمولاً بهخاطر تعلقات دینی به این نوع آثار اقبال نشان میدهند. ساخت سریالی با داستانی خیالی در مکانی در ناکجاآباد که قصهاش در ۵۰۰ سال پیش میگذرد در نوع خود جالب است. نظر خودتان چیست؟
به نظر من هم رسانه ملی در تولید و ساخت سریالهایی با قصههای کهن و ملی ایرانی از زمان ساخت سریال «سلطان و شبان» تابهحال غفلت کرده است و شاید اگر سازمان اوج پیشقدم نمیشد این تعویق بیشتر هم طول میکشید. تا اینجای کار که تقریباً نیمی از سریال پخش شده به نظر میرسد که با اقبال عمومی مواجه شده و امیدوارم این اقبال سبب شود که روند تولید این ژانر مغفول مانده به حرکت ادامه دهد.
امیدوارم پخش «مستوران» باعث شود ما پیدرپی شاهد ساخت سریالهایی با قصههای ملی و تاریخی ایرانی شویم. ضمن اینکه خوشحالم این خبر را هم به مخاطبان این سریال بدهم که فصل دوم «مستوران» چند روز پیش کلید خورد.
*در دهه شصت و هفتاد چندین سریال خوب با قصههای ایرانی تولید شدند که حتی حالا جزو نوستالژیهای مردم محسوب میشوند. سریالهای محبوبی مانند «روزی روزگاری»، «سلطان و شبان» و حتی «مثل آباد». جای خالی سریالهای تاریخی با حس و حال قصههای کهن ایرانی در هر دو مدیوم سینما و تلویزیون حس میشود. به نظرتان سریالهایی مانند «مستوران» در روزهایی که تلویزیون رقبای جدی مانند پلتفرمها و شبکههای مجازی دارد چقدر میتواند به آشتی مخاطب با این رسانه کمک کند؟
قصههای افسانهای به دلیل لایههای معنایی گوناگونی که دارند برخلاف آنچه به نظر میرسند به هیچ دوره تاریخی تعلق ندارند و گویای خصلتهای اجتماعی مردم ما در دوره یا تاریخی خاص نیستند بلکه به خصلتهای جمعی ما اشاره دارند؛ بنابراین طبیعی است که ما در همه جای قصه در دل دردها، مصائب و مشکلات قهرمانان و شخصیتهای اینگونه آثار خودمان را میبینیم و چالشهای ذهنی و شخصیمان را جستجو میکنیم و به زیبایی پاسخمان را از لابهلای سطور، دیالوگها، روابط، حوادث و فضاها میگیریم. چنین قصههایی بدون آنکه اشاره مستقیمی به واقعه خاصی داشته باشند تکتک دغدغههای ما را گوشزد میکنند لذا پیوند عمیقی با ذهن و روح ما دارند. طبیعی است که فقدان تولید چنین آثاری در تلویزیون بین مخاطب و این رسانه فاصله انداخته باشد. امیدوارم مانند گذشته اعتبار به رسانه ملی بازگردد و با ساخت آثار باکیفیت و جذاب در میان رقبای جدی که اشاره کردید جایگاه خوبی به دست آورد.
*در سریال «مستوران» شکل قصهگویی و حرکت رفت و برگشتی برای بیان داستان باتوجهبه نامأنوس بودن این شیوه برای مخاطب تلویزیون چگونه شکل گرفت؟
در مورد نامأنوس بودن این شیوه از روایت برای مخاطب با شما موافق نیستم. افسانهها چه در روایات کتبی و شفاهی و چه در سینما قدمت و عمق بسیاری دارند. افسانهها ساختاری تثبیت شده دارند و اصول اولیه درام از بدنه افسانهها برداشته شده است. ارسطو برای اولینبار با مراجعه به گیلگمش اصول اولیه درام را در کتاب «فن شعر» خود طرحریزی کرد و این اصول تا به امروز به دلیل سنخیت و نزدیکی ساختار افسانهها به رویاهای بشر پابرجا مانده است. بهعنوانمثال مارولها و کلاً آثار قهرمانانه در سراسر دنیا موردتوجه نوجوانان و جوانان و عامه مردم قرار میگیرند که به همین دلیل، پیوند ناگسستنی این ساختار و شکل روایت با اذهان عمومی و تخیل جمعی جوامع را همراه دارند. ممکن است که فرهیختگان شیوههای مدرن قصهگویی را بیشتر بپسندند اما وقتی از مدیوم تلویزیون صحبت میکنیم یعنی به عامه مردم اشاره داریم که اقبال خوبی به آثاری با شیوههای روایتی کلاسیک نشان میدهند.
*یکی از نقاط قوت «مستوران» طراحی صحنه و لباس آن است. چشم مخاطب عادت کرده در سریالهای تاریخی کاراکترها و مردم کوچه و بازار را با پوششهایی در طیف رنگهای تیره و خاکستری ببیند. اما هم در فضا و دکور و هم در لباسهای بازیگران تنوع رنگ و طیف رنگهای شاد وجود دارد.
شاید بخشی از مسئله به نگاه همکارانم بازمیگردد که گاهی پیش از آنکه تیغ سانسوری وجود داشته باشد دچار خودسانسوری میشوند. همکاران من در این پروژه بسیار خوشفکر و باتجربه بودند. ما سعی کردیم دست از خودسانسوری برداریم و با این تصور که ممکن است تلویزیون چنین فضا و رنگ و لعابی را برنتابد خودمان را محدود نکنیم. خوشبختانه چنین اتفاقی نیفتاد و سریال با کمترین محدودیت از سمت شبکه اول روی آنتن رفت. همین موضوع نشان میدهد رسانه تلویزیون تابآوری لازم را برای تغییر دیدگاه و وسعت بخشیدن به نگاه خود دارد و ادامه راه دیگر بستگی به همکارانم دارد.
*بازخورد مخاطبان تاکنون چطور بوده؟ نظرات را در شبکههای اجتماعی و نشریات دنبال میکنید؟
نظرات و کامنتها را در شبکههای اجتماعی و خبرها و یادداشتهایی که در مطبوعات نوشته میشود و برایم ارسال میکنند میخوانم. اما هنوز فرصت نداشتهام که به طور جدی و فراگیر درباره نظرات تحقیق کنم چراکه بهشدت درگیر آمادهسازی قسمتهای بعدی سریال که هنوز شما ندیدهاید هستیم. ما چسبیده به پخش حرکت میکنیم و هر قسمتی که شاهد پخش آن هستید همان روز و ساعاتی پیش از پخش آماده میشود و این موقعیت بسیار استرسزاست. به همین خاطر در حد فرصت کوتاهی که دارم شبکههای اجتماعی را رصد میکنم.
*و صحبت پایانی …
به همکارانم خسته نباشید گفته و برای همهشان آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم در ایام نوروز شاهد پخش فصل دوم «مستوران» باشیم.