سوره سینما – کامبیز حضرتی: فیلم «هِناس» به کارگردانی حسین دارابی یک فیلم زندگینامهای، با راوی سوم شخص محدود و زنانه است که در ژانر درام ساخته شده. درام این فیلم رگههایی عاشقانه و گاه سویههایی کمرنگ از ژانر هیجانانگیز تریلر سیاسی را دارد، اما فیلم از محدوده ژانر درام فراتر نرفته و سودای پرداختن به ژانرهای دیگر یا ژانرهای تلفیقی را نداشته است. ژانر درام اتفاقا یک گونه محبوب و عریض و طویل سینمایی است که میتواند بستر مناسبی برای ارائه داستانهایی باشد که قصد دارند به طور بطئی و کند طعم حوادث تلخ و شیرین و ابعاد گوناگون شخصیتهای مختلف خود را به مخاطب منتقل کند. در درام شرط جذابیت این است که لحظات درست و با ارزش دراماتیک در کنار یکدیگر قرار بگیرند تا ماحصل آن یک تجربه لذتبخش تلخ یا شیرین باشد. در این مطلب به سویههای مختلف روایت، راوی و ژانر در این فیلم نظر خواهیم انداخت.
از دریچه راوی زن
فیلم «هِناس» به کارگردانی حسین دارابی فیلمی بیوگرافیک از آخرین روزهای زندگی شهید داریوش رضایینژاد است. این فیلم پرداختن به یک قهرمان واقعی و ملی را دستمایه پرداخت فیلمنامه قرار داده است اما برخلاف سنت معمول داستان این درام از دریچه همسرش؛ شهره پیرانی روایت میشود.
در فیلمهای بیوگرافی معمولا قهرمان یا شخصیتی که قرار است به عنوان قهرمان معرفی شود محرک اصلی و پیشبرنده داستان هستند. اما حسین دارابی در فیلم «هِناس» به خلاف معمول و الگوی متعارف برای پردازش قهرمانهای شناختهشده، دغدغههای همسر شهید را سوژه فیلم خود قرار داده است تا از دریچه نگاه یک زن زندگی قهرمانش را معرفی کرده و به تصویر بکشد. به همین دلیل است که فیلم پس از شهادت شهید رضایینژاد میتواند ادامه پیدا کند و جهان روایت خود را همچنان پیش ببرد.
انتخاب راوی زنانه یعنی محدود به شخصیت شهره پیرانی (با بازی مریلا زارعی) اگرچه از نظر روایتشناسی تصمیمی درست است اما پاشنه آشیل فیلم به انتخاب ژانر فیلم برمیگردد. فیلمی که سویههای سیاسی را در خود دارد و داستان آن در بستر یک زندگی خاص و ملتهب قرار دارد، میتواند با انتخاب ژانر درست، حرف اساسی و اصلی خود را به طرز رساتری منتقل کند. زندگی شهید رضایینژاد -بویژه در مقطعی که فیلم سودای روایت آن را دارد- دستخوش التهابات مختلفی است که میتوانست در یک تریلر سیاسی جذاب، روایت اثربخشی از آن به دست داد.
تریلر سیاسی ژانر شناخته شدهای است که برای ارائه داستانهای مهیج و دلهرهآور سیاسی بستر بسیار مناسبی را فراهم میکند. یک نمونه خوب برای تریلر سیاسی در سالهای اخیر توجه سعید ملکان به این ژانر در ساخت «روز صفر» است. اما بیتوجهی به قواعد این ژانر باعث شده است که حرف اصلی فیلم «هِناس» و به تبع آن زندگی بحرانی یک نخبه ملی آنطور که باید و شاید به تصویر کشیده و تاثیر احساسی آن به مخاطب منتقل نشود.
در ژانر تریلر آثار سینمایی در ضمن آنکه فضای رازآلود و مرموزی دارند اما از هیجان، تعلیق و کشش در داستان و فرم فیلم به وفور استفاده میکنند. مخفیکردن اطلاعات از تماشاگر، سکانسهای تعقیب و گریز و مبارزه، موقعیتهای خطرناک و تضاد کاراکترها یا وجود یک نیروی خارجی تهدیدکننده از مؤلفههای ژانر تریلر هستند. مضامینی همچون بیقاعده و متغیر بودن حقیقت، ماهیت غیرقابلانکار ظلم بشر و تهمایههایی همچون سایه، رویا، جنایت، پارانویا، توطئه و تعلیق، عناصر تشکیل دهنده اکثر فیلمهای تریلر هستند. اما اگر به قواعد این ژانر، رنگمایه سیاسی هم بزنیم داستان به مراتب ملتهبتر و پیچیدهتر میشود.
برخی ار نشانههای تریلر سیاسی اگرچه در فیلم «هِناس» وجود دارد اما ارزشهای دراماتیک این ژانر در کلیت روایت فیلم لحاظ نشده است تا با یک فیلم ژانر برای شناسایی یک نخبه علمی مورد استفاده قرار بگیرد. به عنوان مثال اهمیت “پسورد” در این فیلم -که در طول کار بارها به آن پرداخته میشود- آن کشش و گیرایی لازم را ندارد که به ما حس توطئه و تعلیق را القا کند، هرچند که این لحظات و کشف رمز “پسورد” از لحاظ حسی تاثیرگذار است. اما به مجرد آنکه پسورد و حس عاطفی آن برای مخاطب مطرح شود تماشاچی به دنبال یک حس پیچیدهتر و متضادتر است تا حالوهوای ترس و تعلیق به او منتقل شود. فیلم باید نشانههای سیاسی و ترس و تعلیق را به با بهرهگیری از لحظات خاص و با ارزش دراماتیک غلیظ کند تا بتواند به جای دلمشغولی عاطفی به تریلر، تعلیق و مخفیکردن اطلاعات از تماشاگر بیشتر دامن بزند. لحظات عاشقانه این فیلم در بین جنبههای تردیدآمیز و دلهرهزای آن (مانند مواجه با شخص ناشناس در سیستم کامپیوتری) چندان در ذهن مخاطب رسوب نمیکند. به طوری که اگر دلبستگی به درام بهطور کامل اتفاق میافتاد با فیلمی به مراتب منسجمتر مواجه بودیم. هرچند که زندگی شهید داریوش رضایینژاد مایههای خوب یک تریلر را در دل خود داشت.
ضعف در ساخت فیلمهای بیوگرافیک
در همین مطلب از «روز صفر» به عنوان یک فیلم قابل توجه در ژانر تریلر مهیج سیاسی یاد کردیم اما همین کارگردان پیش از آن تهیهکننده یک فیلم بیوگرافیک دیگر بود که چه در گیشه و چه از لحاظ درامپردازی یک شکست محسوب میشد. فیلم «تختی» فیلمی زندگینامهای به کارگردانی بهرام توکلی و تهیهکنندگی سعید ملکان بود که میتوان از آن به عنوان یک نمونه جدید از ناکامی در ساخت فیلمهای بیوگرافی یاد کرد. اگر از فیلم خوشساخت «موقعیت مهدی» و بعضی از وجوه قابل توجه آن بگذریم اساسا در این سالها در ساخت فیلم زندگینامهای ضعیف عمل شده و گزاف نیست اگر بگوییم که ما در ساخت زندگینامه افراد سرشناس در سینمای ایران غالبا شکست خورده و ناکام عمل کردهایم.
یکی از دلایل شکست در فیلمهای بیوگرافیک پرداختن به بازههای وسیع زندگی شخصیت اصلی یا جزییات زیاد است که البته کنار گذاشتن و حذف آنها کار آسانی نیست. خوشبختانه «هِناس» بازه وسیعی را مورد توجه قرار نداده است اما به جزییات فراوان زندگی کاری و خانوادگی شهید رضایینژاد پرداخته است. از یاد نبریم که گذشتن از جزییات گاه غیرقابل چشمپوشی باعث میشود که شخصیت مورد نظر بیشتر شناسایی و ملموس شود. فیلم زندگینامهای باید بیش از برداشتن اطلاعات از زندگی شخصیت واقعی به بار ارزشی سکانسها فکر کند تا هر نمای آن ارزش دراماتیک بالایی داشته باشد و در نهایت یک شخصیت کلی و ملموس را تحویل مخاطب دهد.
به عنوان نتیجهگیری
فیلم «هِناس» از چند لحاظ تجربه خوبی است. انتخاب راوی محدود و زنانه یکی از نقاط قابل توجه این فیلم است. بعلاوه اینکه فیلم سودای پرداختن به کل زندگی شهید رضایینژاد را ندارد، بلکه برش نهایی زندگی او که منجر به شهادت این شخصیت میشود را مورد توجه قرار داده است. این فیلم علاوه بر نگاه زنانه متوجه موضوعات امروزی است و با روایت ترور شهید رضایینژاد پای مسایل امنیتی و ترور نخبگان امنیتی به میان میآید که از موضوعات روز جامعه است و تاکنون کمتر فیلمسازی به این عرصه ورود پیدا کرده است. با این همه فیلم باید در انتخاب ژانر چه درام عاشقانه، چه تریلر سیاسی جسورانهتر عمل میکرد تا تصویر منسجم و ملموستری از یک شخصیت برجسته و علمی را به مخاطب عرضه میکرد. در حال حاضر شناخت مخاطب از این شخصیت چندان کامل نیست، ضمن اینکه چندان تعلیق و توطئه را در فیلم تجربه نکرده است، اما با بازیهای قابل توجهی روبرو شده است. بویژه ترس و تردیدهایی که در پس چهره مریلا زارعی خودنمایی میکند.