سوره سینما – محمدرضا نوروزبیگی : از زمانی که شهرهای جدید با تعریف کنونی از قرن هجدهم و همزمان با انقلاب کبیر در فرانسه شکل گرفتند و تغییرات اساسی در سبک زندگی مردم صورت پذیرفت، انسان پرسهزن هم متولد شد. در واقع از زمانی که مجریان، پایه های نظری غرب مدرن را ، جامه عمل پوشانیدند انسان پرسهزن که وجهی از انسان مدرن است بوجود میآید و تربیت میشود. این مفهوم یعنی انسان پرسهزن رابطه تنگاتنگی با تاریخ فرانسه در قرن هجدهم و نوزدهم دارد جایی که شاهد اعتراضات مردم و قبلتر از آن و در همان هنگام شاهد مهاجرت روستاییان و شهرستانیها از نقاط مختلف فرانسه به پاریس هستیم. از عمده ترین دلایل این مهاجرت ها، انباشت امکانات در پاریس از یک سو و بیکاری و فلاکت مردم و در نتیجه، اعتراضات آنها از سوی دیگر بود. این اعتراضات دلیل قانعکنندهای برای حکومت فرانسه بود تا تغییراتی بنیادین در معماری پاریس به وجود بیاورد. خیابانهای تنگ و تاریک پاریس، محل مناسبی را در اختیار فقرا و قشر مستضعف قرار داده بود تا هر از گاهی اغتشاشی به راه بیندازند و سپس در پستوهای آن خود را پنهان کنند. پس ناپلئون سوم بعد از دوره سه ساله ریاست جمهوریاش، در زمانی که همچون عموی خود تاج امپراطوری بر سر گذاشته بود دستور تغییرات عظیم پاریس را صادر میکند.
لویی بناپارت سالها در کشورهای دیگر زندگی کرده بود، سوئیس، انگلستان، برزیل و سرانجام آمریکا کشورهایی بودند که این تبعیدی فراری از حکومت وقت فرانسه در دهههای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰ مدتی در آنجا حضور داشت. او حتی اجازه پیدا نکرد برای مراسم تدفین مادرش وارد خاک فرانسه شود. اینگونه که از خاطرات او مشخص است لویی بناپارت بعد از ورود به آمریکا و اقامت در نیویورک به شدت تحت تاثیر معماری این شهر قرار میگیرد. روشی برای اندازهگیری این تاثیر در تصمیمات او که موجب تغییر معماری پاریس شد وجود ندارد اما به نظر میرسد تلفیق این موضوع با ترس از اعتراضاتی دیگر، همچون اعتراضات سال ۱۹۴۸ که موجب روی کار آمدن خود او نیز شده بود میتواند انگیزه او را مشخص کند.
بارون هوسمان، دست راست لویی بناپارت در اجرای تغییرات گسترده پاریس، طرح خود را در چند مورد خلاصه کرده است از جمله ایجاد فضای بیشتر از طریق احداث بلوارهای عریض، بهبود وضعیت بهداشتی و همچنین سهولت عبور و مرور. او به این نکته اشاره نکرده است که تمام این اهداف با از بین بردن مناطق فقیرنشین که غالبا معترضان پاریسی در آنجا ساکن هستند محقق میشد. این اعتراضات، ترس جدی حاکمیت بود.
نمود این اعتراضات و حوادث در آثار نویسندگان این دوران مشهود است. از این میان می توان به کتاب – تربیت احساسات – گوستاو فلوبر اشاره کرد. نویسنده در جایی از کتاب با اشاره به پرسهزنی و حوادث بعد از قیام ۱۸۴۸ می نویسد : ” با توقف کسب و کار، تشویق و اشتیاق به پرسهزنی، همه را از خانه ها بیرون می کشید. تفاوت مراتب اجتماعی در غیر رسمی بودن لباس ها رنگ می باخت، کینه ها کتمان می شد، آرزو ها می بالید و مردم عادی سرشار از نیک خواهی بودند. چهره ها در مباهات به حقوق بدست آمده می درخشید. شادمانی جشنواره ای و نوعی حس اردوگاهی موج می زد؛ چیزی مطبوع تر از وضعیت پاریس در آن اولین روزها وجود نداشت… .” هر چند این احساس شادمانی اندکی بعد جای خود را به هراس و ترس میدهد اما این مفهوم یعنی پرسهزنی باقی می ماند و در سال های بعد با طرح های بازسازی خیابانهای پاریس و تغییرات عمدهای که در معماری این شهر بوجود می آید روز به روز وسیع تر میشود.