سوره سینما – کامبیز حضرتی: یوسف حاتمیکیا بعد از دستیاری در سینما و ساخت چند فیلم کوتاه، فیلم سینمایی «شب طلایی» را به تهیهکنندگی ابراهیم حاتمیکیا ساخت. فیلمی که در فرم، شخصیتپردازی، اجرا و… شباهتی به جهان مورد علاقه و نحوهی اجرای پدرش ندارد و از هر نظر یک تجربهی شخصی برای این کارگردان جوان و فیلم اولی محسوب میشود.
اگرچه ابراهیم حاتمیکیا دستکم دو فیلم محبوب خود؛ «آژانس شیشهای» و «ارتفاع پست» را به تکلوکیشن محدود کرد، اما فاصله این دو اثر با «شب طلایی» به اندازهای زیاد است که نمیتوان فیلم «شب طلایی» را وامدار آن دو اثر دانست.
«شب طلایی» از چند بابت قابل بررسی و تحلیل است. فیلمنامهی منسجم، اجرای متناسب، شخصیتهای متعدد، لوکیشن محدود، بازیهای خوب و قابل قبول محمل و دریچهای برای ورود و نشان دادن تلاش فیلمساز در این اثر است. در این نوشته سعی میکنیم ابعاد مورد اشاره در فیلم را مورد بررسی قرار دهیم تا بتوانیم از اتمسفر و تنشی که این فیلم در یک فضای بسته ایجاد کرده است دست پیدا کنیم.
فیلمنامهی ساختارمند
فیلم سینمایی «شب طلایی» ایدهای منحصر به فرد و تماما تازه ندارد اما پرداخت داستانی آن و گرههای روایتش خوب کاشته شده و به درستی گشوده میشوند. سه گره اصلی داستانی این فیلم موجب شده است که مخاطب تا انتها پای فیلم بنشیند و آن را دنبال کند. اینکه این فیلم با وجود لوکیشن محدود خود و حضور مداوم در یک خانه (فضای بسته) توانسته است کشش و گیرایی خود را حفظ و مخاطب را برای تماشای فیلم تا انتها قانع کند، بخشی از موفقیت این فیلم است. توفیقی که هم به کشش فیلمنامه و هم به نحوهی اجرای درست آن برمیگردد و حاصل این موفقیت را باید به پای یوسف حاتمیکیا گذاشت که هم نویسنده و هم کارگردان این اثر بلند سینمایی است.
این فیلم اگرچه از نظر لوکیشن محدود به یک خانه است اما بسیار پرشخصیت است. در نگاه اول مخاطب با شخصیتهای متعددی روبهرو میشود که دلیل جمع شدن آنها را نمیداند و حتی آنها را نمیشناسد. طومار این فیلمنامه با شیوهای معماوار باز میشود تا درام خود را بدون لکنت تعریف کند. مخاطب به تدریج و در طول فیلم دلیل جمع شدن آدمها، مناسبات آنها و درونیاتشان را متوجه میشود، چرا که فیلمنامه قرار است معماوار آدمها و مناسبات بینشان را افشا کند.
داستان فیلم «شب طلایی» در دوران کرونا میگذرد. در خانهی قدیمی مادربزرگ، همه دور هم جمع شدهاند تا جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند. همه چیز خوب پیش میرود تا این که داماد خانواده سر میرسد و شمش طلایش را میخواهد و بعد از گشتن خانه متوجه نبودن شمش طلا میشوند و… . این خلاصه داستان اگرچه نشان میدهد که فیلمنامه چه حالوهوایی دارد (و حتی ممکن است ایدهی آن تازه به نظر نیاید) اما نشان از هوشمندی و محدودیت روایت در یک فضای سربسته دارد.
یکی از جذابیتهایی که فیلم را به روزگار ما نزدیک میکند محدود شدن داستان به خانه است. در روزگار ما که شیوع کرونا عامل جدایی و محدود ماندن آدمها به خانه شده است یوسف حاتمیکیا به درستی از شرایط کرونا و محدودیتهای آن برای فروکاست داستانش به یک خانه بهره میگیرد و عامدانه شیوع ویروس کرونا را در داستان خود برجسته میکند. با این کار انگار قصد داشته است تا یک داستان نه چندان تازه را برای شرایط امروزی ما بازخوانی کند. «شب طلایی» در جشنوارهی فجر سال گذشته تقریبا تنها اثری بود که مصائب کرونا را به داستان خود اضافه کرده بود.
محدودیت لوکیشن از طرف دیگر عاملی است برای دورهم جمع شدن یک جمع پراکنده. کارگردان که داستان را به یک لوکیشن فروکاسته است، سعی میکند شخصیتهای مختلف خود را با روحیات منحصر به فردشان مطرح کند تا از طریق تعدد شخصیتها، اجتماعی از افراد را دورهم قرار دهد و داستان را بهانهای برای شناخت شخصیتهای کنار همدیگر قرار دهد.
عنصر تصادف در قصه
غالبا منتقدان از احساساتیگری و تصادف در فیلمنامه ابراز نارضایتی میکنند و آن را به عنوان عاملی برای نشان دادن ضعف یک فیلم یا فیلمنامه علم میکنند. موضوع تصادف در بین منتقدان سینمای ایران وضعیتی پیچیدهتر دارد و چون منتقدان عموما از فیلمفارسی رویگردان هستند، هرگونه تصادفی را به عنوان وجه فیلمفارسی یک اثر برجسته کرده و با آن جدال میکنند. درست است که عنصر تصادف در «شب طلایی» وجود دارد و جمع شدن آدمها به دلیل جشن تولد و گم شدن طلا در آن شب بخصوص و… عناصری هستند که فیلم را از نگاه منتقدان شبیه فیلمفارسی میکند، اما فیلم براساس کاشتهای داستانی و درام معماگون پیش میرود و نه تصادف صرف.
خصومت منتقدان ایرانی با اتفاقات تصادفی البته باعث شده است تا کارکرد «اتفاق» را در فیلمها نادیده بگیرند. اما در یک نگاه تحلیلیتر قابل پذیرش است که «درام بسته به این فرض است که اتفاق «همین جوری» نمیافتد، ولی افراد در قبال هرآنچه بر سرشان بیاید مسئولاند. بنابراین پیداشدن سروکلهی سرنوشت، اتفاق، و مداخلهی الهی به ندرت گواه نوشتهی دراماتیک حسابی است.» (هاوارد سوبر، قدرت فیلم، ص ۳۶)
در فیلم سینمایی «شب طلایی» تصادف وجود دارد اما «همین جوری» اتفاق نمیافتد. اتفاقا افراد مسئول کردهها و اعمال و رفتار خودشان هستند. بعلاوه باید به رویدادها و شخصیتها وجه نقادانهی روابط افراد را اضافه کرد که در نهایت جز تنهایی و خانهای خالی چیزی برای مادربزرگ به جا نمیگذارند. محدودیت لوکیشن و تکثر شخصیتها در تحلیل نهایی درخدمت تنهایی مادرانه است. یعنی در واقع ارزش اضافی آن خانه نه آدمها و خواستههای زیادهطلبانهشان است، بلکه نگاه انسانی مادرانه است که در حصار تنهایی گرفتار شده.
شب طلایی بازیگران
حسن معجونی، مریم سعادت، یکتا ناصر، بهناز جعفری، مسعود کرامتی، سوگل خلیق، علی باقری و سینا رازانی ترکیب بازیگران «شب طلایی» را تشکیل میدهند. کنار هم قرار گرفتن این بازیگرها که هیچ وقت بدین ترتیب دورهم جمع نشده بودند، نشان از یک ترکیب خلاقانه دارد.
درکنار این، فیلم فرصتی را به بازیگران خود میدهد تا یکی از بهترین بازیهای خود را به نمایش بگذارند. حسن معجونی، مریم سعادت، یکتا ناصر و مسعود کرامتی یکی از بهترین بازیهای خود را در این فیلم انجام دادهاند. بازیهای خوب و قابل توجهی که بیش از پیش ما را درگیر آدمهایی میکند که صرفا در جستجوی شمشهای طلا و تمناهای شخصی خود هستند.
شناخت خوب کارگردان از تکراری نشدن تصاویر، نماهای خلاقانه و کمتر دیده شده راهی برای ملالآور نشدن این فیلم است. کارگردانی هدفمند یوسف حاتمیکیا توانسته است از دل سوءظن و دوزوکلک شخصیتها تنهایی و دلتنگی برای ارتباطات سالم را به مخاطب منتقل کند. آنچه بعد از فیلم با ما خواهد ماند این است که انگار مهر بیدریغ مادر را فراموش کردهایم. فیلم فرصتی به دست میدهد تا نگاهی دوباره به ارتباطات خودمان بیندازیم.
یوسف حاتمیکیا با نشان دادن مادری تنها و تاحدودی ناتوان توانسته است شمایلی قابل پذیرش از مادر به دست دهد. کاری که علی حاتمی با «مادر» بیش از هرکسی از پس نمایشاش برآمد. جالب اینجاست که هردوی این مادرهای سینمایی، ناظر ساکت و خاموش شخصیتهایی هستند که خودشان را در پس ظواهر دستوپاگیر و آداب ساختگی پنهان کردهاند.