سوره سینما – زندهیاد امین تارخ در مردادماه سال ۱۳۳۲ در شیراز به دنیا آمد. حرفه بازیگری را پیش از انقلاب و در سال ۱۳۵۷ در تئاتر آغاز کرد و اولین حضور سینماییاش مربوط به بازی در فیلم سینمایی «مرگ یزدگرد» در سال ۱۳۶۰ بود.
او در سال ۱۳۵۶ از دانشکده هنرهای نمایشی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و تحصیلات تکمیلی خود را در سال ۱۳۶۳ با کسب مدرک فوق لیسانس در رشته مدیریت فرهنگی به پایان برد.
تارخ در دوران فعالیت خود نقش چهرههای تاریخی بسیاری را از جمله حسن جوری در مجموعه «سربداران» و یا ابن سینا در مجموعه «بوعلی سینا» را ایفا کرده بود و به مدت ۲۵ سال به عنوان هنرپیشه آزاد به فعالیت پرداخت و نقشهای زیادی را در فیلمها و سریالهای تلویزیونی و تئاتر ایفا کرد. تارخ هم به عنوان هنرپیشه و هم به عنوان عضو هیأت داوری در جشنوارههای ملی بیشمار و همینطور به عنوان عضو هیئت مدیره خانه سینما حضوری فعال داشته است. او همچنین به عنوان میهمان به جشنوارههای مسکو، ژاپن و آلمان دعوت شد.
زندهیاده تارخ در سال ۱۳۷۳ اولین مدرسه بازیگری را به نام کارگاه آزاد بازیگری در تهران تأسیس کرد که یکی از مؤسسات آموزش بازیگری سینما در ایران محسوب میشود. فارغالتحصیلان کارگاه آزاد بازیگری تا سال ۱۳۸۷، تعدادی از جوایز هنرپیشه برتر را به خود اختصاص دادهاند.
در سال ۱۳۷۹ این مؤسسه اقدام به برقراری ارتباط با سایر مدارس بینالمللی آموزش بازیگری کرد و امین تارخ به مرکز فیلیندرز درامای استرالیا دعوت شد. او دو سال با عنوان مدرس در این دانشگاه تدریس کرد. تارخ از سال ۱۳۷۶ به عنوان یکی از چهرههای برتر احیای تئاتر ایران شناخته شد.
پس از ایفای نقش در بیش از ۵۰ فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی پس از آخرین بازی خود در سریال «خسوف» که به صورت اختصاصی از پلتفرم نماوا پخش میشد، در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۱ به دلیل بیماری قلبی درگذشت.
در این گزارش قصد داریم به چند نقش ماندگار این پیشکسوت سینمای ایران بپردازیم.
*مجموعه تلویزیونی «سربداران»
شیخ حسن جوری در سریال «سربداران» شمایلی از یک مبارز را تداعیگر است. مبارزی که یک تصویر نمادین از آزادیخواهی، ظلمستیزی و عمل قهرمانی را برای همه مخاطبان این سریال بازنمایی میکند. بهواقع شیخ حسن جوری تنها رهبر یک نهضت ضد جور نیست بلکه الگویی برای رفتار قهرمانی در هر برههای محسوب میشود. مانیفست او ستم ناپذیری، بیدارگری و هوشیاری در مبارزه با ظلم است.
این مجموعه تلویزیونی به کارگردانی محمدعلی نجفی در سال ۱۳۶۰ تولید شد.
*مجموعه تلویزیونی «بوعلی سینا»
امین تارخ با سریال «بوعلی سینا» به شهرتی میان مردم میرسد. او نقش یک دانشمند، کاشف و محقق را بازی میکند که در همه رشتهها سررشتهای داشت و البته به دلیل نبوغ خود در زمینه پزشکی و فلسفه شهره عالم شد.
تارخ در دوران جوانی تلاش کرد تا تواضع، درایت، نبوغ و تشخص چنین شخصیتی را با صدای خوش لحن، سیمای کاریزماتیک و رفتاری پر جذبه برای مخاطبان تثبیت کند و چنان در این کار موفق بود و به شهرتی در میان مردم دست یافت که به سنت مشهور آن سالها در ضدیت با ستارهپروری مدتی را ممنوع از کار شد.
این مجموعه در سال ۱۳۶۴ به کارگردانی کیهان رهگذار تولید شد.
*فیلم سینمایی «مادر»
جلالالدین فرزند پراحساس ترنجبین بانو گویا در دنیایی دیگر سیر میکند. او با همه آدمهای خانه مادری متفاوت است. سر خود را با گل و گلدان گرم کرده، کم سخن است، کتاب در دستانش است، به باغچه میرسد، با همگان مهربان است و پاسخش به هر فرد بر اساس میزان درک همان فرد و پرسونایی است که از خود برساخته؛ در کنار همه این نکتهها پوشش سفیدی که همیشه بر تن دارد و ظاهر آراستهاش شمایلی از یک عارف روشنضمیر را از او تداعی میکند.
این نقش مجالی است تا تارخ به فلسفه و شهودی عرفانی در بازیگری دست یابد. او در فیلم مادر بیش از هر چیز بر واکنشهایی آرام و درونی تکیه دارد و صورتش بیش از بدنش بازگوکننده احساس و نگرش جلالالدین است. همچون خیامی است که خانه مادری را از شعر و احساس پرکرده و مانند فیلسوفی عارف است که چشمانش بهجای دهانش حرف میزنند. امین تارخ در نمایش آرامش، سکوت، وقار، احساس، شاعرانگی و لطافت جلالالدین بازی بهاندازهای از خود نشان میدهد.
فیلم سینمایی «مادر» به کارگردانی علی حاتمی در سال۱۳۶۸ تولید و به یکی از فیلم های ماندگار تاریخ سینمای ایران بدل شد.
*فیلم سینمایی «دلشدگان»
طاهر در فیلم «دلشدگان» ساخته علی حاتمی نمادی مهم از یک شخصیت دلسوخته و شیداست. در این روزها او را بهتر میتوان فهمید و سوز و التهاب درونش را بهتر درک کرد. شیدایی و همدلی او را بیشازپیش از لایههای شاعرانگی فیلم بیرون کشید و همدلی و غمخواری او را از تاروپود وجودش به تمامه بازخواند.
طاهر نگاهی غمخوارانه و همدلانه به موسیقی سنتی و دستگاهی وطن دارد و علی حاتمی به شخصیت طاهر از منظر همان همدلی و غمخواری نسبت به موسیقی نگریسته و روند زیستن او و هجران و مرگ غریبانهاش در خارج از وطن را به شیوهای نمادین به مرگ موسیقی آیینی و سنتی یا شاید هم گمشدگی شور و شیدایی در وطن پیوند میزند.
*مجموعه تلویزیونی «سفر سبز»
حاج رضا یکی از بندگان شریف خداست؛ دستبهخیر است و در محل زندگی نام و اعتباری دارد و از هیچگونه حرکت مشکوک حتی به اسم کار ثواب بهسادگی نمیگذرد. در این زمینه میتوان برخورد حاج رضا با فتاحی (با بازی حسن پورشیرازی) را مثال زد که همه برنجهای اهدایی او به هیئت عزاداری حاج رضا را بازمیگرداند به این دلیل که در معاملههایش غش داشته است.
مهمترین سکانس از حضور تارخ در این نقش، استغاثه و فریادهای حاج رضا بالای پشتبام خانهاش و رو به آسمان است که با نامبردن از اسامی پیامبر اسلام و خاندان گرامیاش، مطالبه بینایی آنا (لادن مستوفی) دختر سرکیس (مجید مظفری) را از خدا میکند و از شدت فریادها و التهابات درونی این شیوه از ارتباطگیری با خداوند، از حال میرود.
مجموعه تلویزیونی «سفر سبز» به کارگردانی محمدحسین لطیفی در سال ۱۳۸۱ تولید شد.
*مجموعه تلویزیونی «معصومیت ازدسترفته»
امین تارخ یکی از مهمترین فرازهای بازیگری خود را در سریال تاریخی «معصومیت ازدسترفته» تجربه میکند. نقشی بهشدت تمثیلی و مهم در تاریخ بازیگری مجموعههای تلویزیونی در ایران که تارخ با درکی درست آن را ایفا میکند. شوذب از یاران و دوستداران امیرالمومنین علی علیه السلام است اما جبری تاریخی او را خزانهدار کوفه در دوران امارت امویان کرده است.
همین تناقض در ماهیت درونی و بیرونی شخصیت سبب شد تا تارخ از کوچکترین و ریزترین تکانهها، حسها و واکنشها در صورت، حرکت دست، نگاهکردن، راهرفتن و انتقال حس از طریق بیانش بهسادگی نگذرد. این موقعیت برزخی شخصیت شوذب که در همسانی معناداری با عنوان مجموعه نیز قرار گرفته، از طریق عاطفه و مهر او به دو زن پرورش دراماتیک بهتری نیز مییابد.
سریال «معصومیت ازدسترفته» به کارگردانی داوود میرباقری در سال ۱۳۸۲ تولید شد و در آن سال جزو سریال های پرطرفدار بود.
*فیلم سینمایی «پابرهنه در بهشت»
پابرهنه در بهشت از آن دست آثاری است که اهمیت امین تارخ به فیلمسازان جوان را نشان می دهد. او در این اثر به عنوان یک بازیگر نام آشنا و شناخته شده با کارگردان جوانی به اسم بهرام توکلی کار می کند که آن زمان چندان شناخته شده نبود.
شمایل دکتر در فیلم «پابرهنه در بهشت»، نمایهای از اختلال شخصیت به همراه رفتارهای خرده سادیستی به قصد تشدید ترس و دلهره مرض گونه عذاب و رنج است. چنین شمایل آشنایی که از طریق القائات خشک و وضع مقررات پادگانی تلاش دارد تا همه بیماران را در قلمرو مدیریت خود کنترل کند تداعی آشنایی است از توصیف نمادین و جذاب جورج اورول از جامعه انسانی و یادکرد همه هرجومرجها و درگیریهای این جامعه در قالب عنوان «قلعه حیوانات». شخصیت دکتر در این فیلم یک نماد مشخص از تفکری غافل و متصلب است که متر و معیار هر چیزی را با عینک بدبینی و مرض مینگرد و تلاشی برای تغییر نگرش خود نمیکند.
این فیلم سینمایی به کارگردانی بهرام توکلی در سال ۱۳۸۴ تولید شد.
*مجموعه تلویزیونی «اغما»
دکتر پژوهان یکی از کاراکترهای مهم در مجموعههای تلویزیونی است که با تیزبینی به امین تارخ سپرده شد. تارخ نیز فرایند پرفرازونشیب دکتر پژوهان و اسارت روحیاش در چنبره القائات شیطانی را به زیبایی اجرا کرد.
مراحل فروخفتن نور ایمان در درون بیدار دکتر پژوهان با نظمی حساب شده به تصویر درآمد و در پرتو بازی بدن و نگاه تارخ، انجام اعمال نامنطبق با شرایط اجتماعی نقش، نجات جان تبهکاران تحتتأثیر القائات الیاس و مخالفتهای بیپایهواساس و اشکالتراشیهای واهی برای سر نگرفتن ازدواج دخترش شمایلی دقیق از انسان اسیر شده در چنگال شیطان را بازنمایی کرد.
«اغما» مجموعه تلویزیونی ۳۰ قسمتی به کارگردانی سیروس مقدم بود که در ایام ماه مبارک رمضان روی آنتن سیما رفت.
*مجموعه «جراحت»
شخصیت بزرگ در سریال «جراحت» بازنمایی تصویری از یک مرد معتمد و مغز متفکر است که همه خانواده روی او حساب میکنند و در همه رویدادها شنوای نظرات او هستند. اما اقدام بزرگ در خواندن خطبه عقد بین دختر خود و برادرزادهاش پس از سالها به یک آشوب و تنش خانوادگی میانجامد و جمعی پرمهر و صمیمی را به دلیل ملاحظات عرفی شخصیت بزرگ و مخفی کردن چنین اقدامی به آستانه التهابات و فروپاشی میرساند. بزرگ شمایلی از مرد خردمند را تداعیگر است که تلاش میکند با تدبیر و فکر، تنش را مدیریت و کشتی ترکخورده خانواده را به ساحل اعتماد و احترام متقابل برساند.
مجموعه «جراحت» به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور در سال ۱۳۸۹ به صورت ویژه برای ایام ماه مبارک رمضان تولید شد.
*مجموعه «خسوف»
مهراب در سریال «خسوف» ساخته مازیار میری یک پیر شیدا و مفتون است. نه همسری است که شنوای خواستهها و بینای دلبریهای او باشد و نه پدری که چندان بتواند مرز میان خواست خود و دخترانش را رعایت و در وقتی مشخص از آنها حمایت کند.
درعینحال آنچه شمایل او را در سریال بر میسازد و تداعی یک پیر شیدا و مفتون را از او میکند اسارت او در آشوب یک هوس و بازیگوشی نفسانی است و تلاشی که برای رسیدن به آتیه انجام میدهد نهتنها اعتبار و هویت فردی او را میکشد بلکه چهرهای از یک شکستخورده را از او مینمایاند. مردی بازنده که نه خانوادهای برایش ماند و نه عشقی.