محسن اسلامزاده؛ مستندساز و کارگردان مستند «پاییز پنجاه سالگی» که در این دوره از جشنواره «سینماحقیقت» نمایش داده شد، در گفتگو با سوره سینما از چگونگی تولید و سختیهای ساخت این مستند صحبت کرد و گفت: مستند «پاییز پنجاه سالگی» اوایل دیماه ۱۴۰۰ آماده شد اما به خاطر اینکه هم بتوانیم جشنواره را داشته باشیم و هم فیلم در هیاهوی سالگرد فیلمهای متعدد گم نشود و درست دیده شود، یکسال برای نمایش آن صبر کردیم.
وی با اشاره به اینکه ۱۶ سال سابقه کار در جنوب شرق را دارد، ادامه داد: تا حدودی مسایل جنوب شرق را می شناسم. یکی از مسایل جذاب در آنجا تاریخ گمشده بعد از انقلاب است، یعنی فعالیت جهادی بچه های جهاد و سپاه که تا اواسط دهه ۷۰ هم ادامه داشته است. مسایلی که کمتر نخبگان ما درباره آن می دانند که بچه های جهاد و سپاه در آنجا چه فداکاری هایی کرده اند. از شهید معمار گرفته تا حاج قاسم سلیمانی در آنجا حضور داشته اند. اما چرا این برهه تا این اندازه مهم است؟ چون تاریخ گمشده آن برای کشورمان اهمیت دارد و در کنار آن رمزگشایی شخصیت هایی را دارد که آنجا بوده اند و بعدها رفته اند و در جهان اسلام موفق عمل کرده اند که مهمترین شخصیت آن هم، خود حاج قاسم است.
اسلامزاده اضافه کرد: من با دید رمزگشایی شخصیت حاج قاسم در جنوب شرق وارد این ماجرا شدم. یکی از دلایلی که ایشان در جهان اسلام موفق می شوند قطعا حضور در جنوب شرق برای برقراری امنیت بوده است. حاج قاسم فرمانده سپاه ثارالله کرمان بوده اند اما وقتی صحبت از قرارگاه قدس می شود (که این قرارگاه کل سیستان و بلوچستان، کرمان، جنوب خراسان و شرق هرمزگان را دربرمی گیرد) حاج قاسم به آنجا می رود و تعامل بیشتری را با مردم برقرار می کند. حاج قاسم در آنجا با شخصیت های معارض و آدم های سلاح به دستی مواجه بود که همه یک مدل فکر و عملکرد نداشتند.
وی ادامه داد: ایشان همه این شخصیت ها را دسته بندی می کرد. برخورد ایشان با بعضی به خاطر مواد مخدر بود، با برخی دیگر بخاطر مسایل مالی و با بعضی ها به خاطر سوخت بود و با برخی دیگر به خاطر این بود که با سرویس های امنیت خارجی کار می کردند و تروریست بودند. حاج قاسم ابتدا در یک تعامل گسترده و چند ساله خیلی از آن ها را جذب کرد و کاری کرد که مساله مسالمت آمیز حل شود. این ها تماما در شخصیت حاج قاسم نقش داشته است. حتی به دلیل اینکه در این مناطق دشمن در لباس دوست می آمد، حاج قاسم را به این بلوغ رساند که چطور باید این کسی که دوست نما است را شناسایی کند. ایشان هیچوقت به سراغ سوزاندن تر و خشک با یکدیگر نرفت.
این مستندساز در ادامه تاکید کرد: من تا حدودی این مسایل را می دانستم و با این شناخت باید به دنبال مصداق های آن می رفتم. یعنی من از نقطه صفر شروع نکردم و در ثانی می خواستم از الگوهای رایج در فیلم هایی که در رابطه با موضوعات گذشته خصوصا شهدا ساخته می شود فاصله بگیرم. پس دنبال خلاقیت بودم و در همان گام های اول دنبال شخصیتی برای روایت بودم که اکنون بین ما نباشد. در نهایت پیوندهای محکمی که بین شهید جمالی و حاج قاسم بود درام را شکل داد. از آنجایی که محتوای منطقه را می دانستم دنبال تطبیق آن روی بعضی از شخصیت ها و پیدا کردن قصه ها بودم. اما در ابتدا تمام این ها به شکست انجامید چرا که نه آرشیو پیدا کردم، نه قصه، نه شخصیت و نه مجوز فیلمبرداری در کرمان! رقابت هایی که در آنجا بود اجازه نمیداد کسی فیلم بسازد.
اسلامزاده افزود: دست آخر به خود حاج قاسم متوسل شدم و کمی گلایه کردم و بعد ظرف یک هفته راه برایم باز شد و کم کم در یک مسیر ۵ ماهه تصویر، آدم و خاطره پیدا کردم. اول از همه کتاب «پاییز پنجاه سالگی» را پیدا کردم و یک سری کدها از آن به دست آوردم. شهید جمالی را پیدا کردم که من را به این قطعیت رساند که باید درباره او مستند بسازم و کم کم به سمت جزیی شدن در قصه ها رفتم. تا آخر بهار ۱۴۰۰ به نتیجه رسیده بودم اما باز هم تولید را شروع نکردم چون هوا گرم شده بود. در نهایت در پاییز ۱۴۰۰ شروع کردم و به سرعت تولید و پس تولید انجام شد و دی ماه ۱۴۰۰ کار تمام شد.
کارگردان مستند «پاییز پنجاه سالگی» در مورد چالش های تولید این مستند توضیح داد: یکی از چالش های مهمی که در این کار داشتیم کار کردن همزمان ۶ گروه بود. من در حین تولید، قصه هایم را پالایش کردم حتی قصه های جذابی که آدم ها داشتند اما به شهید جمالی و حاج قاسم ارتباط نداشت را حذف کردم و در حقیقت فیلم را به صورت خاص به رابطه شهید جمالی و حاج قاسم محدود کردم. به این نقطه هم رسیده بودم که شهید جمالی مایه ای دارد که می تواند تمام شخصیت حاج قاسم در جنوب شرق را برای من پرداخت کند. اما در کنار آن هم در تولید و هم در آرشیو با چالش رو به رو بودم. چون هم نمیذاشتند فیلم بگیریم، هم آرشیو نبود و هم نمیشد شخصیت ها را پیدا کرد.
وی افزود: اما چالش اصلی روایت و قصه است اگر ما به یک قصه منسجم با یک فرمول درست برسیم بعد می توانیم امیدوار باشیم که به فیلم خوبی می رسیم. من اول خیلی از آرشیوها را پیدا کردم و از روی آنها، حتی آرشیو خاطرات به شخصیت ها رسیدم و سپس برای هر شخصیت یک فضایی تعریف کردم برای اینکه فیلم یکنواخت نباشد. پس از آن به سراغ فضاهای مکمل و قصه های مکمل رفتم. به عنوان مثال در حین تولید به قصه حسین آباد فارس رسیدم.
وی خاطرنشان کرد: «پاییز پنجاه سالگی» را به حاج نادر طالب زاده تقدیم می کنم چون اولین فیلمی که ساختم پر از نماهای تار بود، پر از گاف های فیلمبرداری بود، پر از صداهای خراب بود اما حاج نادر مدلی فیلم من را نگاه کردند که من در سخت ترین مشکلات، مستندسازی را رها نکردم. واقعا جای حاج نادر خالی است.
محسن اسلامزاده در پایان به مستند جدید خود اشاره کرد و گفت: امسال من از وقایع اخیر و جاهایی که در رسانهها پر چالش شد یک مستند با عنوان «خاک مادر، خاک خسته» تهیه کردم که آخرین مراحل تدوین آن است. امیدوارم توقیف نشود و حداقل پخش نخبگانی داشته باشد و شاید توانستم آن را به جشنواره فجر برسانم.