سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۸ دی ۱۴۰۱ در ۲:۳۱ ب.ظ چاپ مطلب
نگاهی به فیلم «ملاقات خصوصی»؛

تردید و تعلیق بین دو دنیا

پریناز ایزدیار در فیلم ملاقات خصوصی

بعد از اکران «ملاقات خصوصی» در سینماها، کامبیز حضرتی منتقد سینما در یادداشتی به اولین فیلم امید شمس پرداخت.

سوره سینماکامبیز حضرتی: فیلم «ملاقات خصوصی» ساخته امید شمس موقعیت پیچیده بین دو دنیای زندان و محیط بیرون را از خلال یک رابطه عاشقانه و احساسی مطرح می‌کند. از یک‌سو محیط طبیعی، جهان رنگ‌ها، طبیعت و تصاویر را مشاهده می‌کنیم و در سوی دیگر جهان تنگ، پر ازدحام و ناامن زندان را. پیوند بین این دو دنیا غالبا به‌ واسطه صدا و گاه تصاویر دنیای مجازی انجام می‌شود. درک بصری و فیلمبرداری مناسب توانسته است این دو سویه و دو جهان متفاوت را از لحاظ بصری به خوبی به تصویر بکشد و به تصاویر فیلم موقعیتی ممتازی ببخشد.

«ملاقات خصوصی» توانسته است این فضای دوگانه و فاصله بین آدم‌ها، فضاها و موقعیت‌ها را در تمام طول کار حفظ کند. نکته جالب این است که این فاصله و نرسیدن بر بستر یک درام عاشقانه پیش می‌رود که در آن میل به وصال و اتحاد رابطه با حدت و شدت وجود دارد. اما تا آن اندازه که فیلم به لحاظ بصری خوب پیش می‌رود از حیث درام‌پردازی پرداخت نشده و این دو سویه داستانی در دل کار جا نمی‌افتد.

فیلم بین دنیای بیرون و سختی‌های زندگی و ناامنی در یک محله حاشیه‌ای با دنیای زندان در نوسان است. همان‌طور که آدم‌های بیرونی به راحتی می‌توانند به داخل زندان بیفتند، زندانی‌ها امیدوار به خروج از زندان هستند. اما روایت «ملاقات خصوصی» به‌گونه‌ای پیش می‌رود که رفتن یکی به بیرون مصادف با افتادن دیگری به داخل زندان است و آدم‌ها برای تغییر موقعیت به نفع خودشان باید عزیزان خود را قربانی کنند. این جهان دوگانه در کنار تصاویر گاه خیره‌کننده (و بهره‌گیری جسورانه از رنگ)  به این فیلم جان تازه‌ای بخشیده است.

مقدمه‌چینی‌ مفصل

«ملاقات خصوصی» از حیث فیلمبرداری و رفت‌وآمد بین جهان رنگارنگ بیرون و جهان دهلیزوار زندان در نوسان است و به خوبی از عهده این وظیفه برامده. اما این دو دنیای درونی و بیرونی به لحاظ فیلمنامه‌ای توجیه نشده است و حس‌وحال روابط این دو دنیا به مخاطب منتقل نمی‌شود. چرا که این فیلم بیش از آنکه دلمشغول ارزش صحنه و نشان دادن روابط درونی و ارتباطات افراد باشد درگیر مقدمه‌چینی‌های مفصل است تا بگوید چنین شد و چنان شد که الان شخصیت‌های مردانه در زندان اسیر و گرفتار شدند و به علت این اسارت است که شخصیت زن داستان درگیر روابط دخترانه و زنانه خود با عزیزان دربندش است.

اگرچه فیلم یک مقدمه طولانی دارد اما شخصیت‌پردازی آن و روابط متقابل آن‌ها چنان پیش نمی‌رود که درام فیلم را در یک سیر رو به رشد پیش ببرد. در این فیلم به جای روایت کردن رویدادهایی که ارزش داستانی بالایی دارند با عدم توزیع مواد روایی و داستانی مواجه هستیم. مقدمه‌چینی طولانی و کشدار باعث شده است که ناگهان در یک سوم پایانی فیلم، مخاطب با بمباران حوادثی با سویه‌های تراژیک مواجه شود. در پایان داستان به ناگهان ماجرای قاچاق مخدر، قمه‌کشی و دعواها عیان شده و ریشه تنش‌ها برملا می‌شود تا سویه‌های روشن و امیدبخش عشق نیمه اول فیلم را در ذهن مخاطب کمرنگ کند. در بهترین حالت فیلمنامه «ملاقات خصوصی» بالانس (متعادل) نشده و تعادل داستانی ندارد.

این دوپارگی روایی و عدم تعادل در شخصیت‌های این روایت نیز قابل ردیابی است. برای مثال شخصیت جوان عاشق ‌پیشه فیلم (با بازی هوتن شکیبا) علیرغم آنکه پتانسیل خوبی دارد که می‌تواند او را از یک تیپ سینمایی به یک شخصیت بدل کند اما فیلم نتوانسته است سویه‌های پیچیده و مرموز این کاراکتر را باورپذیر کند. بنابراین در این شخصیت تردید، عشق، جوانمردی، بی‌معرفتی و فساد به هم آمیخته است آنهم در شرایطی که می‌شود او را قربانی یک نظام اجتماعی فاسد و نابرابر دانست.

این صفات مختلف -که اتفاقا عامل پیچیدگی هیولاوار یک شخصیت می‌شود- نیاز به پرداخت و نشان دادن با ظرافت و باورپذیری دارد که باید در طول داستان منحنی شخصیت را کامل کند، حال آنکه شخصیت مرد داستان در میانه انواع صفات فردی و اجتماعی مردد ایستاده است و این تردید شخصیت برآمده از عمق رفتار کاراکتر نیست بلکه ریشه در عدم توجیه درست داستانی دارد تا شخصیت توانایی خود را بروز دهد.

Molaghat-Khosusi

انفعال زنانه

اوتوریته و اجباری که بازیگران شناخته شده برای یک نقش ایجاد می‌کنند، گاه مانعی جدی برای دیدن مشکلات و نادرستی‌های پرداخت آن شخصیت است. اگر پریناز ایزدیار را به عنوان نقش اول زن از فیلم حذف کنیم و یک نابازیگر یا یک شخصیت معمولی را جای او بگذاریم متوجه می‎شویم که کاراکتر آن زن پر از انگیزه‌های توجیه نشده و جانیفتاده است. این شخصیت که باید روند پلکانی سقوط را طی می‌کرد تا به یک قربانی تمام عیار تبدیل شود عملا به یک شخصیت وامانده و ساده‌لوح شباهت دارد که بیش از آن که همدلی‌برانگیز باشد ما را به ملالت و سرزنش وادار می‌کند.

درحالی که می‌توانست با ساختن صحنه‌هایی که ارزش عاشقانه بالا دارند رویایی بزرگ و عشقی خاص ساخته شود تا تخریب آن رویاها را در انتهای کار ببینیم و از ناروهای مرد عاشق و سیاس فیلم جا بخوریم. همانطور که به عنوان مثال در «مظنونین همیشگی» ویژگی‌های شخصیت اصلی فیلم ما را در بهت فرو می‌برد، چرا که توانسته بود هیولای درون خود را برای مخاطب عیان کند.

در این فیلم همچنان که در سنت سینمای ایران رایج است معمولا با کاراکتر زنانه و منفعلی مواجه هستیم که اسیر دست عشق، خانواده و قربانی جامعه است. چنین شخصیتی هیچ توانی جز انفعال ندارد و جز تسلیم هیچ بعد شخصیت ویژه‌ای در او به چشم نمی‌خورد. اما تمام ویژگی‌های تک‌ساحتی و یک‌سویه چنین کاراکتر ساده‌انگرانه‌ای به مدد یک چهره شناخته شده سینمایی پنهان شده و نقص آن پوشش داده می‌شود.

به جای نتیجه

فیلم «ملاقات خصوصی» اگرچه به یک موقیت خاص اجتماعی نظر دارد اما در هیچ سویه‌ای از آن با فیلمی تازه روبه‌رو نیستیم و فرمول رایج در این فیلم مشابه الگوی همیشگی در سینمای اجتماعی ایران است. در این فیلم‌ها عمدتا با روایتی حاد از جامعه‌ای درگیر فقر و اعتیاد یا مشکلات این‌چنینی (مخصوصا در جنوب شهر) مواجه هستیم. عموما چنین فیلم‌هایی بازی‌های خوب و گیرایی دارند و ایراد عمده‌ای در نحوه کارگردانی یا جنس تصاویر آن‌‌ها دیده نمی‌شود اما مشکل اصلی درست در موضوع فیلمنامه‌ است که یا از سینمای فرهادی گرته‌برداری شده است یا باگ‌ها و ضعف‌های جدی در پیرنگ آن وجود دارد.

به طور ویژه می‌شود از بازی‌های خوب و فیلمبرداری شایسته فیلم «ملاقات خصوصی» نوشت. به طوری که حتی می‌توان از برخی مشکلات کارگردانی آن گذر گرد اما نمی‌شود با دیده اغماض به فیلمنامه درهم نجوشیده و چندپاره آن نگریست.

این فیلم ما را درگیر روابط گذشته و روابط خاص زندان می‌کند بی‌انکه لزومی داشته باشد که ما صحنه‌های چنین مفصلی را ببینیم تا فرض دریابیم که در زندان روابطط خشن و باندبازی رواج دارد. در این جور مواقع که تاکید فیلم بر چنین مسائلی نیست فیلمنامه‌نویس باید روی عادات و خاطرات ذهنی مخاطب حساب باز کند و شاره‌وار چنین فضاهایی را د ضمن داستان به مخاطب بدهد. پرداخت مفصل به کلیشه‌های اینچنینی غیر از آنکه ملال‌اور است باعث گرفتن لذت کشف از تماشاگر شده و مخاطب را در سطح نگه می‌دارد.

بعلاوه اینکه روایت داستانی «ملاقات خصوصی» در ذات درام خود استعداد دوگانگی دارد. یعنی از یکسو داستانی عاشقانه است و از سوی دیگر یک موقعیت خشن اجتماعی را مورد تاکید قرار داده است اما بی‌توجهی در ایجاد صحنه‌هایی که ارزش دراماتیک بالای دارند باعث شده است که فیلم در میانه یک رمانس یا یک درام حاد اجتماعی بماند.

به‌طور مثال فیلم بر رابطه‌ عاشقانه پسر و دختری سوار می‌شود که یکی زندانی و دیگری آزاد است. دلیل این ارتباط وجود پدر زندانی دختر است که باعث آشنایی و شکل‌گیری رابطه‌ای دورادور و مجازی بین این دختر و پسر می‌شود. این رابطه در هیچ کجای داستان آنچنان شور و سودایی ندارد که دختر را به آن تصمیم فلاکت‌بار نهایی وادار کند. فیلم به ما می‌گوید که دختر منفعل داستان رودست خورده است اما ما را متقاعد نمی‌کند که چرا این دختر از خود یک ابله ساخته است و این چنین قربانی شده است؟

اینجاست که پای ضعف دیگری در فیلمنامه به میان می‌آید و آن جاگیر نشدن شخصیت‌ها در دل داستان است. شخصیت‌هایی که باید به جای آنکه اسیر دست کلیشه‌های روایی شوند، پرداخت داستانی مناسبی پیدا می‌کردند تا ابعاد پیچیده اعم از ساده‌لوحی یا بلاتکلیفی خود را به منصه بروز و ظهور می‌رساندند. بدین ترتیب است که یک موقعیت خوب (عشق در زندان و استعداد عشق در قربانی گرفتن) تبدیل به یک داستان میانمایه با شخصیت‌های متوسط می‌شود، نه گزارش یک تجربه هوشمندانه از دل تاریک اجتماع.