به گزارش سوره سینما، نشست فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» به کارگردانی لیلی عاج جمعه ۱۴ بهمن در سالن نشستهای پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
لیلی عاج در ابتدای نشست درباره انتخاب سوژه فیلم گفت: سال ۹۹ از طرف مرکز هنرهای نمایشی برای چاپ کتاب دعوت شده بودم. بچه گیلان غرب هستم و پدر بزرگم در زمان عملیات مرصاد در آن منطقه بود به همین دلیل از کودکی میخواستم این داستان را بنویسم. همان طور که درباره سازمان منافقین جستجو میکردم عکسی از مادرانی دیدم که در کنار سیم خاردارهای اشرف بودند و این عکس بهاندازهای درام داشت که به خودم گفتم این عکس اهالی تئاتر را به یاد نمایشنامه «شیون» میاندازد. کم کم مراحل تحقیق را انجام دادم و با ثریا عبداللهی نازنین که یکی از مادرها بود آشنا شدم و فیلم «سرهنگ ثریا» شکل گرفت.
کارگردان «سرهنگ ثریا» درباره موفقیت فیلم توضیح داد: موفقیت فیلم و هر نکتهای درباره آن در دست خداست. ربطی به هیچکس ندارد.
وی افزود: انتخاب من این بود که دوربین طرف مقابل سیم خاردارهای اشرف باشد اگر دوربین آنطرف میرفت قصه چیز دیگری میشد.
این کارگردان در مورد الهام گرفتنش از مستند «ناتمامی برای دخترم سمیه» گفت: واقعیت این است که هر آن چیزی که در این مورد بوده است را بارها دیدهام و چقدر در مورد خانم عبداللهی در مورد کاراکتر مصطفی این فیلم صحبت کردیم اما شخصیت فیلم من ربطی به آن کاراکتر ندارد.
وی بیان کرد: امروز میزبان خانوادههایی هستیم که زمانی که فیلم را میدیدند چشمهایشان خیس میشد. خیلی از این مادران تشکر میکنم که کنار ما بودند. ما مادری را داریم که فرزندش ۴۰ سال اسیر فرقه رجوی بوده است و امروز اینجاست و من میزبان آنان هستم و میخواهم که این مادران را تشویق کنید.
عاج ادامه داد: من یک گروه بسیار بینظیر داشتم و خدا من را خیلی دوست داشت که همچنین گروهی در کنار من بود.
این کارگردان عنوان کرد: من یک سوژه زنانه ملتهب دیدم که درام داشت و ترغیب شدم به عنوان اولین فیلم آن را بسازم. حداقل فایدهای که این فیلم دارد، این است که سفیدسازی پرونده فرقه رجویه و منافقین را باور نکنیم.
جلیل شعبانی؛ تهیهکننده فیلم عنوان کرد: زمانی که درباره فیلمنامه با خانم عاج بحث میکردیم بحثمان این بود که ممکن است این اتفاق در همه جای دنیا اتفاق بیفتد و مادر و خواهرهایی پشت درهای بسته باشند به همین دلیل فکر میکنم سوژه بینالمللی است و ممکن است در هرکجای جهان اتفاق بیفتد.
وی در مورد عدم حضور برخی از عوامل در نشست توضیح داد: آقای برازنده مدیر فیلمبرداری سر فیلمبرداری فیلم آقای شعیبی بودند و خانم صامتی هم سر سریالی هستند و به این دلیل نتوانستند در این جلسه حضور داشته باشند.
بهزاد عبدی؛ آهنگساز فیلم در ادامه بیان کرد: برای خلق اثر هنری سعی میکنیم به روح اثر نزدیک شویم و من هم آثار مختلف را دیدم و زمانی که به روح اثر نزدیک شدم تصمیم گرفتم اینطور کار کنم گرچه دو مدل کار انجام دادم و با مشورت خانم عاج با همان تحلیل پیش رفتم. سولوی کار بر اساس ددوک بود و صدای زنی بود که افکار را متوجه فرزندش کند.
بابک پناهی؛ طراح صحنه درباره استفاده از لامپهای ال ای دی گفت: لامپهای ال ای دی به نور بر میگردد و بخشی از آن را ما ایجاد کردم. من از این لامپها در سال ۸۰ برای فیلمی استفاده کردم. این لامپ و استفاده از نور بخشی از کار من است.
وی در ادامه افزود: در طراحی این کار چند بخش داشتیم که یکی پادگان اشرف بود و با خانم عاج به این نتیجه رسیدیم که همان پادگان اشرف را طراحی کنیم. من فرصت رفتن و دیدن پادگان را نداشتم و طراحی از روی عکسها شکل گرفت. بخش دیگر هم کمپ ثریا بود که اگر میخواستیم به شکل واقعی اجرا کنیم لطف چندانی نداشت و به کار فیلم نمیآمد و تصمیم گرفتیم خودمان آن را طراحی کنیم. بههرحال از طرفی کمپ اشرف، کمپ ثریا و مقر عراقیها از هم دور بودند و بار با مشورت عوامل تصمیم گرفتیم این فضاها را نزدیک به هم طراحی کنیم به همین دلیل اندازهها را در فیلم به هم نزدیک کردیم و فضاهای خالی را به حداقل برسانیم.
آرش قاسمی؛ صدابردار گفت: فیلمنامه کار برای من خیلی جذاب بود و خانم عاج دغدغه صدا را داشتند و به این نتیجه رسیدیم که یک جنگ صدا داریم میان مادران و منافقین که تعمدی بود. سعی کردیم سرودهای منافقین را اجرا کنیم و به فضا نزدیک شویم و من خیلی حس خوبی داشتم.
ثریا عبداللهی مادری که فیلم از روی زندگی حقیقی او ساخته شده است، گفت: من ثریا عبداللهی هستم. پسر من سال ۱۳۸۱ از ترکیه ربوده شد و ۲۱ سال است که از پسرم خبر ندارم. من به دخترم لیلا عاج دستمریزاد میگویم. این کارگردان نزدیک به ۳ سال است که مدام پیش من آمدند و مستندات را میگرفت. از ژاله صامتی بسیار ممنونم که بسیار عالی نقش را ایفا کرد و تمام دردهای من را بسیار عالی جلوی دوربین آورد. دردهای خانوادههایی که فرزندانشان به دست فرقه رجوی ربوده شدند در این فیلم نشان داده شد.
وی افزود: من از طریق انجمن «نجات» عازم عراق شدم. زمانی که مرز رفتم دیدم خیلی از پدر و مادرها در انتظار بچههایشان هستند و بعد از اینکه به مقر آنها رفتیم، اجازه ملاقات با فرزندانمان را ندادند. پس این دلیلی شد که با یک بلندگو سعی کردیم صدایمان را به بچههایمان برسانیم.