سوره سینما – علیرضا حسینمردی : «تار» جدیدترین ساخته تاد فیلد، کارگردان کم کار سینما، از منظر بسیاری از صاحب نظران راستگرای آمریکا، بهترین فیلم سال است. منتقدان وبسایتها و مطبوعات این تفکر، بازی کیت بلانشت در نقش لیدیا تار را بهعنوان بهترین نقش آفرینی او خواندند و مارتین اسکورسیزی نیز پس از دیدن این اثر، دوباره به سینما امیدوار شد.
جالب است بدانید که «لیدیا تار» رهبر ارکستر مشهور و خیالی این اثر، بهقدری خوب از کار درآمده بود که جزو سرچ شده ترین نامها درگوگل بود. بسیاری از بینندگان میپنداشتند که فیلم بیوگرافی یک شخصیت واقعی را دیدهاند.
منتقد نشریه ورایتی درباره این اثر گفت: کارگردان «تار» پس از شانزده سال دوری از سینما، اثری را ارائه کرده است که از ابتدا تا پایان، نفس مخاطبان را در سینه حبس میکند. فیلمی بیرحمانه درباره هنر، هوس، حرص و قدرت که در فضای موزیک کلاسیک در دنیای مدرن می گذرد. «تار» مخاطب را با دقتی فراوان به این دنیا کشانده که میپنداریم واقعیت را میبینیم. این اثر به واقعیت زندگی نزدیک است! حتی کوچکترین نقشها هم عالی اجرا شدهاند. شما همه چیز را در هر لحظه باور میکنید. میتوان گفت که این اثر، سطح باورپذیری را به نقطه جدیدی رسانده است.
بلانشت گاهی اوقات طوری به نظر میرسد که انگار لیدیا تار، در نقش «لیدیا تار» ظاهر شده است. یکی از نکات قابل تامل «تار» در جلوهای است که ما از لیدیا میبینیم؛ او تبدیل به یک برند شده است. یک استاد با سواد که در یک سکانس محشر و پر حاشیه در دانشگاه جولیارد (معروفترین دانشگاه هنرهای موسیقیایی)، به سراغ کنسل کالچر رفته و پرده از تظاهر و ریاکاری چپگرایی افراطی بر میدارد.
این سکانس از فیلم، ممکن است بدلیل اینکه به نبرد عوامفریبی لیبرالها میرود، در آخر شانس اسکار بلانشت را کم کند. در اینجا یک هنرجوی مثلا مذکر ولی طبق تعریف خودش، بدون جنسیت و غیر سفیدپوست، تصمیم به جر و بحث با لیدیا تار میگیرد. تار وقتی شروع به ستایش از باخ میکند، این هنرجو میگوید: در دنیای امروز نباید از یک مردی که «ضد زن» است، تعریف کرد. من هیچوقت چنین موجود منزجر کنندهای را الگوی خویش قرار نمیدهم. سپس تار با اجرای قطعهای از باخ از دانشجو خواست تا کنار او، پشت پیانو بنشیند و اجرا کند. وقتی این هنرجو به مواضع احمقانه چپگرایی خود ادامه داد، لیدیا تار با مقایسه کردن او با یک رهبر ارکستر زیبا، وی را تحقیر کرد. دانشجو هم پس از هتاکی به استاد، کلاس را ترک کرد.
ناگفته نماند که لیدیا تار، یک همجنسگرا و لیبرال است اما معتقد است که شایستهسالاری، فراتر از مفاهیم پوچ چپگرایی است. بسیاری از رسانههای ضد لیبرالیسم، این فیلم را به دلیل مبارزه با کنسل کالچر و چپگرایی، تحسین کردند. تحسین رسانههایی نظیر برایتبارت، به مزاج رای دهندگان اسکار خوش نمیآید.
تاد فیلد، نقش تار را فقط برای بلانشت نوشته بود و گفت که اگر او آن را نمیپذیرفت، فیلم را نمیساخت. منتقد نشریه نیویورک پست درباره «تار» گفت: صحنه اول فیلم در یک جمعی برای مصاحبه و ستایش از لیدیا تار، آغاز میشود. سوالهایی که ادم گاپنیک در نقش واقعی خودش، از تار میپرسد، پاسخهای تار و واکنش حضار بقدری عالی از کار درآمده است که انگار آینهای جلوی این مراسم الیتیستها Elitist * گذاشتهایم. این فیلم درباره دنیای موزیک کلاسیک نیست، تریلری است درباره از عرش به فرش خوردن خدایگان زرینی که مردم از چهرههای فرهنگی میسازند.
مارتین اسکورسیزی درباره این فیلم چنین نظری داشت: چند سالی است که فیلمها، دست مخاطب را گرفته و قدم به قدم او را در قصه جلو میبرند. این اتفاق، به ضرر سینما تبدیل شده و توقع در مخاطب ایجاد کرده است. {این موضوع} کسانی مثل من، که سینمای پدر مادر دار را دیدهاند، را درباره آینده این هنر، پریشان میکند.
اسکورسیزی در ادامه افزود: اما این سرنوشت روزهای تاریک است؛ وقتی «تار» را دیدم، ابرها کنار رفت. فیلمی که تاد فیلد ساخته به هیچ عنوان دست مخاطب را نمیگیرد. تاد با مهارت خاصی از جنبههای مختلف سینمایی اعم از تغییر لوکیشن استفاده کرده است. کارگردان کاری کرده است که انگار ما در ذهن لیدیا تار قرار گرفتهایم، زندگی را از لنز او میبینیم. این جهان اوست، زمان، اتفاقات پشت سر هم و فضا تبدیل به موزیکی میشود که لیدیا با آن زندگی میکند. ما نمیدانیم که فیلم به کجا ختم میشود و فقط سرنوشت عجیب تار را دنبال میکنیم. تاد فیلد ریسک بزرگی کرده است، تمامی این اتفاقات را در طراحیهای صحنه خارقالعاده و با دقت فراوان و زوایای حساب شده، در قالب تصویری ۲:۳:۵ فریم بندی کرده است.
«تار» فقط ستایش رسانهها و هنرمندان راستگرا را بههمراه نداشت؛ عدهای از چپگرایان افراطی نیز با فیلم مشکل اساسی داشتند. نشریه نیویورکر جزو اندک رسانههایی بود که از فیلم انتقاد کرد. البته نه از جنبه سینمایی، بلکه مشکل آنها با نحوه انتقاد از کنسل کالچر بود.
مارین اسلوپ رهبر ارکستر همجنسگرا نیز با «تار» مشکل اساسی دارد و آنرا «ضد زن» خواند. او اشاره داشت که کاراکتر بلانشت، صفاتی مردانه را به زنان میچسباند. منظور او صفاتی نظیر «سو استفاده گر» ، «حریص» ، «قدرت طلب» ، «بی رحم» ، «ترفیع درجه دادن به زیردست بدلیل علاقه جنسی به آن فرد» بود. انگار اسلوپ معتقد است که فقط مردها قادر به داشتن این صفات هستند. او در پایان اشاره داشت که تمام فمینیستهای عالم باید با این اثر مشکل داشته باشند.
بلانشت در پاسخ به این انتقاد به بیبیسی گفت: این فیلم به مثابه مدیتیشن قدرت است. در اینجا به ذات مخرب قدرت پرداختهایم و من معتقدم که قدرت میتواند فارغ از جنسیت، مخرب باشد.
* الیتیست Elitist : به افرادی اطلاق میشود که طرز فکرهای آشنایی برای ما دارند و ممکن است با خواندن این توضیح، به توصیف دقیق افرادی که آنها را میشناسید، برسید. این افراد چون فکر میکنند که روشنفکر هستند، پس از بقیه مردم، فهم و شعور بیشتری دارند. این افراد چون فکر میکنند که مدرک خود را از دانشگاهی معتبر گرفتهاند یا دکتری دارند، پس از بقیه، باسواد ترند. این افراد فکر میکنند که چون اخبار خود را از شبکههای ماهوارهای میگیرند، پس از بقیه عوام، آگاهترند. این افراد که اغلب آنها تفکرات لیبرال و چپگرا دارند و به نمایندگان این تفکر در انتخابات رای میدهند، لذا از بقیه بهترند و بیشتر میفهمند. این افراد فکر میکنند که چون افراطیترین پروتکلهای کرونایی را سر لوحه زندگی خود قرار دادند، پس از بقیه، با درک ترند.