سوره سینما – هادی اعتمادی مجد: حتی اگر مخالف کمدی تلویزیونی «نون خ» باشید و ضعفهای آنرا بواسطه نزدیکی اجباری اش با استانداردهای سلیقه ای صدا و سیما برنتابید، باز نمیتوانید منکر ملاحت کاراکترهایش شوید. آدمهایی که از ابتدا، پیکربندی نسبتاً قرص و محکمی داشته اند و در مجالست با بازیگرانی اغلب ناشناخته، اما سرشار از انگیزه و مستعد، پر و بال گرفته اند.
ضمن اینکه هرچند بر نحوه قصه پردازی در سری مجموعه «نون خ» انتقاداتی وارد هست، اما در همین ورژن فعلی همچنان متن صرفاً در پی خنده گرفتن و مسخره بازی نیست و مصرانه در دل رسانه ای مملو از محافظه کاری، به دل شوخی های سیاسی و اجتماعی می زند. ملاحظات معمول عادت شده را کنار می گذارد و حتی به سیستم نقد وارد می کند. بر همین اساس، طرح دیالوگ «حداقل اشتباهی را که کرده ای بپذیر، بلکه مرهمی شود بر آلام دل همه مان» از زبان روژان(با بازی هدیه بازوند) خطاب به رامین(امیر سهیلی) در مذمت تیری که ابتدا به نظر می رسد به خطا زده، آن هم در تلویزیون، نه یک جمله ساده در سکانسی از سریالی کمدی، بلکه حاوی پیام و هشداری جدی و نیشدار است. همچنین مقایسه تفاوت های فرهنگی و سطح اقتصادی دِه پایین(محل وقوع رویدادهای قصه) و دِه بالا، و کدهای متعددی که در این راستا داده می شود، اصولاً با خاصیتی اصلاح گرانه تعبیه شده اند و نمودهای آن را در جامعه امروز ایران باید جست.
وجهی که «نون خ» را از سطح یک کمدی عامه پسند ارتقا می بخشد. همانطور که زنده یاد عبدالحسین زرین کوب در کتاب «ارسطو و فن شعر» (۱۳۸۲)، بر پایه تعریف ارسطو، کمدی را «تقلیدی از رفتارهای شرم آوری می داند که موجب ریشخند می شود»، در «نون خ» نیز بارها این بُعد تقبیح رفتارهای شرم آور با ابزار ریشخند، بشدت جواب داده است. حتی اگر قائل به این باشیم که قصه پردازی، وظیفه خود را در بسیاری از لحظات، با تن پروری بر روی دوش شخصیتهای جاافتاده و ملموس سریال انداخته است و در جای جای روایت به ورطه بیهوده گویی و هجو می افتد.
این آدمهای نازنین!
حالا باید نورالدین خانزاده را تخمه فروشی خواند که عاقبت بخیر شده است! او چهار فصل است که «ای درود بر شرفت» و «آیییی باریک الله» را با لبخندهای شیطنت آمیزی که سعید آقاخانی بر لب می راند، تلفیق می کند و تحویل ریز و درشت می دهد! مدام از گویش فارسی با لهجه کُردی به زبان کُردی می غلتد و همانطور که علاقه به دخترانش را با لفظ «باباگیان» عیان می کند، با انگلیسی پراندن های وقت و بی وقت مثل همان «اِوری بادی کامان» یا «یس افکورس» و «او یس دتس رایت»، به شخصیتش رنگی از فکاهه و بی خیالی می بخشد. نورالدین در این بازی سیال و بی تکلف آقاخانی، از تکرار و کسالت بار شدن مصون مانده است. در عین آنکه به طور غیر رسمی، مهتر دِه است و برای صلاح و مشورت نزدش می آیند، به تبع موقعیت های کمدی، بعضاً علیه او می شورند و پشتش را خالی می کنند(مثل قضیه کشته شدن گاو سلمان و بازداشت نورالدین). ضمن اینکه او با همین خصوصیات و در محوریت قرار داشتن، گویی مسئولیت تلطیف شرایط و حل اختلافات را هم ناخواسته عهده دار شده است.
سلمان با بازی کاظم نوربخش، دیگر ستاره «نون خ» است که به لطف دیده شدن در سری اول، جای خالی کمدین نام آشنایی همچون علی صادقی را هم پر کرد و او را کنار زد. بازیگری نه چندان شناخته شده، با فیزیک مرسوم خیلی از کمدین های محبوب که رندانگی سفاهت آمیزی دارد. گرایشش به دختر نورالدین، یادآور فرمول قدیمی دلباختگی رعیت به صبیه ارباب است و دستاویز شوخی اهالی. از سویی در سری روی آنتن این سریال، از علاقه دیوانه وار او به گاوش که پهلو به فیلم معروف داریوش مهرجویی می زند به عنوان موتور محرکه درام، استفاده شده است.
«نون خ» در رده سنی شخصیت های کهنسالتر هم دست خالی نمانده. سیروس میمنت در نقش کیوان و ماشاالله وروایی(عمو کاووس) دو کاراکتری هستند که یکی با مولفه های «اعتیاد» و دیگری «تعصب کورکورانه» و نیز توسل به سالمندی با کارکرد رانت، با ظرافت در شوخی سازی ها شرکت دارند.
متن البته در مراجعه به برخی دیگر از کاراکترها غفلت دارد و بیشتر به عنوان ابزار صحنه به آنان نگاه می کند و یا به راحتی از کنارشان می گذرد. مثل ادریس(سیروس سپهری) که با توجه به خانواده پرجمعیتش سهم کمی در شوخی های متن دارد.
همچنین باید بازگشت حمیدرضا آذرنگ را پس از غیبتش در فصل قبلی، به فال نیک گرفت که در موءانست با بازیگران بومی، بخوبی جای خود را یافته است و خلاً ستاره ها در این سریال را به دست فراموشی می سپارد. خلیل خانزاده، پسرعموی نورالدین، بر خلاف او یک فرصت طلب زبل است و نگاه سواستفاده گرانه اش به روستا و روستاییان، زمینه ساز شوخی های معنادار.
در هر حال اما اتکا به بازیگران بومی و بزرگنمایی ویژگی های هر یک زیر ذره بین کمدی و به نفع ماهیت سریال، از شاخصه های اصلی «نون خ» محسوب می شود.
ایمن از حساسیت زایی ها
«نون خ» اگرچه مبتنی بر معیارهای ثابت کمدی های روستایی و طبقه کارگری از جمله «پایتخت» است، اما به یُمن آنچه فرهنگ فولکلور قوم کُرد و ابعاد جذاب و کمتر معرفی شده آن در اختیارش قرار داده، پتانسیل بالایی برای توسعه بخشی شوخی ها و مناسبات آدمها و آداب و رسوم شان نیز دارد. ضمن اینکه بعد از چهار فصل، شاهد بوده ایم برخلاف نمونه های مشابه، قوم کرد مرافقت بهتری با «نون خ» داشته تا این سریال، از سوءتفاهم های جاری و اعتراض های قومیتی نجات یابد. حساسیت هایی هم که در قالب انتقادات تند از سوی برخی از هموطنان کرد در شبکه های اجتماعی از همان بدو تولد این سریال با فصل یکمش در سال ۱۳۹۸ شکل گرفت، در مقیاسی نبود که گسترش یابد و آنرا از آنتن کنار بزند.
البته که سازندگان سریال هر از گاهی نسبت به فشار اهرم ممیزی بر سریال شکایت داشته اند. از جمله گلایه پاشا جمالی، بازیگر سریال که سر پخش «نون خ۲» در اینستاگرامش نوشت: «سانسور دیگر بس است، پدر سریال را درآوردید، اجازه دهید مردم بیشتر بخندند.»!
قصه را اندکی هُل بدهید!
آنچه اصولاً پاشنه آشیل «نون خ» در کنار ویژگی های اصیلش همیشه سایه مخرب خود را گسترانده، عدم انسجام در قصه و گرفتار ماندن در چنبره یک ایده کلی، بدون بررسی و درک استطاعت آن است.
امیر وفایی در مقام نویسنده، در دنباله های سریال بشدت وامدار خرده پیرنگ هایی شده که باید با همراهی کاراکترهای شیرین معرفی شده در سری نخست، داستان را قسمت به قسمت پیش ببرند. همین تاکتیک، سریال را از قصه گویی و ماجراجویی بازداشته تا گاه دربند قضیه یک معدن بماند و گاه مثل همین سیزن جدید، از گره افکنی کم قوتی چون حمله گرگها، به عنوان شالوده هسته ای بهره ببرد. نتیجه آنکه در میانه راه، کاراکترها هرچقدر دوست داشتنی و ملیح، کارکرد شوخ طبعانه خود را زائل شده ببینند و داستان مثل بادبادکی رها در باد، به هر سو کشیده شود. در این بین، پیش کشیدن سرمشق بارها آزموده شده دِه پایین و دِه بالا هم هر اندازه بسترساز کنایه و طعنه های کمیک و معادل سازی های بامزه و زیرکانه با شرایط امروز کشور، باز خواه ناخواه تحت الشعاع این نابسامانی در قصه گویی قرار می گیرد.
یا می توان این ایراد را گرفت که آدمهای روستا با توجه به حضور مداوم و پیوسته در اکثر سکانسهایی که توالی روز و شب نیز دارند و اینکه کشاورزی و دامداری به عنوان دو شغل سنتی، چندان در جغرافیای «نون خ» نمود ندارد، پس چطور امرار معاش می کنند؟!
بویژه اگر این دست کاستی ها، در کارگردانی هم گاهی تعلل هایی ایجاد کند که سریال را به کل از ریتم می اندازد. فکتش سکانس های شلخته و شلوغ رقابت فوتبال در «نون خ۴» که بی دلیل کش می آمد. این سکانس ها با آنکه تلاش شده بود به کمک کمدی های کلامی مثل شوخی با گزارشگری جواد خیابانی قابل تحمل شود، اما همچنان محلی از اعراب نداشتند و می شد جمع و جور برگزار شوند. همچنین تکرار میزانسن های ایستا در جلسات شورای دِه یا دورهمی های مکرر که کمدی بصری را در تنگنا می گذارد. از سویی در سری اخیر سریال گویی کارگردان اصرار چندانی برای نمایش مناظر طبیعی و سرسبز ندارد و کوشیده کار را در لوکیشن های داخلی و ثابت تجمیع کند که البته این تصمیم در شتاب گرفتن تولید بی تأثیر نبوده، اما از زیبایی بصری آن کم کرده است.
در هر حال «نون خ» امروز دیگر مراتب تبدیل خود به یک برند را طی کرده و لازم است که بیشتر از قبل روی تقویت ارکان آن بویژه فیلمنامه وسواس خاص صورت گیرد تا در ادامه و فصول بعدی، محبوبیتش کاهش نیابد و چه بسا در این بستر نمایشی سرگرم کننده، حرف های سازنده و صریح مهمتری نیز از قاب تلویزیون فرصت پخش بیابد.