سوره سینما – ژوزفین آزبرگ، طراح صحنه سوئدی و برنده جوایز متعدد در همین زمینه از جمله جایزه ولکان جشنواره کن سال ۲۰۱۷، جایزه فیلم اروپا و غیره است. این مصاحبه سال گذشته و در حاشیه جشنواره کن ۲۰۲۲ انجام شده است.
* «مکعب»(The Square) درباره موزه ای در استکهلم بود. مکانی که طراحی صحنه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چالش اصلی شما در طراحی صحنه این فیلم چه بود؟
ایجاد موزه چالشی خنده دار بود که در یک قلعه سلطنتی واقعی در استکهلم اتفاق می افتاد. ما میدانستیم قرار است بیشتر مجموعههایمان را در استودیو بسازیم، اما میخواستیم آن را با برخی از اتاقهای زیبای یک قلعه واقعی ترکیب کنیم.
ما آنجا را جستجو کردیم و تعدادی از ۱۴۰۰ اتاق موجود آن قلعه را دیدیم… و درخواست دادیم که در یکی دو سالن قصر فیلمبرداری کنیم. آنها به ما اجازه این کار را ندادند.
ما توانستیم فقط از قلعه بیرونی و حیاط اصلی عکس بگیریم. سپس مجبور شدیم موزه خودمان را با پازلی از چند مکان و مجموعه های کوچک مختلف در استودیو ایجاد کنیم.
* شما برای «مکعب»، جایزه جشنواره کن را به دست آوردید. به نظرتان دلیل انتخاب هیئت داوران چه بود؟
برای من سخت است که دقیقاً بگویم آنها در کار من از چه چیزی قدردانی کردند. من واقعاً متعجب و البته بسیار خوشحال شدم که آنها درک کردند و تصمیم گرفتند کار من را در بین عملکردهای هنری عالی همه فیلم ها (طراحان صحنه، مدیران تصویربرداری، طراحان لباس، طراحان صدا، طراحان گریم و غیره) شایسته تقدیر بدانند.
* سینمای سوئد همواره با اینگمار برگمان شناخته میشود؛ کارگردانی که برنده اسکار شد و همیشه در جشنواره کن مورد تحسین قرار میگرفت. اگرچه او هرگز برنده نخل طلایی نشد، اما مانند شما جایزه ولکان(Vulcan Award) را برد. آیا شباهتی بین کار شما و برگمان وجود دارد؟
خیلی سوال جالبی است … باور نکردنی است که من همان جایزه را بردم!
آنها در ابتدا این جایزه را به کارگردانها می دادند و سپس آن را تغییر دادند و اکنون آن را به یکی از مدیران بخشهای خلاق در تیم فیلمسازی می دهند. متأسفانه من هرگز اینگمار را ندیدم، بنابراین واقعاً نمی دانم ما شباهت هایی داشتیم یا نه…
* تفاوت های چشمگیری بین سینمای اروپا و هالیوود وجود دارد. ممکن است مردم فکر کنند که طراحی صحنه در بلاک باسترها چالش برانگیزتر است. شما چطور فکر میکنید؟
فکر میکنم طراحی یک بلاک بستر شاید از برخی نظرها چالش برانگیزتر باشد. [اما] فکر می کنم هر فیلمی چالش های خاص خود را دارد. یک فیلم بزرگ آمریکایی معمولاً بودجه هنگفتی دارد و اکثر فیلمهای اروپایی شرایط محدودتری با گروههای کوچکتر دارند و… بنابراین کار متفاوت میشود. من دو بار با فیلمهای سوئدی که بخشی از آن در نیویورک فیلمبرداری میشد، کار کردهام. اما آن پروژه ها بودجهای مانند آثار سوئدی داشتند؛ پس تفاوت چندانی وجود نداشت.
* آیا تا به حال به کار در هالیوود فکر کرده اید؟
اگر فیلم مناسبی باشد، حتما این کار را انجام خواهم داد. از من در مورد چند فیلم سوال شده است. یک پروژه از طرف اسپایک جونز به من پیشنهاد شد که واقعاً می خواستم در آن حضور داشته باشم، اما مجبور شدم آن را به دلیل همزمان شدن با مثلث غم (Triangle of Sadness) روبن رد کنم…واقعاً امیدوارم که آقای جونز در فیلم بعدی باز سراغ من بیاید.
* شما با یکی از مهمترین کارگردانان سینمای سوئد و اروپا کار کرده اید. تجربه کار با روبن اوستلوند چگونه بود؟
کار با روبن واقعا عالی است! من در سه فیلم آخر او همکاری داشتم و همچنین با همان مدیر فیلمبرداری، فردریک ونزل، کار کردیم. من فکر می کنم ادامه همکاری خوب مزیت بزرگی دارد. شما با جنبهها و نیازهای خاص یکدیگر آشنا میشوید و میفهمید که طرف مقابل چه منظور و چه انتظاری دارد.
من فکر میکنم در بهترین حالت، داشتن همان افراد کلیدی برای ساخت پروژه ای در درازمدت، به کارگردان احساس امنیت میدهد.
نکته خاص کار با روبن این است که شما برای هر صحنه زمان بیشتری دارید که این فرصت را به شما می دهد تا بهترین کار را انجام دهید.
* شما در «فورس ماژور» (Force Majeure) هم بودید. فیلمی که با صحنه برجسته بهمن در خاطره ها خواهد ماند. تفاوت «مکعب» و «فورس ماژور» برای شما چه بود؟
«فورس ماژور» به جای موزه هنر در یک پیست اسکی در کوه های آلپ فرانسه اتفاق می افتاد. تنظیمات متفاوت بود و در اینجا می خواستیم پیست اسکی پیدا کنیم که زیبا نباشد. در عوض، ما میخواستیم این استراحتگاه بهطور مصنوعی بیشتر در طبیعت غوطهور شود. ما از فضاهای بیرونی در فرانسه فیلم گرفتیم و سپس تراس رستوران را ساختیم که بهمن در میانهی ناهار آنها می رسد. برخی از چالش ها ایجاد زمستان در تابستان سوئد با مناظر برفی و… بود.
* سال گذشته هم با «مثلث غم» در جشنواره کن شرکت داشتید. لطفاً در مورد فضای جشنواره توضیح دهید؟
جو فوق العاده بود و ما خیلی لذت بردیم! باورنکردنی است که یک فیلم در این رقابت از میان بسیاری از فیلم های بزرگ دیگر به عنوان بهترین فیلم انتخاب شده است.
* این پروژه شما برنده نخل طلا شد. از کار در «مثلث غم» بگویید.
بردن نخل طلا باورنکردنی است! این سومین فیلمی است که با روبن میسازیم که یک همکاری عالی با او و بسیاری دیگر از همکارانمان بود. زمانی که تمام کار سخت تیم به فیلمی عالی تبدیل میشود که مردم قدردان آن هستند، بسیار ارزشمند است.
* جذاب ترین قسمت کار در فیلم «مثلث غم» چه بوده است؟
این فیلم به سه بخش مختلف تقسیم می شود – دنیای مد، قایق تفریحی لوکس و ساحل. با وجود اینکه مجموعههای متفاوتی بود، ما از نظر بصری آنها را کنار هم نگه داشتیم. هر بخش چالش های خاص خود را داشت. در مورد قایق تفریحی، که یکی از مکان های کلیدی بود، ما باید قایقی پیدا می کردیم که دارای نمای بیرونیای باشد که ما آن را دوست میداشتیم و نیازهای ما را برای صحنه های خاصمان برآورده کند. وقتی قایق را پیدا کردیم من برای فضای داخلی آن طرح هایی زدم که آنها را روی یک صفحه هیدرولیک در استودیو ساختیم تا بتوانیم حرکت امواج را کنترل کنیم.
من از نمای بیرونی قایق[ی که پیدا کرده بودیم] الهاماتی گرفتم، به عنوان مثال همان ابعاد را روی پنجره ها پیاده کردم، اما دستم باز بود فضای داخلی را طوری طراحی کنم که تا حد امکان برای سناریوهای مختلف ما در فیلم خوب باشد.
* فکر می کنید «مثلث غم» چه ویژگی هایی داشت که هیئت داوران را متقاعد کرد نخل طلا را به آن اهدا کنند؟
من فکر می کنم این فیلم بسیار جدی و در عین حال بسیار خنده دار است. این یک ترکیب نادر است اما برای آگاه کردن مردم از برخی رفتارهای بد خود در همان زمان که می خندند استفاده می کند.
* می دانید که سال گذشته هیئت داوران کن یک عضو ایرانی داشت. بعد از مراسم اختتامیه با اصغر فرهادی درباره کارتان صحبت کردید؟
من فقط برای اکران حضور داشتم و نه برای مراسم جایزه، متأسفانه هیچ وقت فرصت ملاقات با فرهادی را نداشتم.
* به عنوان آخرین سوال، آیا خبری از پروژه آینده خود برای ما دارید؟
به تازگی فیلمی را با کارگردان سوئدی، لوکاس مودیسون به پایان رساندم و اکنون منتظر اطلاعات بیشتر در مورد یک فیلم جدید بریتانیایی توسط یک کارگردان لهستانی سرشناس هستم. باید دید در آینده چه چیزی در انتظار شماست.