سوره سینما – کامبیز حضرتی: رضا میرکریمی در هیچ کدام از فیلمهای قبلی خود کاری مشابه «نگهبان شب» انجام نداده است. این فیلم با تمام فیلمهای کارنامهی او فرق دارد و بیش از آنکه تداعیگر «امروز»، «یه حبه قند» یا «خیلی دور، خیلی نزدیک» باشد، شبیه بهترین آثار سینمای هنری و فیلمهای معتبر در سینمای ایران است که حالوهوای مردم فرودست را در زندگی بیرحم شهری نشان میدهد. این سخن به معنای آن نیست که آخرین فیلم میرکریمی برگرفته از سینمای چند فیلمساز یا چند فیلم برجسته است، بلکه بدین معناست که «نگهبان شب» درعین حال که وامدار بهترین تولیدات سینمای ایران است دست به خلق و ایجاد فضای خاص خودش زده است. فیلمی که توانسته است جهان خود را با وحدت و تناسب در دوربین، داستان و بازیگرها و نابازیگرها به بهترین وجه پیش ببرد و یک اثر سینمایی قابل توجه پدید بیاورد که بیشک در زمان اولین نمایش خود در جشنواره فیلم فجر (چهلمین دوره) بهترین اثر آن دوره بود و چه بسا بهترین و کاملترین اثر در کارنامهی میرکریمی از جنبههای مختلف به حساب میآید.
میرکریمی در فیلمهای خود اغلب توانسته است کارگردانی خوب و موفقی ارائه دهد. «قصر شیرین» از نظر کارگردانی قابل اعتنا است، همانطور که «دختر» از نظر کارگردانی قابل توجه است. اما به عنوان مثال در دو اثر پیشین اشکال در جنبههای فنی یا نحوهی ارائهی قصه مانعی در جهت برآوردن نیازهای مختلف آن اثر هنری و گرفتن تمام نتایج از آن کارها میشد. بدین ترتیب، «نگهبان شب» از هر لحاظ (داستان، فیلمبرداری، تدوین، نور و…) قابل توجه و بررسی است و حد نصاب معیارهای آن بالای استاندارد (سینمای ما و کارنامهی میرکریمی) قرار میگیرد و معتقدم این فیلم بهترین و پختهترین کار میرکریمی محسوب میشود.
ظرافتهای هنری در بیان لایههای اجتماعی
در موسیقی امروز ما خوانندگان و سازهایشان جیغ میکشند، در سینما کاراکترها از سر درد داد و بیداد به راه میاندازند و قصهی فیلمهایشان اگزجره است، عموم نقاشی امروز ما نیز متمایل به رنگها و شکلهای تند و زاویهدار است. این تمایلات هنری اگرچه نشان دهندهی واکنش به ناملایمات اجتماعی است و روحیهی پرخاشگری عمومی را نشان میدهد، اما نمیتواند بازتاب دهندهی عمق روابط، اشکال و صداهای درون جامعه باشند. چنین آثاری به طور کلی بیش از آن که از عهدهی بازنمایی روح دوران برآیند به فوران پرشور یخهای مذابی شباهت دارند که خبر چندانی از ژرفنای آیسبرگ اجتماع خودشان به دست نمیدهند. چرا که هنر در ذات خود امری درونی و بطئی است که برای بیان کردن و نشان دادن بطن آن به طمانینه و ژرفنگری نیاز بیشتری احساس میشود تا غو و جنجال. این حرف به معنای آن نیست که هنر نباید جنبهی اعتراضی داشته باشد بلکه به این معنی است که اعتراض باید به جامهی هنر آراسته شود تا تبدیل به سینما، موسیقی یا نقاشی شود.
در شرایط کنونی که هنر به سمت فریاد کشیدن و کنش اجتماعی صرف حرکت میکند پرداختن به موضوعات انسانی، درونی، قصهگویی کلاسیک، بمخوانی در موسیقی و نظایر اینها یک کنش رادیکال محسوب میشود. چرا که خلق فضای آرام برای تفکر و کشف در عین حال که با هنر همزیستی نزدیکتری دارد میتواند بازنمایی بهتری از اعماق انسانها را به عرصهی هنر بیاورد. دلیل دیگر نیز به شرایط کنونی ما برمیگردد. ما نیازمند آن هستیم که دور از آشوب ایام بتوانیم بازتاب دنیای کنونی را در ادبیات، سینما و موسیقی خودمان ببینیم و روح زمانهی خودمان را در هنر بازنمایی کنیم. در چنین شرایط و پیشزمینهای است که «نگهبان شب» رضا میرکریمی یک اثر هنری رادیکال به حساب میآید که هنر را در پای اجتماع قربانی نکرده و نگاه اجتماعی خود را به هنر حقنه نمیکند. بلکه تلاش دارد با توجه به ظرافت هنری به سراغ جامعه برود.
فیلم «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی فیلمی سرراست با بازیهای جذاب و دوستداشتنی است. به نظر میرسد میرکریمی پس از «قصر شیرین» به دوران اوج کاری خودش برگشته است. اگرچه او در آن فیلم به سراغ نمادگرایی رفته بود اما در «نگهبان شب» آرمان سادگی را سرلوحهی کار خود قرار داده است. او در این فیلم، داستانی ساده را با اجرایی تاثیرگذار و دوربینی کنجکاو و نه سرکش دنبال میکند که در نهایت فضای فیلم، قصه، بازیها و… در راستای انسجام کلی اثر است تا با فیلمی یکدست و بدون لکنت مواجه شویم. میرکریمی با فیلم آخرش توانسته یک کاراکتر ساده و دوستداشتنی را به سینمای ایران اضافه کند.
نگاه شفقتآمیز به ناکامیها
میرکریمی جزو معدود کارگردانهایی است که به شخصیتهای مختلف فیلمهایش نگاه انسانی دارد. آنها را تحقیر نمیکند و نگاه از بالابه پایین (high angle) به آنها ندارد. هدف او شناخت کاراکترها و نشان دادن ابعاد مختلف دغدغههای آنها است. از این بابت او را میتوان در کنار اصغر فرهادی، عباس کیارستمی یا مجید مجیدی جای داد. نگاه انسانی فرهادی به دلیل قضاوت نکردن شخصیتهایش قابل توجه است و کیارستمی مدام در جستوجوی ویژگیهای خاص و منحصر به فرد کاراکترهایش میگردد تا آنها را برجسته و منعکس کند. مجیدی هم به دلیل توجه داشتن به گرههای عاطفی و نمایش سادگی ظرائف انسانی اهمیت دارد. میرکریمی اما در جهانی دینی (در ابتدای دوران فیلمسازیاش) و در دورهی دوم کاریاش در پسزمینهای اخلاقی، برخوردی انسانی با شخصیتهای آثار خود دارد. اما یک وجه و لایهی انسانی عمیقتری در میرکریمی وجود دارد که او را از سه کارگردان نامبرده جدا میکند. وجهی که از یک نظر او را با علی حاتمی قابل قیاس میکند.
میرکریمی مانند علی حاتمی به شخصیتهایش توجه و احترام خاص دارد و نه تنها به انسانیت آنها توجه دارد، بلکه اهتمام دارد تا آنها را تطهیر کند. یعنی شخصیتها را در مرحلهی شکست، تباهی و رذیلتهای فردی و اجتماعی رها نمیکند. او در نهایت با نگاهی مهربان و شفقتآمیز به ناکامیها و ناملایمات کاراکترهایش خیره میشود. این توجه و همدلی احساسات ما را برمیانگیزد، بیآن که آن شخصیت شکست خورده را نادان یا نامرد بدانیم و با صفتهای زشت از او یاد کنیم. اگرچه میدانیم در سیر روایت، آن کاراکتر توفیق چندانی به دست نیاورده اما فیلمساز به هیچوجه او را از خود نمیراند.
باوجود تمام شباهتهایی که نگاه میرکریمی با کارگردانهای برجستهی سینمای ایران دارد، اما فیلم اخیر او به هیچ فیلمی از این فیلمسازان و حتی به دیگر آثار کارنامهی خودش شباهت ندارد. او حتی در نگاه انسانی خود، نه مانند دورهی اول فیلمسازیاش گرایش دینی دارد و نه مانند آثار دوران دوم کارنامهاش اخلاقمحور است. او در این اثر ورای اخلاق و گرایشات دینی، نگاه انسانی به شخصیتهایش را برجسته کرده است و با فرم اثر خود، بیش از همه، این انسانگرایی ورای دین و اخلاق را دنبال میکند. او در این اثر نه فقر را تقدیس میکند و نه ظلم را در مقیاس اجتماعی تایید میکند. بلکه او پای احساسات را به زندگی هرروزه میکشد و زیباشناسی را در بیغولهها و زندگی حاشیهنشینی دنبال میکند و در عین حال نیز احساساتی نیست. برای فهمیدن زندگی مردمان حاشیهنشین کافی است در ذهن خودتان بین «باران» مجید مجیدی یا «شهر زیبا» اصغر فرهادی با «نگهبان شب» مقایسهای انجام دهید.
یکی از نکات قابل توجه «نگهبان شب» بازی گرفتن میرکریمی از بازیگران کمتر شناخته شده است. اگرچه در این فیلم زندهیاد کیومرث پوراحمد، ویشکا آسایش و محسن کیایی به عنوان بازیگر حضور دارند که چهرههای شناخته شدهای برای مخاطبان سینما محسوب میشوند اما بار اصلی بازیهای فیلم بر دوش لاله مرزبان، علیاکبر اصانلو، فهیمه هرمزی و تورج الوند است که کمتر برای مخاطب آشنا هستند. این گروه بازیگران کمترشناخته شده توانستهاند بهخوبی از پس اجرای پیچیده و پر جزییات کار برآیند. مخاطب با این فیلم با این کاراکترها آشنا شده و آن را در خاطر خود ثبت میکند. همان کاری که قبلا میرکریمی در «قصر شیرین» با بازیگران کودک فیلمش انجام داد.
تسلط کارگردان بر میزانسنهای پرجزییات، بازی گرفتنهای به قاعده، فیلمنامهی دقیق با کاشت و برداشتهای متناسب داستانی از «نگهبان شب» فیلمی قابل ستایش ساخته است. در این فیلم همهچیز در خدمت روح کلی اثر قرار دارد که درنهایت نشاندهنده تسلط کارگردان بر کارش است. با وجود نقاط قوت فراوان در این فیلم، حضور پرقدرت و بدون خودنمایی میرکریمی در فیلمنامهنویسی و کارگردانی مهمترین نقطه عطف این فیلم به حساب میآید.