سوره سینما – هدیه حدادیاصل :این روزها حال و روز سینما و تلویزیون به سمتی رفته که دیگر بسیاری از هنرمندانی که روزی در سریالها و فیلمهای سینمایی پرطرفدار و محبوب میدیدیم، در این قابها نمیبینیم. بازیگرانی که هرکدام وزنهای در هنر بازیگری بودند و حضورشان در یک اثر نوید کاری حرفهای را میداد.
رضا ایرانمنش از آن هنرمندان محبوبی است که با وجود کمکاری در حیطه بازیگری اما همچنان در خاطرهها باقی مانده است و چه خوشبخت هستند چنین هنرمندانی که حتی اگر در تصویر نباشند در قلب مردم ماندگارند.
آنچه در ادامه میخوانید، احوالپرسی و گپ و گفتی است با رضا ایرانمنش که این روزها درگیر فعالیتهای نویسندگی است.
*میخواستم در سینما و تلویزیون سالم زندگی کنم!
او هم مانند خیلی از هنرمندان دیگر از شرایط ایجاد شده در سینما و تلویزیون ناراضی است و میگوید: به این نتیجه رسیدم که اکنون در این مملکت بحث رانت، حتی در خیلی از جاها هم که به آن نیازی نبود، فراگیر شده و به سینما و تلویزیون هم کشیده شده است.
وی به پروژهای که قرار بود خودش کارگردانی کند، اشاره کرد و گفت: چندین و چند سال است که پیگیر ساخت پروژه «سپهسالار» و یا کارهای دیگری که داشتهام، هستم تا بتوانم آنها را بسازم؛ اما متأسفانه این اتفاق رخ نداد و تنها دلیل آن هم این است که من همیشه میخواستم در سینما و تلویزیون سالم زندگی کنم. این سلامت باعث عدم کار برای من شد؛ اما با همه این تفاسیر کوتاه نیامدم.
*فیلم کوتاهم با نام «خاور» آماده نمایش است
این بازیگر با اشاره به فعالیتهایی که طی دو سال گذشته داشته، توضیح داد: با اینکه سال گذشته و سال قبل از آن با همین وضعیت، به لطف دوستان در چند کار بازی کردم، اما خودم هم یک کار کوتاه به نام «خاور» را ساختم که نویسنده و تهیهکنندگی آن را هم خودم بر عهده داشتم. کارهای فنی آن انجام شده و آماده نمایش است اما میخواهم آن را به جشنواره فیلمهای کوتاه بفرستم.
وی به موضوع فیلم «خاور» اشاره کرد و افزود: در نتیجه یک نزاع در یکی از روستاهای حومه تهران شخصی به قتل میرسد. در آن نزاع دو برادر شرکت داشتند که برادر بزرگتر قتل را انجام میدهد اما به دلیل فرار از قانون و قصاص، قتل را به گردن برادر کوچیکتر میاندازد.
ایرانمنش ادامه داد: برای تولید این فیلم و با تمام تلاش دوستانی که به من لطف داشتند از شروع تا پایان پروژه، چیزی حدود ۲۰۰ میلیون تومان هزینه شد. در خصوص عنوان فیلم هم باید بگویم که «خاور» نام کاراکتر مادر قاتل در فیلم است، البته اشارهای هم به ماشین خاور دارد.
*در حال نگارش مجموعه «عمارت بیبی» هستم
بازیگر فیلم سینمایی «دکل» از کار نویسندگی که یکی از علایق او در دنیای هنر است، صحبت کرد و گفت: سالیان سال دلم میخواست روی لهجه کرمان، آثار باستانی این شهر، منطقه کویری آن و تمدن دیرینه شهری چون جیرفت، کار کنم. متأسفانه کسی روی این موضوع کار نکرد و من یک زمانی شدیداً به دنبال آن بودم. به عنوان مثال دوست داشتم به بحث توریسم بپردازم چراکه که خود کرمان و شهرهای اطرافش مانند جیرفت مکانهایی هستند که میتوانند فوجفوج توریست را جذب خود کنند و لازم است کسی باشد که این مناطق را تصویر کند یا از آداب و رسوم آنجا صحبت کند تا توریستها متوجه چنین مکانهایی بشوند و برای دیدن بیایند.
وی ادامه داد: در همین راستا به توصیه یکی از دوستان از اردیبهشتماه شروع به نوشتن در مورد کرمان و آثار باستانی آن کردم که تاکنون یک مجموعه ۱۳ قسمتی با نام «عمارت بیبی» شده است. با اینکه آدم سیاسیای نیستم اما چون شخصی بودم که ۴ سال و نیم همراه و همپای شهید حاج قاسم سلیمانی در لشکر ۴۱ ثارالله حضور داشتم و از نزدیک رشادتهای این مرد را دیدم، هرچه خواستم از این موضوع فرار کنم که در نگارش از چیزی جز لهجه و آثار باستانی حرف نزنم اما نتوانستم از حاج قاسم نگویم!
این بازیگر با اشاره به اینکه هر صاحبنظری «عمارت بیبی» را خوانده از متن استقبال کرده است، بیان کرد: این مجموعه یک کمدی موقعیت است که قصد ندارد با چیزهای بیهوده تماشاگر را بخنداند، فقط با ایجاد موقعیت، کمیک شده است.
*قرار بود «قصههای مجید» در کرمان ساخته شود
ایرانمنش در ادامه صحبتهایش گفت: استاد هوشنگ مرادیکرمانی «قصههای مجید» را برای کرمان نوشته بود که برگرفته از کودکی و نوجوانی خود او بود. همان زمان من یک نشستی با او داشتم و متوجه شدم که خیلی دوست دارد این سریال در کرمان ساخته شود اما آنقدر مسئولین نامهربانی کردند که در نهایتاً ایشان داستان را به مرحوم پوراحمد دادند و در اصفهان ساخته شد. حالا من به مسئولانی که به بنده قول حمایت دادند تا «عمارت بیبی» ساخته شود عرض میکنم که بگذارید در دوران مدیریتتان یک کار خوب از شما باقی بماند.
وی افزود: بهزعم دوستان دیگر، این مجموعه کار شریفی شده است. آدمهای قصه من آدمهای بدی نیستند و حتی آن کاراکتری هم که در زندان است به دلایل مالی و مادی گرفتار درد شده است. شخصیتهای منفی کار باز به نوعی طبق یک جبر دچار این مشکل و معضل شدهاند و دنبال این هستند که مشکلشان را حل کنند.
این بازیگر به اشخاصی که پیگیر تولید این مجموعه شدهاند، اشاره کرد و گفت: کسانی هستند که پیگیر ساخت این مجموعه شدهاند. به عنوان مثال آقای دکتر پورابراهیمی؛ رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس و نماینده کرمان قول مساعدت و همکاری داده و یا آقای علی رمضانی؛ مدیر کل مرکز سیمای کرمان و دکتر محمدی در مرکز سیمای کرمان قول حمایت دادهاند. اما من آنقدر قول شنیدهام و به هیچکدامشان عمل نشده که باعث شده به قولهای این عزیزان هم امیدی نداشته باشم! با این حال در شرایط خیلی بد و وضعیت جسمانی که دارم باز هم شبانهروز کار میکنم که اگر قلمم روی این کاغذ میچرخد و چیزی را مینویسم بدون تحقیق و پژوهش نباشد و مطمئنم اگر نوشتهای از دل برآید، لاجرم بر دل مینشیند.
وی ادامه داد: بخش عمده این قصه، قصه واقعی آدمهایی در این استان است که با خلوص نیت عنوان میشود پس قطعاً به دل مخاطب هم خواهد نشست. من فکر میکنم اگر در مورد دفاع مقدس هم بخواهیم صحبت کنیم مثلاً برای شناساندن بچههای جنگ به مخاطبان (از شهدا گرفته تا جانبازان و اسرا و ایثارگرانی که در جنگ بودهاند) بهترین کار فیلم و سریال و تصویر است چون این روزها کمتر کسی کتاب میخواند و همه به دنیای تصویر روی آوردهاند. امیدوارم مسئولین هم این راه را درک کنند تا اتفاق بهتری در این زمینه رخ دهد.
*اگر به عقب برگردم بازیگر نمیشوم!
این بازیگر باسابقه در مورد بازیگری و انتخاب کار هنری به عنوان شغل اصلی صحبت کرد و گفت: اگر به عقب برگردم بازیگری را انتخاب نمیکنم! تحصیلات من در حیطه هنر بود اما در مملکتی هستم که تحصیل کردهاش هنوز دغدغه نان شب را دارد. قطعاً اگر زمان به عقب برگردد با توجه به اوضاع امروز هیچگاه هنر را انتخاب نمیکنم.
وی ادامه داد: به یاد دارم که زمانی دوستان علاقهمند از من سؤال میکردند که ما بازیگری را دوست داریم چه کنیم؟ میگفتم حتماً بروید و درس بخوانید و تحصیلات آکادمیک داشته باشید؛ اما امروز میگویم اصلاً نه به عنوان شغل اول و نه به عنوان تحصیلات آکادمیک وقت خود را برای این کار تلف نکنید! در مملکت خودمان به دنبال این شغل نروید.
ایرانمنش افزود: همین شرایط کنونی را ما در دهه ۶۰ و ۷۰ هم داشتیم اما همه ژانرهای سینمایی [متنوعی] روی پرده سینما بودند. یعنی هم کمدی، هم دفاع مقدسی، هم درام عاشقانه و … را در اکران داشتیم و تمام آدمهای سینما مشغول به کار بودند. به نوعی کارها درست تقسیم شده بود و کمتر کسی را در هنر داشتیم که دغدغه نان شب داشته باشد. امروز تنها یک عده خاص به صورت مداوم کار میکنند و یک عده انگشتشمار از این فیلم به فیلم دیگر میروند. از طرفی اکثر سوژههایی که میبینیم تکراری است. گاهی من گیج میشوم که چقدر چند فیلم میتوانند شبیه به هم باشند. اخیراً به تماشای چند فیلم در اکران رفتم اما آنچه که دیدم چه از نظر نویسندگی چه از نظر کارگردانی و چه از نظر بازیگری به هیچ عنوان قابل دفاع نبودهاند.
وی ادامه داد: در این شرایط نباید معترض شویم که چرا فلان بازیگری که تواناییهای زیادی دارد اکنون در فیلمهای ضعیف بازی میکند، یا فلان نویسندهای که آثار بینظیری داشته حالا اینگونه نوشته است. این موضوع طبیعی است چراکه همه فکر میکنند تا زمانی که چنین آثاری مخاطبهای میلیونی دارد، پس به هر نحوی هم بازی یا نویسندگی یا کارگردانی کنند کارشان دیده میشود. متأسفانه اوضاع خیلی بد است و مطمئن باشید که اگر به عقب برمیگشتم کشاورز یا راننده تاکسی میشدم اما وارد کار هنر نمیشدم.
*دردی که از جنگ برای ما به یادگار مانده، زیبا است
این بازیگر با اشاره به عیادت مسئولان از او، گفت: بهتازگی که هیچ یک از مسئولان به ملاقات من نیامده است. هر وقت هم جایی دعوت شدهام برای این بوده که عکسی از آن ملاقات باقی بماند!
رضا ایرانمنش در پایان در پاسخ به اینکه پروسه درمان چطور پیش میرود؟، بیان کرد: خیلی سخت شده است. به یاد دارم که با یکی از دوستان جانباز صحبت میکردم، به او گفتم چه حکمتی است که ما از همان نوجوانی سختی کشیدیم، درد کشیدیم اما به شهادت نرسیدیم و بعد از این همه سال هم کماکان سختیها و دردهایمان ادامه دارد؟ این بزرگوار گفت «اینها همه امتحان است» گفتم اشتباه نکن من نمیگویم که ما چرا درد را تحمل میکنیم، دردی که از جنگ برای ما به یادگار مانده اتفاقاً زیبا است. منظور من دردِ بودنِ آدمهایی است که دم از حمایت بچههای جنگ میزنند اما در حقشان جفا میکنند! درد جسمی را ما با چشم باز، هوش و درایت پذیرفتیم و در مقابل همه عواقب آن هم ایستادیم.
وی به یکی از سخنان شهید مهدی باکری اشاره کرد و گفت: در زمان جنگ یک عده شهید شدند، بعضیها اسیر و بعضیها جانباز شدند. اما آنهایی که ماندند به چند دسته تقسیم شدند. یک عده از گذشته خودشان پشیماناند که به جنگ رفتند اما عدهای هم هستند که شهید باکری به قشنگی آنها را توصیف میکند و میگوید «اینها دستهای هستند که نه غرق دنیا میشوند و نه پشیمان که چرا به جنگ رفتهاند اما یکسری چیزها را میبینند که دق میکنند و میمیرند و شهادتشان از شهادت کسانی که در طول جنگ شهید شدند، والاتر است.» این دقیقاً قصه ما است که ماندهایم تا از دیدن یک سری مسائل دق کنیم و بمیریم…