بازیگر فیلم سینمایی «گناهکاران» تاکید کرد فضای رقابتی در اکران عمومی فیلمها ناعادلانه است.
سوره سینما- محمد متوسلانی نویسنده، کارگردان و بازیگری است که از اواخر دهه ۳۰ در بطن سینمای حرفهای ایران حضور داشته، پس از پیروزی انقلاب اسلامی رابطه متوسلانی و سینما در مقطعی قطع شد. اما او با «دل و دشنه» دوباره به سینما بازگشت. هر چند پس از پایان دوره جدایی این بازیگر از سینما، او را هرگز مانند گذشته پرکار ندیدیم اما حضورهای گاه و بیگاه مقابل دوربین، خاطره او را در ذهن نسل جدید زنده نگه داشته. در فیلم «گناهکاران» به کارگردانی فرامرز قریبیان، محمد متوسلانی حضوری دلنشین دارد. در نشستی همراه با نویسنده و کارگردان این فیلم، با او درباره روزهای گذشته و تجربه همکاری با قریبیان صحبت کردیم.
شما جزء معدود سینماگرانی هستید که توانستید در طول کارنامه کاری خودتان کاراکترهایی در سینمای کمدی بسازید که مردم برای آنها به سینما بیایند و مانند سه کاراکتر برادران مارکس در سینمای آمریکا، شما هم به همراه آقای گرشا و سپهرنیا گروه بازیگری جذابی را شکل دادید. پرکاری شما در سینمای قبل از انقلاب و کمکاریتان در سینمای بعد از انقلاب جبر بود یا اختیار؟
محمد متوسلانی: هر دو. ببینید در زمان شروع به کار و جوانی، آدم فکر میکند باید در سینما جای پای خود را محکم کند و با پرکاری سعی میکند خود را به مردم و سینما بشناساند. اما هم اکنون ما دیگر در این سن و سال به دنبال آن ثبات در سینما و شهرت میان مردم نیستیم. چراکه تا حدی همه اینها برایمان طی این سالیان اتفاق افتاده است. بیشتر دنبال این هستیم کاری را انجام دهیم که از همه جوانب دلخواه است. کاری که یک تجربه جدید برایمان باشد. مثلا من وقتی «دل و دشنه» را بازی کردم بعد از آن پیشنهادات زیادی به من شد که همان کاراکتر را در فیلمهای مختلف بازی کنم اما این کار را نکردم. تا اینکه در «شب روباه» احساس کردن نقش من را به چالشی جدید میکشد و آن را قبول کردم.
مسئله دیگر در کمکاری من این است که متاسفانه میبینم اغلب فیلمها صادق نیستند. از این جهت که برخی فیلمسازان اعتقاد بر مضمونی که میسازند ندارند. در این صورت حاصل کار حاصل دلچسبی نمیشود. من دوست دارم در کاری سهیم شوم که در آن مخاطب را فریب ندهیم و با او صادق باشیم نه اینکه جریانات سیاسی و … را در غالب فیلم به او بخورانیم.برای من چه در بازیگری و چه در کارگردانی اول کیفیت کار مهم است بعد مضمون صادقانه آن. متاسفانه در سینمای ایران به دلایل مختلف گاهی فیلمهایی ساخته میشود که هیچگونه اعتقاد محکم و صادقی پشت آنها وجود ندارد. امتیازات و مسائل فرامتنی سبب شده تا فلان فیلمساز ترغیب شود، فلان فیلم را بسازد.
پس کمکاریتان مربوط به ممنوعالکار شدن همنسلان شما نبوده است؟
نه. من تا سال ۷۲ ممنوعالکار بودم، تا اینکه فیلم «دل و دشنه» را بازی کردم. بعد از آن در کارهای زیادی از من دعوت کردند که به دلیل کیفیت کم فیلمنامه و مسائل دیگر آنها را نپذیرفتم. پیشنهادهای خوبی هم بود که به دلایلی همکاری اتفاق نیفتاد. مثلا برای فیلم سینمایی «مسافران» آقای بیضایی به من لطف داشتند و اسم من را به عنوان بازیگر داده بودند. یکی به من گفت چرا شما میخواهید برای بیضایی بازی کنید گفتم چون بیضایی است. گفتند ما صلاح نمیدانیم شما در فیلم آقای بیضایی بازی کنید و آن همکاری شکل نگرفت.من یک جمله از برگمان در ذهنم است که میگوید: «دوست داشتم یکی از کارکنان گمنام کتترال میلان بودم و در آن عظمت و شکوه عضوی کوچک بودم، مهم هم نبود که کسی من را بشناسد» با تاثیر از چنین جملهای همیشه برایم مهم بود تا در فیلمی همکاری کنم و عضوی از آن باشم که یک اثر تاثیرگذار باشد.
وجه تمایز «گناهکاران» در چه بود که شما آن را قبول کردید؟
«گناهکاران» یک فیلم پلیسی نو است. برخلاف اغلب آثار پلیسی که یک اتفاق میافتد بعد پلیس وارد معرکه میشود بعد با کشکمش و … همه چیز را حل میکند. این فیلم با جسارت نوعی تازه از فیلم پلیسی را به مخاطب عرضه میکند. در کنار آن فیلمنامه خوب و کارگردانی آقای قریبیان بازیگر باسابقه دلیل پذیرفتن این همکاری بود. جنس این فیلم کاری تازه است و جایگاه ویژهای دارد. من خیلی خوشحال بودم و هستم که عضوی از این فیلمم. نقشی که در این فیلم بازی کردم برایم تازه بود و من را به چالش کشید. ضمنا با اینکه نقش کوتاه است اما در درام تاثیر زیادی دارد.
به لحاظ تولیدی این فیلم با چه کیفیتی پیش میرفت؟
سام قریبیان با تولید سینمای آمریکا آشنایی داشت و آقای قریبیان به عنوان کارگردان و تهیه کننده پس از این سالها شرایط تولید در سینمای ایران را میشناختند، در این فیلم پیشتولید استاندارد و با تمرکزی داشتیم. زمان فیلمبرداری همه چیز سیستماتیک پیش میرفت.در کشورهای صاحب سینما پیشتولید از اهمیت بالایی برخوردار است. یادم میآید مثلا برای فیلم «کاروانها» که قرار شد از سینمای آمریکا بیایند در ایران فیلم بسازند، از سال قبل فیلمبرداری آمدند اینجا مقدمات تولید را فراهم کردند. ما متاسفانه در سینما این اتفاق را نداریم. در طول کارنامه هنریام در سه کار شرایط پیش تولید را مناسب و برنامهریزی شده دیدم، یکی سریال «غارتگران» و فیلم «کفشهای میرزا نوروز» که خودم کارگردانی کردم و دیگری «گناهکاران».در بسیاری از فیلمها مثلا بازیگران را ساعت ۷ صبح آفیش میکنند اما ساعت ۱۲ ظهر کلید میزنند. وقتی پیشتولید درست انجام نشده باشد زمان فیلمبرداری یکباره مسائلی پیش میآید که بسیار انرژیبر است.
«گناهکاران» چقدر میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند؟
اگر قرار باشد حمایتی از سینمای ایران بشود خوب است که عدالت رعایت شود. باید نگاه شود که آیا این فیلم کیفیت لازم و استاندارد را دارد؟ آیا سازندگان آن با تعهد بر موضوعی که از آن صحبت میکنند در ارتباط با مخاطب موفق عمل میکنند؟ اگر نمایش این چنین فیلمهایی برای سینمای ایران مفید است باید از آن حمایت عادلانهای شود. باید از کل سینما حمایت شود نه اینکه اگر فیلمی با موضوع دلخواه مسئولین همخوانی ندارد از حمایت سر باز زنند و برعکس آن از فیلمی دیگر که پتانسیل ارتباط با مخاطب را هم ندارد در حد زیادی حمایت تبلیغاتی و … شود. وقتی سینما بتواند فیلمهایی با ژانرهای مختلف تولید کند، تمام سلیقهها خوراک فرهنگی خود را پیدا میکند. «گناهکاران» فیلمی با ژانری متفاوت نسبت به روال معمول سینمای ایران در سالهای اخیر است و بیشک با عموم مخاطبان ارتباط برقرار میکند.
تداوم حضور فیلمسازان در بخش خصوصی به عدالت در حمایتهای مالی و معنوی مسئولین بستگی دارد. مسئولین باید تشخیص دهند که کدام فیلمساز میتواند سینما را به مخاطب نزدیک و برای او ایجاد کشش و جذابیت کند. «گناهکاران» فیلمی خاص و متفاوت است که تجربه ثابت کرده مخاطب ایرانی از این نوع فیلمها استقبال کرده، پس باید در زمینه اکران مورد حمایت قرار بگیرد تا در خور شان خود به مردم معرفی شود.
سینمای ایران در حال حاضر چه جایگاهی نزد مخاطبان دارد؟ این ارتباط با سینمای قبل از انقلاب قابل قیاس است؟
سینما همواره اوج و فرود داشته است. قبل از انقلاب اسلامی هم این فراز و نشیب وجود داشته است. در سالهای اخیر گاهی برخی از فیلمها یکباره مورد استقبال مردم قرار میگیرند. اما این اتفاق تنها برای تعداد محدودی از فیلمها میافتد. در سینمای قبل از انقلاب ما شاهد صف بستن مردم پشت در سینماها بودیم اما هماکنون حتی برای پرفروشترین فیلمها صفی تشکیل نمیشود. چون این قیمت بلیت است که بالا رفته نه تعداد تماشارگان. برخی از فیلمها با دو یا سه نفر اکران میشود در صورتی که ذات سینما به جمع بودن تماشاگران درکنار هم و حسی مشترک را تجربه کردن است. وقتی که این خاصیت دسته جمعی از بین برود، دیگر تماشاگر هم رغبتی ندارند به سینما بروند.
شما کدام کارگردان را در سینمای ایران جریانساز میدانید؟
ما بعد از انقلاب اسلامی سینماگران توانمند زیادی داشتیم اما فیلمساز جریانساز نداشتیم. قبل از انقلاب آقای کیمیایی با «قیصر» و داریوش مهرجویی با «گاو» نوعی جدید از فیلمسازی را به سینما پیشنهاد دادند. بسیاری نیز دنبالهروی آن نوع سینما حرکت کردند. یا مثلا سیامک یاسمی نیز نوعی دیگر سینما از را با «گنج قارون» باب کرد.اما در سینمای بعد از انقلاب کارگردانانی مثل کیارستمی، مخلباف، نادری و… فیلمسازانی توانمند بودند اما از آنجا که در جریان معمول سینمای بدنه قرار نداشتند، نتوانستند جریانسازی کنند امثال مجیدی برجسته عمل کردند اما به نظرم جریانسازی نکردند. در سینمای کنونی اگر یک نوع سینما مورد استقبال مخاطب قرار میگیرد. یک ارتباط مقطعی است و تداومی وجود ندارد.
البته فیلمسازی مثل اصغر فرهادی موجی در سینمای اجتماعی ایجاد کرد که بسیاری دنباله روی آن شدند.
من این تصور را ندارم. اگر حرکتی هم دنباله روی سینمای فرهادی انجام شده کپیهای بیکیفیت و نادرستی از سینمای فرهادی است. شاید این رویکرد سینمایی طی زمان قوام یابد. من امیدوارم هرکس عشق به سینما دارد بتواند در مسیر درست قرار گیرد و بازدهی داشته باشد. باید بدانیم که هنر هیچگاه به شکل فرمایشی و سفارشی به وجود نمیآید. در تاریخ سینما کمتر فیلمی است که به سفارش جریانات سیاسی ساخته شود و ماندگار شود. جز با اعتقاد به مضمونی که از آن صحبت میکنیم فیلم اثرگذار نمیشود.
خودتان برنامهای برای کارگردانی ندارید؟
مسلما دارم. اما منتظرم ببینم شرایط کلی سینما به لحاظ اقتصادی چگونه میشود. کارگردانی به سن من دیگر نمیتواند ریسک مالی و معنوی کند. باید فیلمی که میسازیم بتواند سرمایه خود را بازگرداند و به سود هم برسد. اگر فضای سینما باز شود همه سینماگران میتوانند با تفکرات مختلف کار کنند. یکی از دلایلی که سینمای ایران در سالهای اخیر دچار کمبود مخاطب شده است، تلویزیونی شدن فیلمها چه به لحاظ مضمون و چه از نظر ساختار است. موضوع فیلمها بسیار خنثی و ساده شده است. مخاطب وقتی میبیند چنین فیلمهایی از تلویزیون هم پخش میشود، چرا به سنیما برود و هزینه کند؟ سینما با ایجاد جذابیت و به تصویرکشیدن مسائل ملتهب در هم تنیده شده، فیلمساز باید آزادی بیان داشته باشد تا بتوانند مسائل مختلف اجتماعی را به چالش بکشند و در کنار این جذابیت در جهت رفع ناهنجاریها قدم بردارند.
پیشبینی شما از وضعیت سینما در سالهای پیش رو و در دولت یازدهم چیست؟
نمیتوانم پیشبینی کنم بلکه میتوانم امیدوار باشم تا وعدهها به حقیقت بپیوندد. ما در هیچ دورهای ندیدیم که مسئولی بیاید و بگوید من آمدهام که سینما را خراب کنم. بلکه همه در ابتدای ورود از ایجاد همبستگی و زمینهسازی برای فعالیت همه اهالی سینما صحبت کردهاند. در دوره قبلی هم مدیریت سینما گفت ما آمدهایم تا ریلگذاری کنیم اما با آن ریلگذاری قطار سینما را به بیراهه کشاندند. امیدواریم حرفهای مدیریت جدید در تماس با واقعیت باشد. با شعار کار پیش نمیرود. باید متوجه شد که نیاز جامعه امروز چیست فیلمها باید دغدغه روز مردم و به زندگی آنها نزدیک باشند.در مدیریت سینما باید تمام سلایق مورد نظر قرار بگیرد، هرگاه سینما توانست سرمایه خود را از گیشه به دست آورد و هزینه خود را نه از جیب دولت بلکه از ارتباط با مردم جذب کند آن وقت میتوان گفت صنعت سینما وجود دارد و رونق گرفته است.