سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۸ شهریور ۱۴۰۲ در ۵:۳۷ ب.ظ چاپ مطلب
به بهانه ۸ شهریور سالگرد انفجار دفتر نخست وزیری؛

اقدام علیه امنیت ملی بر پرده سینما

Terror

۸ شهریور در تاریخ کشورمان با انفجار دفتر نخست وزیری به یاد آورده می‌شود. عملیاتی تروریستی که باعث شد این روز با نام روز مباره با تروریسم در تقویم ثبت شود. به همین بهانه نگاهی انداخته‌ایم به تصویر ترور بر پرده سینمای ایران.

سوره سینما – از ورود نخستین دوربین فیلم‌برداری (دستگاه سینماتوگراف) در زمان مظفرالدین‌شاه، به سال ۱۲۷۹ و نخستین سالن سینمای ایران که در سال ۱۲۷۹ با نام «سینما سولی» که توسط مبلغین مذهبی کلیسای کاتولیک در شهر تبریز تأسیس شد و ساخت اولین فیلم سینمای ایران به نام «آبی و رابی» تا سال ۱۳۵۴ آنچه ممنوعیتی در جامعه نداشت «ترور» بود و آنچه ممنوعیت داشت انگار تصویر «ترور» بر پرده سینما بود، ممنوعیتی که پس از پیروزی انقلاب به موضوع مهم و قابل توجه در سینما تبدیل شد.

تصویر ترور در سینمای ایران از ۱۳۰۳ تا ۱۳۵۴

شاید جالب باشد که وقتی به تاریخ نگاه می‌کنیم در اوج ترورها حتی در مهمترین آن که در سال ۱۳۲۷ روی می‌دهد (ترور نافرجام محمدرضا شاه پهلوی) در پرده سینمای ایران در سال بعدش یعنی ۱۳۲۸ با فیلم «واریته بهاری» ساخته پرویز خطیبی و با این خلاصه داستان مواجه هستیم:

«واریته بهاری درباره شش ماجرای کمک است بی آنکه موضوع آن ها با هم مربوط باشند. یکی از ماجراها مربوط به میرزا خنده رو است که کارش به بیمارستان می کشد و تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد و در حالی که یکایک اعضای بدنش بریده می‌شود خنده او قطع نمی‌گردد!»

شاید بگوییم انتظار زودرس داریم در آن شرایط و زمان خیلی زود تصویر «ترور» بر پرده سینما ظاهر شود، اما هرچه جلوتر آمدیم با اینکه سینما و هنر در ایران توانست در کنار سینمای موسوم به جریان «فیلمفارسی» سینمای جدی‌تری و مهمتری به نام «موج نو» را به ارمغان آورد اما بازهم با یک سانسور بزرگ در پرده سینما مواجه بودیم و آن ممنوعیت «ترور» در پرده سینما بود… .

تصویر ترور در سینمای بعد از انقلاب

پس از پیروزی انقلاب، تصویر «ترور» در سینمای ایران اما نه تنها ممنوع نبود بلکه سوژه مهمی برای سینماگران شد.

۳۸ فیلم با مضمون ترور و سازمان‌های تروریستی از ۱۳۵۸ تا مردادماه ۱۴۰۲ در سینمای ایران ساخته شد که سهم هر دهه در سینمای ایران بدین صورت است:

دو فیلم در دهه ۱۴۰۰ [تا پایان مردادماه ۱۴۰۲]، ده فیلم در دهه نود، دو فیلم در دهه هشتاد، ده فیلم در دهه هفتاد و چهارده فیلم در دهه شصت، کارنامه سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب است با موضوع ترور.

کمترین تصویر از مضامین ترور در دهه هشتاد و بیشترین آن در دهه شصت بود.

در این میان ترورهای مهمی بودند که هیچ‌گاه فیلم نشدند و در میان سی و هشت فیلم اکثریت قریب به اتفاق مضامین فیلم‌ها مربوط به سازمان‌های منافقین بود. در این میان فیلم‌هایی بودند با عمق و لایه‌های عمیق در پرداخت به موضوع که ماندگاری آن در همه زمان‌ها و مکان‌ها تاریخ انقضا آن حفظ خواهد شد که به عنوان نمونه می‌توان به ماجرای نیمروز اشاره کرد.

از ترور شهید مطهری تا ترور شهید بهشتی و رجایی و بسیاری از چهره‌های مهم، مهمترین مواردی هستند که درباره آنها در سینمای ایران به شکل ویژه و برجسته‌ای پرداخته نشده و همواره تصویر این ترورها در سینمای ایران خالی بود و صرفا با سکانسی گذرا شاهد حضور چندثانیه‌ای شهیدبهشتی در برخی آثار بودیم که البته در فیلم «ضد» که می‌توان گفت تنها فیلم ساخته شده پس از انقلاب است که به شکل ویژه‌تری ابعاد شخصیتی شهید بهشتی را به تصویر کشیده است.

آنچه مهم است صرف به تصویر کشیدن «ترور» مهم نیست، مهمترین از تصویر «ترور»- چرایی آن و پرداخت به لایه‌های مهم موضوع و ابعاد شخصیتی آن است که برای مخاطب روشن شود اساسا چنین چهره‌هایی دارای چه ابعاد و مختصات و ویژگی‌هایی بودند که گروهک‌ها و سازمان‌های تروریستی روی آن‌ها زوم کرده و «ترور» آنها جز اهداف اصلی‌شان بوده است.

در این گزارش نگاهی خواهیم داشت به تصویر «ترور» در سینمای پس از انقلاب ایران.

تصویر ترور در سینمای ایران؛ از ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ تا مردادماه ۱۴۰۲

* دهه شصت

«پرواز به سوی مینو»

تقی کیوان سلحشور در تنها تجربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۵۸ ساخت فیلم «پرواز به سوی مینو» را در کارنامه‌اش در ثبت کرد.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«کارگری به دلیل فعالیت‌های سیاسی از کارخانه اخراج می‌شود. او برای گذران زندگی کتاب فروشی می‌کند و مدتی بعد به یک گروه چریک شهری می‌پیوندد و بر ضد نظام سلطنتی به مبارزه مسلحانه می‌پردازد. به همراه چند تن از رفقایش یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی را ترور می‌کند و در عملیاتی دیگر یکی از سرکردگان سازمان امنیت را از یک میهمانی می‌رباید. گروه آن‌ها برای آزاد کردن زندانیان سیاسی به زندان اوین حمله می‌کند. نقشه آن‌ها با شکست رو به رو می‌شود و همگی دستگیر، محاکمه و اعدام می‌شوند.»

«راهی به سوی خدا»

جلال مهربان در سومین تجربه فیلمسازی‌اش ساخت فیلم «راهی به سوی خدا» با بازی رضا بیک ایمانوردی، محمد بانکی، ثریا حکمت و… را در سال ۱۳۵۸ در کارنامه خود ثبت کرد.

Rahi-Be-Sooye-Khoda

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«افراد پلیس که شبانه در تعقیب دو قاچاقچی با سابقه هستند با چند دختر و پسر جوان رو به رو می‌شوند که بر ضد نظام سلطنتی بر روی دیوار شعار می‌نویسند. دو گروه از دست مأموران می‌گریزند و به محلی امن پناه می‌برند. جوان‌ها با قاچاقچی‌ها صحبت می‌کنند و آن دو را تحت تأثیر تبلیغات خود قرار می‌دهند. دو قاچاقچی به عضویت گروه، که رهبری آن با یک روحانی است، پذیرفته می‌شوند و در عملیاتی رئیس سازمان امنیت بوشهر را ترور می کنند. یکی از اعضای گروه در چنگ مأموران اسیر می‌شود و زیر شکنجه محل اختفای دوستانش را در اختیار مأموران قرار می دهد. اعضای گروه، که ضربه‌پذیر شده‌اند، رهبر خود را از مرز آبی می‌رهانند.»

«از فریاد تا ترور»

منصور تهرانی دومین تجربه فیلمسازی‌اش را به «از فریاد تا ترور» با بازی مصطفی طاری، فریده ورجاور و… در سال ۱۳۵۹ اختصاص داد.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«سه دوست قدیمی ـ حسین، داوود و رضا ـ پس از پانزده سال یکدیگر را می یابند. حسین در دام اعتیاد گرفتار است، داوود راننده ی خصوصی رئیس دادرسی ارتش است و رضا عضو یک گروه زیرزمینی مسلح است. رضا وظیفه دارد که رئیس دادرسی ارتش را ترور کند. حسین، بر اثر اعتیاد تنها و رنجور در خیابان جمشید می‌میرد. داوود در عملیاتی که رضا و گروهش برای ترور تیمسار انجام می دهند کشته می‌شود و رضا، که زخمی شده است، از راه جوی آب از مهلکه می‌گریزد.»

«پرچمدار»

شهریار بحرانی در اولین تجربه فیلمساز‌اش به سراغ اولین سوژه «ترور» با تصویر منافقین پرداخت.  «پرچمدار» اولین فیلم تاریخ سینمای ایران بود که با موضوع به تصویر کشیدن منافقین در سال ۱۳۶۲ و با بازی عباس ناصری دهخوارقانی، سیداحمد میرعلایی، رضا آقاربی، حجت اله گودرزی، ناصر عرفانیان، عبدالکریم بیات، روح اله برادری و… ساخته شد.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«رزمنده ای بنام علی اسیر نیروهای دشمن (عراق) است. گروهی پاسدار به فرماندهی احمد با لباس مبدل به پایگاه دشمن عراقی هجوم می برند و پس از تار و مار کردن سربازان دشمن علی را از اسارت نجات می دهند. مدتی بعد علی و احمد در تهران مأمور گشت امنیت شهری می شوند. گروهی از اعضای منافقین (به اصطلاح مجاهدین خلق) در جریان سرقت از یک بانک با گروه گشت آنان روبرو می شوند و احمد در جریان درگیری به شهادت می رسد. شهادت احمد ضربه روحی سختی بر علی وارد می سازد، اما علی به مرور زمان به کمک دختر خردسالش تعادل خود را بازمی‌یابد و در جریان عملیات ناموفق ترور یکی از فرماندهان سپاه، ضربه سنگینی به گروهک منافقین وارد می آورد.»

ترور ناصرالدین‌شاه در «کمال‌الملک» علی حاتمی

علی حاتمی کارگردان و مؤلفی صاحب سبک سینمای ایران در نهمین تجربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۶۲ به سراغ «کمال الملک» رفت. نقش اصلی فیلم شخصیت کمال الملک را جمشید مشایخی بازی کرد و عزت‌الله انتظامی نقش ناصرالدین شاه را برعهده داشت و مظفرالدین شاه با بازی علی نصیریان نقش‌آفرینی شد. همچنین محمدعلی کشاورز نقش اتابک و داود رشیدی نقش رضا شاه را ایفا کردند. این فیلم گرچه درباره «کمال‌الملک» بود اما در قصه آن به موضوع ترور ناصرالدین‌شاه نیز اشاره شد.

Kamal-ol-molk

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«محمد غفاری به عنوان نقاش باشی دربار ناصرالدین شاه قاجار پذیرفته می‌شود. و مدتی بعد لقب کمال الملک می‌گیرد. طی حادثه‌ای در جریان کشیدن تابلو در تالار آینه، یکی از جواهرات تخت شاه گم می‌شود و کمال الملک به اتهام ربودن جواهر، توسط کامران میرزا بازجویی و به او اهانت می‌شود. اما سارقان را می‌یابند و در ملأ عام گردن می‌زنند؛ در حالی که نقاش باشی از اهانتی که به او شده، رنجیده خاطر است. پس از ترور ناصرالدین‌شاه و تاج گذاری مظفرالدین‌شاه برای تکمیل هنرش به اروپا می‌رود. در بازگشت به مشروطه خواهان علاقه نشان می‌دهد و پس از امضای فرمان مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه از دربار فاصله می‌گیرد. سال‌ها بعد پیشنهاد رضاشاه را برای همکاری نمی‌پذیرد و به عراق تبعید می‌شود. سرانجام در خانه‌ای کوچک و در غربت، به مرگ طبیعی می‌میرد.»

«توهم»

دومین تجربه فیلمسازی سعید حاجی‌میری در سال ۱۳۶۴ به تعبیری دومین فیلم سینمای ایران بود درباره تصویر سازمان منافقین و به تعبیری دیگر اولین فیلم جدی درباره این سازمان تروریستی. جلیل فرجاد، ملیحه نظری، علی جاویدان و… از جمله بازیگران این فیلم بودند.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«دو تن از اعضای سازمان منافقین در یک خانه تیمی پناه گرفته اند. یکی از آنها نسبت به مواضع فکری وسیاسی سازمان تردید دارد، اما دیگری همچنان بر ادامه راه راسخ است آن دو به دنبال حادثه‌ای خیال می‌کنند که به محاصره نیروی انتظامی گرفتار شده اند، تلاش می‌کنند تا اسناد درون سازمانی را در آتش بسوزانند و با نیروهایی که به آن‌ ها هجوم آورده‌اند مقابله کنند. در این کشاکش آن که نسبت به سازمان در تردید است، می‌گریزد و دیگری دوست رابط خود را که وارد خانه شده است به اشتباه از پا در می‌آورد.»

«دست نوشته‌ها»

مهرزاد مینویی متولد ۱۳۳۰ تهران و فارغ التحصیل مدرسه عالی تلویزیون و سینما با گرایش تدوین بود. او سال ۱۳۵۸ در تلویزیون به کار ساختن فیلم های مستند مشغول شد. او از سال ۱۳۶۳ با همکاری در تدوین فیلم «شب مکافات» کار تدوین آغاز کرد. وی در حوزه تدوین تجربه بیست و پنج فیلم سینمایی را در کارنامه داشت و تنها تجربه فیلم‌سازی‌اش (۳۵ میلیمیتری) در سال ۱۳۶۵ با فیلم «دست نوشته‌ها» و با بازی جلیل فرجاد، علیرضا شجاع نوری و… بود. مینویی ۱۹ اسفند ۱۳۸۱ بر اثر سانحه تصادف درگذشت. «دست نوشته‌ها» هفتمین تصویر «ترور» در سینمای ایران و سومین تصویر از سازمان منافقین است که بهروز افخمی نویسندگی آن را عهده‌دار بود.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«حسین معتمد، که قبلاً عضو کمیته انقلاب اسلامی بوده، به دلیل نقض مقررات از کمیته اخراج شده و حالا راننده تاکسی است. جرم او این بوده که در جریان یک تعقیب و گریز، از اتومبیل شخصی یک رهگذر استفاده کرده و بعد همین موضوع منجر به خسارات جانی و مالی شده است. از یک خانه تیمی سندی به دست می‌آید که نشان می‌دهد نقشه ترور حسین معتمد کشیده شده است. کمی قبل از آن، جوانی به نام منصور انتصاری به معتمد مراجعه می‌کند و می‌گوید که مأمور اجرای طرح ترور اوست، اما چون خودش از سازمان بریده، حاضر به کار نیست. او قصد دارد اطلاعاتش را در اختیار معتمد بگذارد، اما آنچه می‌داند، کمکی به یافتن سرنخ مطمئنی نمی‌کند. معتمد اجازه می‌دهد که منصور به نقش خود در سازمان ادامه دهد تا با تعقیب او بتواند سرنخ‌های بیشتری پیدا کند. در همان حال، کمیته نیز که در تعقیب ماجراست، معتمد را از دخالت در موضوع برحذر می‌دارد تا قانون، خود به موضوع رسیدگی کند. منصور توسط سازمان کشته، و معتمد دستگیر و به یک خانه تیمی برده می شود. خانه توسط مأموران کمیته محاصره می شود. معتمد به کمک یکی از توابین که در خانه تیمی نفوذ کرده از داخل و مأموران کمیته از خارج، عده‌ای را کشته و بقیه را دستگیر و خانه را تصرف می‌کنند.»

«معما»

سومین تجربه فیلمسازی حسین زندباف به «معما» در سال ۱۳۶۵ اختصاص داشت. معمایی که «ترورِ [نافرجام]» آن به رئیس جمهور امریکا در سفر به ایرانِ قبل از انقلاب اختصاص داشت. کیومرث ملک مطیعی، پوراندخت مهیمن، هادی اسلامی و… از جمله بازیگران آن بودند.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

« سال ۱۳۵۶،‌ در آستانه ی ورود رئیس جمهور آمریکا به تهران رضا درگاهی کارمند تأسیسات فرودگاه بر اثر سرعت زیاد اتومبیل، گروهبان رحمتی،‌ پاسبان گشت‌ را زیر می گیرد. اسلحه ی پاسبان مفقود می شود. اداره آگاهی سروان کیانی و سروان قاسمی را مأمور پیگیری پرونده می کند. سازمان امنیت مفقود شدن سلاح را با ترور رئیس جمهور آمریکا مربوط می داند. رضا و عده ای از شاهدان ماجرا تحت فشار قرار می گیرند. رضا کشته می شود. پلیس اسلحه را در محل حادثه می یابد. سروان کیانی و قاسمی به دلیل قصور در انجام وظیفه دستگیر می شوند و دستور می رسد که آن دو به همراه دیگر بازداشت شدگان سر به نیست شوند.»

عاملان ترور حسنعلی منصور در «ناخدا خورشیدِ» ناصر تقوایی

ناصر تقوایی متولد  ۱۳۲۰ در آبادان فیلم‌ساز، عکّاس و نویسنده ایرانی است. تقوایی با فیلم‌سازان نامی  مانند بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی از رهبران و پیشروان موج نوی سینمای ایران بود. تقوایی پیش از آن که کار در سینما را شروع کند، وارد تلویزیون شد و با ساخت سریال تلویزیونی مورد توجه مردم و رسانه ها قرار گرفت .او کارگردان سریال مشهور تلویزیونی دایی جان ناپلئون بود.

سال ۱۳۶۵ «ناخدا خورشیدِ» تقوایی با بازی ماندگار داریوش ارجمند، علی نصیریان، سعید پورصمیمی و… ساخته شد. تقوایی در این فیلم به موفقیت‌های بسیاری رسید از جمله برنده جایزه پلنگ برنزی جشنواره فیلم لوکارنو در سال ۱۹۸۸ و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر.

Nakhoda-Khorshid

تصویر«ترور» در خط اصلی قصه «ناخدا خورشید» جریان نداشت اما عاملان «ترورِ» حسنعلی منصور برای خروج از کشور در مسیر اصلی خط داستانی فیلم بودند.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«خواجه ماجد، ناخدا خورشید را لو می‌دهد و بار قاچاق لنج ناخدا به آتش کشیده می‌شود. دلالی به نام فرحان که می خواهد چند فراری سیاسی را از مرز آبی عبور دهد وارد بندر می‌شود. او با ناخدا خورشید تماس می‌گیرد. ناخدا که احتمال می‌دهد لنجش را مصادره کنند با فرحان همکاری می‌کند و چند مرد را که ظاهراً در ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر، دست داشته اند به آن سوی آب می‌رساند. پس از آن چند تبعیدی نیز از فرحان می‌خواهند که اسباب فرار آنان را فراهم کند. ناخدا این بار نیز با اکراه به این ماجرا کشیده می‌شود. تبعیدی‌ها پیش از فرار خواجه ماجد و مباشرش را می‌کشند و مرواریدهای او را می‌ربایند. فرحان و دستیار ناخدا نیز کشته می‌شوند و در نزاع خونینی که میان تبعیدی‌ها و ناخدا درمی‌گیرد، همگی از پای در می‌آیند.»

ترور حسنعلی منصور در «تیرباران»

دومین تجربه فیلمسازی علی‌اصغر شادوران در سال ۱۳۶۵ به دومین فیلمی اختصاصی داشت که به شکل مستقیم به موضوع ترور حسنعلی منصور می‌پرداخت. مجید مجیدی، جعفر دهقان، رضا چراغی و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

Tir-Baran

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«بهمن ماه سال ۱۳۴۳ محمد اندرزگو به همراه چند تن دیگر روبروی ساختمان مجلس منتظر می شوند تا حسنعلی منصور را ترور کنند. ترور با موفقیت انجام می‌شود، اما مأموران با تجسس بسیار همه‌ی عاملین ترور به جز سیدعلی اندرزگو را دستگیر و اعدام می‌کنند. مأمورین ساواک به دنبال اندرزگو هستند چرا که او را از طراحان اصلی ترور می‌دانند، اما سیدعلی اندرزگو در لباس مبدل به مبارزه ادامه می‌دهد و چند بار تا مرز دستگیری می‌رسد، ولیکن باز نجات می‌یابد و هر بار مجبور می‌شود به همراه خانواده به شهری یا روستایی دیگر برود. آخرین بار مأمورین ساواک محل زندگی او را محاصره می‌کنند و سیدعلی اندرزگو بعد از یک درگیری مسلحانه‌ی سخت، به شهادت می‌رسد.»

«ایستگاه»

حمله تروریستی در «ایستگاهِ» راه‌آهن، سوژه سومین تجربه فیلمسازی یدالله صمدی در سال ۱۳۶۶ بود. پرویز پورحسینی، گلچهره حسینی، خسرو دستگیر و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«مردی نابغه رشته الکترونیک که تحصیلات خود را ناتمام رها کرده، تحت تأثیر شرایط روحی و روانی نامتعادل دوران کودکی‌اش، به پیشنهاد عموی خود که در رأس گروه ناشناس تروریستی قرار داشته یک بمب بسیار قوی الکترونیکی را در فاضلاب زیر ساختمان ایستگاه مرکزی راه آهن کار می‌گذارد. زمان انفجار بمب، ۴۵ دقیقه پس از نصب، پیش‌بینی شده است. مرد، هنگام ترک ایستگاه، همسر سابقش را در میان مسافران مشاهده می‌کند. پس از طی مسافتی، اتومبیل حامل گروه همراهش را متوقف می‌کند و به ایستگاه بازمی‌گردد. پس از مدتی جستجو در راه آهن، زن را می‌یابد و از او می‌خواهد که به اتفاق، ایستگاه را ترک کنند. در همین اثنا، بلندگوی ایستگاه، نیاز اورژانس ایستگاه را به یک پزشک، برای کمک به یک زن بیمار اعلام می‌کند. زن که یک پزشک است، موقتاً مرد را ترک می‌گوید و به اورژانس ایستگاه می‌رود. مرد ناگزیر و مضطرب، پشت درب اورژانس، منتظر بازگشت او می‌ماند. اینک زن در اورژانس و مرد در سالن مرکزی ایستگاه در تنهایی خود، به مرور گذشته مشترک‌شان می‌پردازند و همپای آنها، بمب الکترونیکی در زیر ساختمان راه آهن، به لحظه انفجار نزدیک می‌شود.»

«دستمزد»

سومین تجربه فیلمسازی مجید جوانمرد به ماجرای ترور نافرجام اسفندیار ایلخانی اختصاص داشت. «دستمزد» در سال ۱۳۶۸ و با بازی محمد صالح علا، مهدی فتحی، احمد هاشمی و.. ساخته شد.

Dastmozd

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«دو جوان ایلیاتی پس از ترور ناموفق اسفندیار ایلخانی به اعدام محکوم می‌شوند. دو جوان یکی فرزند اسفندیار است و دیگری فرزند مراد میرشکار، که در پایتخت با معرکه گیری روزگار می گذراند. مادران دو جوان، که اسفندیار ایلخانی به آن ها می‌گوید که فرزندانشان در لحظه ی‌ فرار از زندان کشته شده اند، با کمک جوانی به نام یعقوب اجساد را از گور خارج می‌کنند و به زادگاه خود می‌برند. در موقع تشییع جنازه اسفندیار ایلخانی سر می‌رسد و به قصد کشتن همسر خود یعقوب را با تیر می‌زند. مراد میرشکار به تلافی مرگ فرزندش اسفندیار را به قتل می‌رساند و همان لحظه ژاندارم ها سر می‌رسند.»

«تویی که نمی‌شناختمت»

ابراهیم سلطانی‌فر در تنها تجربه‌ی فیلمسازی خود به سراغ فیلم سه اپیزودی با بازی زنده یاد نادر طالب‌زاده رفت. «تویی که نمی‌شناختمت» در سال ۱۳۶۹ ساخته شد.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«اپیزود اول – دو کبوتر، یک پرواز دو برادر که به فاصله یک ساعت بعد از هم متولد شده‌اند پدر خود را متقاعد می سازند که با رفتن آن دو به جبهه موافقت کند. در حمله‌ای ابتدا برادری که یک ساعت زودتر متولد شده هدف گلوله قرار می گیرد و از پا درمی‌آید برادر دیگر نیز موقعی که با آمبولانس جسد برادرش را به پشت جبهه منتقل می‌کند بر اثر هدف قرار گرفتن آمبولانس جان می‌بازد. اپیزود دوم ـ آبی اما به رنگ غروب زنی با دختر خردسالش منتظر بازگشت شوهرش از جبهه است. در لحظه موعود موقعی که دخترک در کوچه منتظر پدر است شاهد است که دو ناشناس پدرش را ترور می‌کنند. اپیزود سوم ـ تویی که نمی شناختمت رزمنده ای مجروح که فقط یک گلوله در سلاح خود دارد عازم پشت جبهه است. او چهار سرباز عراقی را به اسارت می‌گیرد و آن ها را وادار می‌سازد که به پشت جبهه بروند. چهار سرباز هراس زده وقتی به پشت جبهه می‌رسند درمی‌یابند که رزمنده مجروح در نیمه راه از حال رفته و آن‌ها راه را به تنهایی پیموده‌اند.»

«تعقیب سایه‌ها»

«تعقیب سایه ها» دومین فیلم علی شاه حاتمی درباره بمب‌گذاری در تهران بود که در سال ۱۳۶۹ ساخته شد. کاری که گروه منافقین در دهه شصت انجام می‌دادند. در این فیلم جعفر دهقان، جواد هاشمی و رضا توکلی بازی و… می‌کردند.

Taghibe-Sayeha

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«در پی وقوع انفجار خودرویی ارشد گروه تحقیق پلیس شروع به کار کرده و با کمک یکی از مجروحین حادثه هویت و شماره خودروی عامل اصلی بمب‌گذاری (تیمور ایده لو) شناسایی می‌شود. تیمور که سال گذشته در جریان توزیع موادمخدر دستگیر شده بود به ده سال زندان در دادگاه سنندج محکوم شده ولی به قید ضمانت آزاد و متواری می‌گردد. با مراجعه پلیس به شخص ضامن سایر دوستان تیمور از جمله فردی بنام بهرام شناسایی می‌شوند. بمب گذاری توسط تیمور در خودروی دیگر و انفجار یکی از آن ها که باعث شهادت دو تن از مأموران خنثی سازی می‌شود پلیس را در یافتن عوامل بمب‌گذاری از جمله تیمور مصر می‌سازد. محل اصلی عاملین انفجار شناسایی می‌شوند و ساکنین آن بجز تیمور دستگیر می‌گردند. تیمور که برای اجرای نقشه خود جهت بمب‌گذاری در نقطه دیگر شهر از خانه خارج شده بود تحت تعقیب قرار می‌گیرد. سرانجام پرونده بمب گذاری با شهادت یکی دیگر از اعضای پلیس، کشته شدن تیمور و خنثی شدن بمب چهارم بسته می‌شود.»

* دهه هفتاد

ترور دانشمندان هسته‌ای در «آنها هیچکس را دوست ندارند»

«آنها هیچکس را دوست ندارند» در سال ۱۳۷۲ اولین تصویر ترور دانشمندان هسته‌ای ایران در سینمای ایران بود که توسط جعفر سیمایی ساخته شد و البته این تنها اثر سینمایی او بود. این فیلم با بازی امیر تارخ، رویا نونهالی، عبدالرضا علی‌اکبری و… ساخته شد.

Anha-Hichkas-Ra-Doost-Nadarand

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

««فرهاد» جوان فریب خورده‌ای است که مأموریت دارد شخصی را ترور کند. او پس از ورود به ایران و تماس با تشکیلات، با «شمس» پرستار شخص مورد نظر آشنا می‌شود و به مرور درمی‌یابد که هدف، یکی از دانشمندان اتمی ایران است. «فرهاد» که به ماهیت تشکیلات و فریبکاری آنها پی برده است از انجام مأموریت سرباز می‌زند. حال تشکیلات در پی آن است که خود او را نیز از بین ببرد. اما در نهایت این نیروهای امنیتی و انتظامی هستند که موفق می‌شوند تشکیلات را به کلی متلاشی کنند.»

«پناهنده»

رسول ملاقلی‌پور در هفتمین تجربه فیلمسازی خود به سراغ سوژه مهمی رفت. فرار دو نفر از سازمان تروریستی در خارج از کشور و بازگشت‌شان به ایران. «پناهنده» در سال ۱۳۷۲ و با بازی احمد نجفی، مسعود کرامتی، شهره لرستانی و… ساخته شد.

Panahandeh

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

««بنفشه» و «سعید» زن و شوهری هستند که ده سال را در خارج از کشور با فعالیت در گروه‌های مخالف سپری کرده اند، به رغم مخالفت مافوقشان معروف به زاپاتا به ایران فرار می‌کنند. آنها فکر می کنند که زاپاتا کشته شده است. در حالیکه او برای کشتن و یا باز گرداندن آنها به ایران آمده است. «سعید» و «بنفشه» به طور اتفاقی با «علی» یک بسیجی کهنه کار و راسخ آشنا می‌شوند و در خانه او پناه می‌گیرند. سرانجام زاپاتا خانه علی را فرا می‌گیرد و در غیاب او به آنجا می‌رود. در درگیری نهایی زاپاتا کشته می‌شود و همسر علی که به خاطر اختلاف عقیده از خانه رفته بود، همراه با دخترش به نزد آنها باز می‌گردد.»

«انتهای قدرت»

کریم آتشی در دومین تجربه فیلمسازی خود در سال ۱۳۷۳ به سراغ «انتهای قدرت» و با بازی شهراد وثوقی، مهشید افشارزاده و… رفت.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

««علی» در راه بازگشت از مدرسه، مجروحی را می‌بیند که توسط دو موتور سوار ترور شده و به دائی‌اش «امیر» اطلاع می‌دهد تا مجروح را که محمود نام دارد به بیمارستان برسانند. «امیر» که مأمور اطلاعاتی است تحقیق را درخصوص ترور مرد مجروح آغاز می‌کند، اما در فاصله کوتاهی محمود، ناپدید می‌شود… محمود که از اعضای یک گروهک بوده و به عنوان بمب‌گذار آن‌ها را یاری می‌داده، پس از اختلاف با ایشان، مورد تعقیبشان است که سرانجام نیز به قتل می‌رسد. «امیر» در ادامه تحقیقاتش، خانه نیمی ازآن‌ها را شناسایی و سبب گرفتاری‌شان می‌شود.»

«روز شیطان»

بهروز افخمی پس از آنکه اولین تجربه نویسندگی‌اش فیلمی با موضوع «ترور» و تصویر سازمان مجاهدین بود، این‌بار در سال ۱۳۷۳ و در چهارمین تجربه نویسندگی‌اش علاوه بر نگارش سناریو، در مقام کارگردانی نیز ایفای نقش داشت. «روز شیطان» چهارمین تجربه فیلمسازی بهروز افخمی با بازی آتیلا پسیانی، علی دهکردی و… بود.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«یکی از گروهک‌های سلطنت طلب در پاریس طرحی برای براندازی در دست اجرا دارد و از حمایت بعضی از صاحبان قدرت در آمریکا برخوردار است. مرحله اول این طرح وارد کردن تدریجی قطعات یک بمب اتمی کوچک است. مرحله دیگر جاسازی آن در داخل یک چمدان است تا یک هفته قبل از بازدید نمایندگان آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای از تأسیسات اتمی ایران، جنب استادیوم یکصدهزار نفری آزادی منفجر کرده و با این کار حکومت ایران را متهم به زیر پا گذاشتن قراردادهای کنترل سلاح‌های هسته‌ای کنند. قطعات بمب به وسیله یازده نفر به صورت جداگانه و تحت پوشش وسایل معمولی مسافرین وارد کشور می‌شود، اما با تصادفی که برای یکی از حاملین بمب پیش می‌آید، قطعه‌ای از بمب به دست مأمورین وزارت اطلاعات می‌افتد و…»

«اعاده امنیت» در دولت احمد قوام

حمید درخشانی در چهارمین تجربه فیلمسازی خود در سال ۱۳۷۴ به سراغ دولت احمد قوام با چاشنی «ترور» رفت. جمشید مشایخی، حسین گیل، بهزاد جوانبخش و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

Eadeye-Amniat

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«سال ۱۳۳۱ همزمان با روی کار بودن دولت احمد قوام ـ دکتر سیداحمد نصر به دلیل چاپ و پخش اعلامیه‌های دکتر حسین فاطمی در مقابل چشمان تنها دخترش ترور می‌شود و چاپخانه اش نیز به آتش کشیده می‌شود. در این شرایط نصر به همراه یکی از دوستانش به کمک برادرزاده‌اش می‌آید و با تلاش بسیار عوامل ترور برادر را شناسایی و دستگیر می‌کند و به مأموران شهربانی تحویل می‌دهد. اما ظاهراً این گروه‌های تروریست دستور مستقیم از مقامات بالای کشوری برای شکنجه و کشتار مخالفین دولت داشته‌اند.»

«علف‌های هرز»

قدرت‌الله صلح‌میرزایی در ششمین تجربه فیلمسازی خود در سال ۱۳۷۷ به سراغ سوژه عملیات ترورسیتی در شهر اصفهان رفت. فیلمی با بازی امین حیایی، محمد بانکی، مهشید افشارزاده و… .

Alafhaye-Harz

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«یک باند بمب‌گذار بین المللی که قصد دارند توطئه ای بزرگ علیه جمهوری اسلامی انجام دهند، تصمیم می‌گیرند هنگام ورود هیأت‌های کشورهای مختلف به اصفهان، بمبی را منفجر کنند تا ایران را به عنوان کشوری تروریستی معرفی کنند. ستوان کاظمی از این ماجرا باخبر شده و در پی دستگیری عوامل این توطئه برمی‌آید و پایگاه اصلی توطئه گران را شناسایی می‌کند. اولین بمب گذاری خنثی می‌شود و اعضاء اصلی باند کشته می‌شوند، در نهایت دو عضو اصلی دیگر که تحت تعقیب پلیس بین المللی هم هستند به دام می افتند و هر دو بعد از درگیری کشته می‌شوند و بمب‌های دیگر نیز خنثی می‌گردد.»

ترورِ نافرجام رضاشاه در «تک‌سوار»

سیدمحمد سیف‌زاده در تنها تجربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۷۷ به سراغ دوران رضاخان و ترور نافرجامش رفت. این فیلم با بازی بهزاد فراهانی، هادی مرزبان، محمد یگانه و… ساخته شد.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«در زمان حکومت «رضاشاه»، یک قشون نظامی به همراه دو مستشار روسی عازم لرستان می‌شوند تا از سرکشی عشایر جلوگیری کنند. قشون با عشایر درگیر می‌شوند و مردی به نام «سالار» را برای جاسوسی میان عشایر مأمور می‌کنند. عشایر با سرگردانی خود و خانواده‌شان به رفتن به شهر تن می‌دهند. «سید محمود» که «سالار» به دختر او علاقمند است به همراه مردی به نام «دلاور» به شهر می روند و با خبرچینی «سالار» دستگیر می‌شوند. افسران روس جشنی ترتیب می دهند که زیاده روی «سپهبد» در شرب خمر عاملی می‌شود تا «سیدمحمد» و خانواده اش را آزاد کنند. بار دیگر قشون درصدد دستگیری «سیدمحمد» برمی‌آیند. اما بر اثر اتفاقاتی «دلاور» تسلیم می‌شود و به دار آویخته می‌شود، ولی «سیدمحمد» همچنان در کوه‌ها سرگردان می‌ماند تا اینکه باخبر بازدید «رضاشاه» از منطقه درصدد ترور او بر می‌آیند. ترور ناموفق می ماند و «سیدمحمد» هم کشته می‌شود.»

«آشوبگران»

هفتمین تجربه فیلمسازی محمدرضا اعلامی در سال ۱۳۷۷ همچون سایر آثارش موضوع جنایی داشت با این تفاوت که در «آشوبگران» تصویر حادثه ترور کارکنان خانه فرهنگ ایران در کراچی پاکستان روایت می‌شود. فیلمی با بازی جمشید جهان‌زاده، بهزاد خداویسی، بیوک میرزایی و… .

Ashoobgaran

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«سیف الدین و علی از دوستان قدیمی هم هستند. علی که به روابط سیف الدین با افراد مشکوکی پی برده است و بعد از حادثه ترور کارکنان خانه فرهنگ ایران در کراچی پاکستان مطلع می‌شود که سیف الدین با عوامل آن حادثه در ارتباط بوده است. انفجار یک بمب باعث شهادت جمعی از مسلمان در مسجد آنان می‌شود و علی این اتفاق را بهانه قرار می دهد و از سیف الدین می خواهد که به عاقبت اعمالش فکر کند. سیف الدین تحت تأثیر علی پشیمان می‌شود و درصدد جبران برمی‌آید، به همین خاطر روزی با بستن نارنجک به خود به محل اختفای تروریست‌ها رفته و با منفجر کردن محل، خود نیز کشته می‌شود.»

احمدشاه قاجار در «کمیته مجازات» علی حاتمی

علی حاتمی بعد از [به تصویر کشیدن ترور ناصرالدین‌شاه] کمال‌الملک، این‌بار به سراغ تصویر ترور در دوران جنگ جهانی اول رفت. فیلمی با بازی جمشید مشایخی، علی نصیریان و… .

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«به هنگام پادشاهی احمد شاه قاجار، ابوالفتح میرزای صحاف که به همراه همسر و فرزندش اصلان از تبریز به تهران آمده و عضو انجمن مجازات است، با جذب رضا، تفنگچی معیر الدوله، نقشه‌ای برای ترور شخصیت‌هایی را که از دیدگاه انجمن خائن به میهن هستند می‌کشند. ابوالفتح همسر و فرزندش را راهی ولایت می‌کند و به دستور او اسماعیل خان، رئیس سازمان غله را که به انگلیس غله صادر کرده‌است و سبب کمبود غله و نان در کشور شده‌است، ترور می‌کند.

پس از چندی، شبی رضا که در می‌خوارگی زیاده روی کرده، اسرار انجمن را نزد شعبان استخوانی فاش می‌کند و درگیری شعبان و همراهانش با او سبب می‌شود دریابد که شعبان نیز از آدمهایی است که انجمن ازشان استفاده می‌کند. ترور دوم را رضا با حضور در مجلس زنانه، هنگام سخنرانی متین السلطنه، مدیر روزنامه عصر جدید و مخالف سرسخت انجمن مجازات انجام می‌دهد. نوبت به ترور خان مظفر، عامل اصلی استعمار در ایران مشهور به هزاردستان که می‌رسد، او با پرداخت وجهی برای کمک به انجمن جان خود را می‌خرد.

ترور سوم را شعبان با کشتن کفیل شعبه تأمینات در سلمانی انجام می‌دهد. ابوالفتح به رضا خبر می‌دهد که او به دلیل فاش کردن اسرار انجمن، خود باید به دست شعبان کشته شود. ابوالفتح به دلیل همسو شدن انجمن با هزاردستان، از آن جدا می‌شود و رضا نیز با حیله‌ای شعبان و همراهانش را به ته چاه می‌فرستد و خود تهران را ترک می‌کند.»

«رقص شیطان»

اسماعیل براری در چهارمین تجربه فیلمسازی خود در سال ۱۳۷۹ به سراغ پرونده «ترور» با بازی ابوالفضل پورعرب، عاطفه رضوی، جمشید جهان‌زاده و… .

Raghse-Sheytan

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«سرگرد هاشمی از نیروهای ویژه آگاهی مأمور رسیدگی به چند پرونده ترور می‌شود. او درگیر پرونده‌ای است که مطلع شده تعدادی از خرابکاران قصد منفجر کردن بمبی را در مراسم برگزاری یک اجلاس بین المللی دارند. سرگرد هاشمی و ستوان عزیزی رهبر گروه خرابکار را شناسایی می‌کند و فکر می‌کنند که او کشته شده، اما سرگرد هاشمی با دیدن فیلمی از دوربین مخفی فرودگاه به زنده بودن رهبر گروه خرابکار پی می‌برد. سرانجام پس از درگیری‌های زیاد و از بین بردن تعداد زیادی از گروه خرابکاران، سرگرد هاشمی و رهبر گروه در نزدیکی محل اجرای اجلاس درگیر می شوند. اما بالاخره سرگرد هاشمی از انفجار بمب جلوگیری می‌کند و پیروز می‌گردد.»

* دهه هشتاد

«به رنگ ارغوان»

به رنگ ارغوان سیزدهمین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا در سال ۱۳۸۳ بود. این فیلم پس از پنج سال توقیف، در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر حضور یافت و جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره را به‌دست آورد. سرانجام این فیلم اسفند ۱۳۸۸ به اکران عمومی درآمد. حمید فرخ نژاد، خزر معصومی، کوروش تهامی و… بازیگران این فیلم بودند.

Be-Range-Arghavan

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

««شفق» یکی از عوامل گروهک‌های سیاسی که اوائل انقلاب با به پا کردن آشوب از کشور گریخته اند، پس از سال‌ها تصمیم می‌گیرد برای دیدن دخترش «ارغوان» که دانشجوی دانشکده جنگل‌داری است مخفیانه به ایران بازگردد. یکی از مأمورین امنیتی به نام «بهزاد» به عنوان دانشجو وارد دانشکده شده و از تمامی امکانات مدرن امنیتی استفاده می‌کند تا با کنترل ارغوان، شفق را به دام اندازد. در این میان بین او و ارغوان رابطه‌ای عاطفی بوجود می‌آید. از طرف دیگر همکاران سیاسی شفق نیز تصمیم دارند او را ترور کنند تا به دست مأمورین امنیتی نیفتد، ‌اما….»

«نفوذی»

اولین تجربه فیلمسازی احمد کاوری و مهدی فیوضی ساخت فیلم «نفوذی» در سال ۱۳۸۷ بود. فیلمی که به ماجرای نفوذ و تصویر سازمان منافقین پرداخت. امیر جعفری، جمشید هاشم‌پور، نسرین مقانلو، قاسم زارع و… ازجمله بازیگران فیلم بودند.

Nofoozi

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

سال ۱۳۸۲، فریدون کیان فر همراه با عده ای دیگر از اسیران جنگی به جا مانده در عراق، به ایران باز گردانده می شوند. دو نفر از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی او را به دلیل این که مشهور به جاسوسی، پیوستن به سازمان مجاهدین و نقش داشتن در شهادت عده ای از اسیران ایرانی بوده، بازداشت و بازجویی می کنند. از سوی دیگر، بدنامی فریدون برای خانواده اش هم از قدیم مشکل درست کرده و حتی ازدواج پسرش فرهاد را تحت الشعاع قرار داده بود. مأموران اطلاعاتی در صحبت با برخی از هم بندهای فریدون، از جمله صادق جورابچی که اکنون سرمایه دار است، و نیز داریوش یحیوی که قبلاً در عراق عضو سازمان مجاهدین بوده و بعد توبه کرده گذشته او را جویا می شوند. به موازات تیم دو نفره بازجوی فریدون، جانبازی کم بینا به نام ماشاءالله هم وارد حوزه کاری آنها می شود و… .

* دهه نود

«قلاده‌های طلا»

قلاده‌های طلا به کارگردانی ابوالقاسم طالبی محصول سال ۱۳۹۰ بود که حوادث پس از انتخابات ۸۸ را به تصویر کشید. امین حیایی، محمود عزیزی، محمدرضا شریفی نیا، حمیدرضا پگاه و… از جمله بازیگران این فیلم بودند. فیلمی پرحاشیه که به ماجرای «ترور» رئیس جمهور اسبق ایران و همچنین انتخابات سال ۱۳۸۸ می‌پرداخت.

Ghaladehaye-Tala

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«ماجرا با برنامه‌ریزی گردآمدگان دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل و ضدانقلاب و دیگر مخالفان نظام برای شلوغ کردن انتخابات آغاز می‌شود. با توجه به این که در تاریخچه دنیا ترور هر شخص باعث افزایش محبوبیت هم‌قطارانش شده بود، تصمیم بر این می‌شود که سید محمد خاتمی که نامزد احتمالی اصلاح‌طلبان در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران خواهد بود را ترور کنند و با این ترور جریان اصلاحات محبوب شود و مملکت را پله پله به آشوب بکشانند. با اقدامات او، ۹ خرداد ۱۳۸۸ در دستشویی هواپیمای اهواز-تهران بمب می‌گذارند که بر فراز تهران منفجر شود. وزارت اطلاعات از این قضیه باخبر می‌گردد ولی معلوم می‌شود که خاتمی با پرواز پیش که رده یک (فرست کلاس) بوده، آمده‌است. با این حال خدمه پروازی به‌موقع بمب را یافتند و پس از فرود اضطراری سریع به باند انداخته و هواپیما سالم می‌ماند.

با شکست عملیات مخالفان جمهوری اسلامی ایران، مازیار فنایی زاده، جاسوس ارشد ایرانی‌تبار ام‌آی۶ از سوی سرپرست ایرانی‌تبار خود یعقوب قادری (مک گورین)، مأمور می‌شود به ایران بیاید و پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران را راه بیندازد و مدیریت کند. مقر واسط در استانبول است. جاسوس که در وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ نیز دست داشته‌است، با تغییر قیافه به ایران می‌آید. وزارت اطلاعات جاسوس را شناخته و مأمور خود را، به عنوان راننده تاکسی، مأمور مراقبت از وی می‌کند. او از طریق تلفن همراهش که ماهواره‌ای است، از سوی جاسوسی دیگر ام‌آی۶ که به وزارت اطلاعات نفوذ کرده‌است، بوسیله پیامک از این قضیه اطلاع می‌یابد و با کشتن راننده می‌گریزد.

با این اتفاق دکتر جواد رخ‌صفت مأمور ارشد (معاون وزیر اطلاعات) ایران به این ماجرا شک می‌کند و عامل اخراج مأموری دیگر می‌شود که به او شک کرده‌است. مأمور دوم مدام تکرار می‌کند که قرار است در ایران کودتای مخملی اتفاق بیفتد ولی مؤثر واقع نشده و بیرونش می‌کنند.

انتخابات برگزار شده و نتیجه اعلام می‌شود. در این هنگام جاسوس در یک خانه تیمی است که در آن‌جا سلطنت‌طلبی ثروتمند با همسرش، دو زن عضو سازمان مجاهدین خلق و یک همجنسگرای متخصص کارهای رایانه‌ای و وب هستند، پیام را از خارج می‌گیرد و در شبکه اینترنت پخش می‌کند که با رمز «تقلب بزرگ» در انتخابات تقلب شده‌است…»

«روباه»

سومین تجربه افخمی درپرداخت به موضوع «ترور» با ساخت «روباه» بود. این‌بار با موضوع ترور دانشمندان هسته‌ای. فیمی با بازی بابک حمیدیان، جلال فاطمی، مرجان شیرمحمدی و… .

[حجت الاسلام و المسلمین سید محمود علوی در جلسه بررسی صلاحیتش برای حضور در کابینه دولت دوازدهم به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت اطلاعات، فرازهایی را در مورد فعالیت‌های آموزشی این وزارتخانه در چهار سال گذشته مطرح کرد. علوی با اشاره به اهمیت آموزش به شهروندان گفت: «ما فقط به آموزش‌های کلاسیک بسنده نکردیم و از ابزارهای هنری استفاده کرده‌ایم.»

وزیر اطلاعات درباره اقدامات آموزشی و هنری وزارت اطلاعات در چهار سال گذشته گفت: «ما در جهت آگاهی بخشی عمومی از هنرهای مختلف همچون سینما استفاده و مثلا در هنر سینما در سال ۹۳ فیلم سینمایی «روباه» به کارگردانی بهروز افخمی را تولید کردیم.» (تابناک. کد خبر: ۷۲۲۲۴۱. ۲۵ مردادماه ۱۳۹۶)]

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«یک پیک موتوری به طور اتفاقی با فردی آشنا می‌شود که از قضا تروریستی است که از طرف سازمان های جاسوسی رژیم صهیونیستی برای ترور دانشمندان هسته‌ای به ایران آمده است و وزارت اطلاعات بدنبال دستگیری اوست که در نهایت با همکاری فرد موتور سوار “یوهان نتانیاهو” که برادر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی است دستگیر می‌شود و عملیات و نقشه های آنان خنثی می‌شود.»

«سیانور»

«سیانور» سومین تجربه فیلمسازی بهروز شعیبی و اولین تجربه‌اش با موضوع سازمان مجاهدین خلق بود. مسعود احمدیان نویسنده این فیلم و تهیه‌کنندگی آن بر عهده سید محمود رضوی بود که محصول سال ۱۳۹۴ است. این فیلم برای نمایش در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد. این فیلم در تاریخ ۲۸ مهر ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شده‌است. آتیلا پسیانی، هانیه توسلی، بابک حمیدیان و… از جمله بازیگران این فیلم بودند.

Sianoor

داستان فیلم برگرفته از روایات رسمی دولت ایران از وقایع درونی سازمان مجاهدین خلق ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران است. این فیلم بازگوکننده اختلافات میان دو دسته در سازمان مجاهدین خلق و درگیری میان چهره‌های کلیدی آن مانند تقی شهرام، مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی در متن یک داستان عاشقانه نافرجام است.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«“وحید افراخته” که مسلمانی معتقد و دو آتشه و از اعضا شاخه نظامی سازمان مجاهدین است، پس از ترور یک مستشار نظانی امریکایی دستگیر می‌شود. بدون هیچگونه فشار و شکنجه‌ای از همرزمانش بریده و با ساواک همکاری می‌کند. کل تیم و تشکیلات لو رفته و باعث دستگیری و اعدام نزدیکترین دوستانش می‌شود.»

«بادیگارد»

یکی از مهمترین آثار ابراهیم حاتمی‌کیا در سال ۱۳۹۴ با ساخت «بادیگارد» اتفاق افتاد. فیلمی با موضوع «ترور» و بادیگاردی که وظیفه حفاظت از مسؤولان بلندپایه کشور را برعهده دارد. این فیلم برندهٔ دو سیمرغ و نامزد شش جایزه سیمرغ بلورین شد و همچنین جزء سه فیلم برتر اکران در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر انتخاب شد.

BodyGuard

پرویز پرستویی، مریلا زارعی، بابک حمیدیان، امیر آقایی، فرهاد قائمیان، دکتر محمود عزیزی، محمد حاتمی، علی یعقوبی، پدرام شریفی، دیبا زاهدی، کیمیا حسینی، شیلا خداداد، پریوش نظریه، سید احسان امانی و… از جمله بازیگران این فیلم بودند.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

««بادیگارد» درباره محافظی شخصی است که از جان یکی از شخصیت‌های مهم نظام محافظت می‌کند اما در جایی و براساس حوادثی متوجه می‌شود که او بیش از آن که به فکر نظام باشد به فکر منافع شخصی است. محافظ شخصی دچار تشکیک می‌شود و همین امر باعث می‌شود که محافظت از آن فرد را کنار بگذارد. اما به دلیل خدمات و خلوصی که در وی وجود دارد او را به محافظت از فرد دیگری می‌گمارند که یکی از فعالان هسته‌ای کشور است.»

«امکان مینا»

هفدهمین تجربه فیلمسازی کمال تبریزی و اولین تجربه‌اش با سوژه سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۹۴ با فیلم «امکان مینا» بود. میلاد کی مرام، مینا ساداتی، شاهرخ فروتنیان، بهرنگ علوی و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«فیلم ماجرای زن و شوهری را در روزهای موشک باران تهران روایت میکند. شوهر به نام مهران با بازی میلاد کی مرام خبرنگار یک روزنامه است و به کارش متعهد است. زن به نام مینا با بازی مینا ساداتی جاسوس سازمان مجاهدین خلق است. مینا خبرها و اطلاعات محرمانه شوهرش را به سازمان مجاهدین می‌رساند.»

«ساحل امن»

دومین تجربه فیلمسازی کرامت پورشهسواری در سال ۱۳۹۵ با فیلم «ساحل امن»و با بازی افشین زارعی، سیامک احمدی و… بود.

[«ساحل امن» درباره ورود یک جاسوس به ایران است که سعی می کند امنیت انتخابات ریاست جمهوری را به هم بریزد. این فیلم لایه های مختلفی دارد به طوری که بخشی از آن الهام گرفته از چند اتفاق واقعی از انتخابات سال ۹۲ است. برای مثال در آن زمان بیگانگان سعی می کردند امنیت انتخابات سال ۹۲ را با فرستادن چند جاسوس به ایران به هم بریزند و امنیت ستادهای انتخاباتی را تهدید کنند. به طور کلی به نظر من هنگامی که یک فیلمنامه داستانی نوشته می شود باید نگاهی هم به واقعیت های موجود داشته باشد تا برای مخاطب قابل باور باشد.

با توجه به اینکه به انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ نزدیک می شویم به نظر من این فیلم می تواند مورد استقبال قرار بگیرد و به راحتی با مخاطبان ارتباط برقرار کند به همین دلیل می توانم بگویم فیلم من سیاسی است و در آن از مشاوره های افرادی همچون دکتر علی عباسی و افراد سپاه پاسداران استفاده کرده ایم، برای مثال سردار فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه کمک بسیار زیادی به ما در ساخت آن کرد.

ما سعی کردیم که «ساحل امن» نگاه سیاسی محض نداشته باشد بلکه فراجناحی و در واقع روایت کننده یک فیلم میهن پرستانه و ملی‌گرایانه باشد اما احتمال دارد برخی جناح‌های سیاسی نسبت به آن جبهه بگیرند، به نظرم اگر آنها تا پایان فیلم به تماشای آن بنشینند با «ساحل امن» همراه و متوجه می شوند که ما طعنه خاصی به هیچ گروهی نزده ایم.

اوج قصه در قهوه‌خانه ای روایت می شود که تحت محاصره تروریست ها قرار می گیرد در آن قهوه‌خانه رئیس ستاد انتخاباتی قالیباف و روحانی حضور دارند که محاصره می شوند و به نوعی ما به این موضوعات اشاره مستقیم داریم، برای مثال در این فیلم ماشین انتخاباتی دکتر روحانی و دکتر قالیباف را با همان شکل و شمایل سال ۹۲ می‌بینیم با این تفاسیر باید بگویم این طبیعی است که وقتی در یک قصه به دو شخصیت سیاسی مستقیما پرداخته می شود حساسیت هایی ایجاد می شود، اما در نهایت باعث اعتراض هیچ گروهی نیست.

قصه «ساحل امن» به صورت ناخواسته به سمتی می رود که ۲ کاندیدای انتخاباتی در محوریت قرار می گیرند اما فیلم رفته رفته سمت و سوی دیگری پیدا می کند به صورتی که آن ۲ به مقابله با بیگانگان می پردازند و حتی بین آنها وحدت شکل می گیرد. هر چند ممکن است در آن قهوه خانه کری‌خوانی هایی صورت بگیرد اما اتحاد آن ۲ گروه سیاسی حرف اول را می زند. دغدغه اصلی فیلم نشان دادن تقابل کاندیداهای انتخاباتی نیست. ما دقت زیادی کردیم که مضمون این فیلم به گروهی برنخورد و قضاوت نکنیم در واقع ما می خواهیم قضاوت را بر عهده مردم بگذاریم.

در این فیلم به جای استفاده از برخی بازیگران برای ایفای نقش قالیباف و روحانی از فیلم های انتخاباتی استفاده کردیم برای مثال در یکی از سکانس ها فیلم انتخاباتی یکی از آقایان پخش می شود و از آنجا قصه شکل می گیرد. (خبرگزاری مهر. کد خبر ۳۷۶۰۷۲۳. ۱۹ شهریورماه ۱۳۹۵]

آنچه خواندیم صحبت‌های کرامت پورشهسواری درباره فیلم «ساحل امن» بود.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«داستان مربوط به یک باند تروریستی و جاسوسی است که با حمایت ناوهای بیگانه قصد ورود به کشور و نشانه گرفتن امنیت فیزیکی و روانی انتخابات ریاست جمهوری را دارند. این درحالی است که بلافاصله پس از ورود یکی از افراد اصلی باند، او توسط سرهنگ محمدی دستگیر می‌شود. در شرایطی خاص آنها به همراه چندین نفر از افراد بومی و رئیس ستاد انتخاباتی دکتر روحانی و دکتر قالیباف در قهوه‌خانه‌ای که بین خلیج و خشکی قرار دارد، توسط تروریست‌ها محاصره می‌شوند. با قطع سیگنال‌های مخابراتی در قهوه خانه و تلاش ناوهای بیگانه برای نجات تروریست‌ها وهمچنین تقابل نیروی دریایی سپاه پاسداران با آنها، داستان پر تعلیقی شکل می‌گیرد.»

«ماجرای نیمروز»

ماجرای نیمروز دومین تجربه فیلمسازی محمدحسین مهدویان بود که فیلمنامه‌اش توسط خودش و ابراهیم امینی نوشته شد و تهیه‌کنندگی آن بر عهده سید محمود رضوی بود. موضوع این فیلم به ترورهای سازمان منافقین در سال ۱۳۶۰ و اتفاقات بعد از عزل ابوالحسن بنی صدر می‌پردازد.

این فیلم در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره، سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. همچنین بهزاد جعفری طادی برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس شد.

Majeraye-Nimrooz

فیلم به ترورهای سال ۱۳۶۰ به دست گروه مجاهدین خلق می‌پردازد. این درگیری‌ها پس از برکناری ابوالحسن بنی‌صدر از ریاست جمهوری توسط مجلس شورای اسلامی شدت می‌گیرند. پس از برکناری ابوالحسن بنی صدر، گروه‌های ضد حکومت مانند گروه سازمان مجاهدین خلق ایران دست به ترورهای موفق مقامات ارشد حکومت می‌زنند. از سوی دیگر، سازمان وزارت اطلاعات کشور و اطلاعات سپاه با همکاری هم درصدد دستگیری اعضای گروه سازمان مجاهدین خلق هستند. در این میان، این فیلم رابطه بین یکی از اعضای سپاه و زنی از اعضای گروه سازمان مجاهدین خلق را که در گذشته در دانشگاه همکلاسی بودند، نشان می‌دهد.

[گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار عوامل فیلم ماجرای نیمروز [۱]

«فیلمتان عالی بود. … خیلی خوب بود. نشستیم استفاده کردیم و لذت بردیم. کار شما  روی آن سکوی جشنواره هم بسیار بسیار خوب بود. اولاً کارگردانی عالی بود، بازیها عالی بود، قصه عالی بود، فیلم خوش‌ُساخت بود، خیلی خوب بود. آن روزی که این قضیه اتفاق افتاد من دفتر امام بودم، همان ظهر. این بچه‌ها از جمله این آقای سیف‌اللّهی و اینها که بودند در قضیه، (محاصره‌ی منزل موسی خیابانی) آمدند گفتند که قضیه تمام شد. آمده بودند به امام گزارش بدهند. حالا ان‌شاءاللّه یک کاری برای آقای لاجوردی بکنید. لاجوردی از آن شخصیتهایی است که شایسته است برایش کار بشود. لاجوردی کسی است که ما قبل از انقلاب توی دوستان مبارزی که عده‌ای از بازاریها هم در میان آنها بودند. به مرحوم لاجوردی می‌گفتیم “مرد پولادین”؛ آن روز، یعنی سالهای ۵۲ و ۵۳. یعنی واقعاً یک عنصر پولادین بود. گریمها خیلی خوب بود. شهید بهشتی را خیلی خوب از آب درآوردید.»]

بی‌شک «ماجرای نیمروز» مهمترین فیلم تاریخ سینمای ایران در موضوع ترور و به تصویر کشیدن سازمان مجاهدین خلق بود.

مهرداد صدیقیان، احمد مهرانفر، هادی حجازی فر، مهدی زمین پرداز، لیندا کیانی، حسین مهری، جواد عزتی، مهدی پاکدل و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

[شخصیت‌های فیلم:

مسعود: دو شخصیت با نام مسعود در فیلم ایفا شده‌اند که یکی مسعود کشمیری با بازی مهدی پاکدل است و دیگری مسعود از نیروهای اطلاعات با بازی مهدی زمین پرداز.

پاکدل در خصوص ایفای نقش کشمیری می‌گوید: «من به شدت دوست داشتم این نقش را بازی کنم اگرچه کوتاه بود. البته از نظر ظاهری هم به آقای کشمیری شباهت دارم و نه اخلاقی.» [کد خبر: ۴۵۵۴۹۶ . ۱۶ بهمن ۱۳۹۵. خبرگزاری ایلنا]

مهدی زمین پرداز نیز در توصیف شخصیت مسعود گفت:

«من نیز چون دو تجربه مشترک با محمدحسین مهدویان داشتم از سوی وی دوباره دعوت به کار شده و به عنوان ایفاگر نقش مسعود حضور پیدا کردم. روزی هم که با او برای بازی نقش صحبت کردیم به این نتیجه رسیدیم که اجازه ندهیم شخصیت مسعود دچار کلیشه‌های رایج این گونه شخصیت‌ها در سینمای ایران شود. این بازجو نه داد می‌زند و نه شخصیت عصبی دارد. او صدای سنگین و با طمانینه‌ای دارد.» [خبرگزاری مهر. کد خبر ۳۸۹۷۵۴۴. ۱۸ بهمن ۱۳۹۵]

مهدویان نیز در خصوص مابازای واقعی شخصیت‌های فیلم توضیحاتی داد. او گفت:

«ما در این فیلم با کاراکترهایی روبرو بودیم که شخصیت‌های این داستان از آن‌ها الهام گرفته بود و مابازای هر کدام از آن‌ها یک شخصیت واقعی داشتیم که در فیلم دراماتیک تر شده بود. از آنجا که هنوز هم خیلی‌ها از این افراد خوششان نمی‌آید که نامشان مطرح شود، اگر این افراد را معرفی کنیم ممکن است امنیت این افراد به خطر بیفتد و مشکلی برای آنان ایجاد شود.» کد خبر: ۴۵۵۴۹۶ . ۱۶ بهمن ۱۳۹۵. خبرگزاری ایلنا]]

عملیات مرصاد در «ماجرای نیمروز: رد خون»

«ماجرای نیمروز: رد خون» سومین تجربه محمدحسین مهدویان به تهیه‌کنندگی سید محمود رضوی و نویسندگی حسین تراب نژاد و ابراهیم امینی و محصول سال ۱۳۹۷ بود. این فیلم که دنباله ماجرای نیمروز (۱۳۹۵) بود، در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و با نامزدی در ۱۲ رشته این جشنواره، توانست ۳ سیمرغ بلورین بدست آورد.

روایت کلی این فیلم پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و فروغ جاویدان است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذی‌های سازمان مجاهدین خلق پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران در جبهه می‌شوند. با ارسال دو مأمور امنیتی به بغداد می‌خواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. اما داستان طور دیگری رقم می‌خورد.

Majeraye-Nimrooz2

رحیم (احمد مهران‌فر)، کمال (هادی حجازی‌فر)، صادق (جواد عزتی)، مسعود(مهدی زمین‌پرداز)، حامد (مهرداد صدیقیان) بودند که در سری دوم از این جمع کمال، صادق و مسعود حضور دارند. ضمن این که افشین (محسن کیایی) هم به این جمع اضافه شده‌است که در ادامه مشخص می‌شود شوهر خواهر کمال است. مهدویان با حفظ هادی حجازی‌فر و جواد عزتی از بازیگران اصلی قسمت اول این فیلم، از چهره‌های جدیدی دیگری در شخصیت زن از بهنوش طباطبایی و هستی مهدوی‌فر به جمع بازیگران اضافه کرد.

مهدویان در سیزدهم مهرماه ۱۳۹۸ در گفتگو با روزنامه ایران چنین می‌گوید:

«این یکی حتی از آن قبلی‌ها هم فیلم سخت‌تری بود و یکی از دلایلی که مراحل پس از تولیدش طول کشید، زمان طولانی فیلم و زیاد بودن جزئیات و لوکیشن‌ها بود؛ همین‌ها بود که برای آماده‌سازی کار زیادی برد. همیشه هم جزئیاتی وجود دارند که برای لحظه آخر باقی می‌مانند؛ حتی تا اکران عمومی فیلم.»

او در پاسخ به این سوال که «زمانی که «ماجرای نیمروز» را می‌نوشتی و روی آن کار می‌کردی، به ادامه‌ دار بودنش فکر می‌کردی؟» بیان کرد:

«راستش نه. اصلاً هیچ‌وقت به اینکه فیلم دو قسمتی بسازم فکر نکرده بودم‌. خیلی زود این اتفاق افتاد! فکر نمی‌کردم روزی یکی از فیلم‌هایم را ادامه دهم.اما این اتفاق افتاد و علتش موقعیتی بود که کاراکترهای «ماجرای نیمروز» داشتند. «ماجرای نیمروز» با توجه به موضوعش و شرایط انتخابات آن سال اکران نسبتاً خوبی داشت، دی‌وی‌دی‌های آن خیلی خوب به فروش رفت و پخش تلویزیونی آن هم خیلی پربیننده بود. مردم بخوبی با کاراکتر‌های فیلم، بخصوص کمال و صادق، ارتباط برقرار کرده بودند. وقتی با آقای رضوی صحبت کردیم، به این نتیجه رسیدیم که مردم کاراکتر‌ها را دوست دارند، پس یک بار دیگر فیلمی با حضور آنها بسازیم.»

مهدویان در پاسخ به اینکه «حتی ایده مرصاد هم در میان نبود؟» گفت:

«نه. ما تصمیم گرفتیم که همان آدم‌های «ماجرای نیمروز» را بیاوریم و قصه دیگری با آنها بسازیم، به خاطر اینکه ویژگی‌های اخلاقی آنها و فضای بین‌‌شان جالب درآمده بود و می‌شد باز هم با آن قصه تعریف کرد. راجع به اینکه این قصه کجا باشد بعداً تصمیم گرفته شد.‌»

مهدویان در پاسخ به این سوال «تقارن بامزه‌ای وجود دارد. همزمان تو و خانم نرگس آبیار در فیلم «شبی که ماه کامل شد» کاری مشابه انجام داده‌اید. شما ماجراهای بشدت مردانه و تا این اندازه خشن را از زاویه دید زنانه و مثل قصه‌ای ملودرام تعریف کرده‌اید. این انتخاب، انتخاب عجیبی‌ست. شاید برای تو کمی قابل دسترس‌تر هم بود، برای اینکه می‌دانیم در عملیات مرصاد زن‌ها حضور پررنگی داشته‌اند. اما انتخابت و اینکه کاراکتر محوری زن را همچنان از طیف آدم‌های اصلی فیلمت بگیری، به نظرم یک برگ برنده است. هم به کاراکتری شبیه کمال قدرت بیشتری در قصه می‌دهد و هم خود قصه را در ابعادی متفاوت و لحنی دیگر پیش می‌برد.» گفت:

««ماجرای نیمروز» فیلمی‌ست با لحن سرد، خشک و بسیار جدی. دوست داشتم که با درامی رقیق، جنسی مستندگونه شبیه زندگی پیدا کند و جنس آن طوری‌ست که تماشاگران سینمارو، به آن خیلی عادت ندارند و ارتباط برقرار کردن با آن برای آنها سخت است. ما سال بعد فیلمی مانند «لاتاری» ساختیم که کاملاً یک ملودرام است و دیدیم که تماشاگران چه‌قدر این جنبه‌های ملودراماتیک را دوست داشتند. زمانی که خواستیم «ماجرای نیمروز: رد خون» را بسازیم، به این فکر کردم که اگر بشود هر دو این جنبه‌ها را کنار هم داشته باشیم، در واقع با اضافه کردن این خط داستانی، می‌توانیم بعد تازه‌ای به فیلم بدهیم تا فیلم گرم‌تری داشته باشیم. حضور دو زن که تأثیری جدی روی داستان دارند و به بخش ملودراماتیک ماجرا غنا داده‌اند به ما کمک می‌کرد و می‌خواستیم آن را پررنگ کنیم و جایی جدی در فیلم به این دو کاراکتر زن بدهیم. تعداد زیادی کاراکتر زن فرعی دیگر هم بودند که به قول خودت در قصه کلی وجود داشتند، اما می‌شد با همان لحن جدی و سرد «ماجرای نیمروز» با آنها مواجه شویم. این هم نوعی تجربه‌ است. باید ببینیم مخاطب به آن چگونه پاسخ می‌دهد. هنوز داریم صورت‌های مختلفی را که فیلم می‌تواند داشته باشد تجربه می‌کنیم و می‌بینیم که چطور می‌توانیم مخاطب پیدا کنیم و اثر هنری جدی بسازیم. می‌خواهیم ببینیم آیا پرداختن به یکی، به معنی دور شدن از دیگری‌ست، یا نه. باید دید مخاطب چگونه واکنش نشان خواهد داد.»

«شبی که ماه کامل شد»

شبی که ماه کامل شد به کارگردانی نرگس آبیار، نویسندگی آبیار و مرتضی اصفهانی و تهیه‌کنندگی محمدحسین قاسمی در سال ۱۳۹۷ ساخته شد. این فیلم برای نخستین بار در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر به‌نمایش درآمد و با نامزدی در ۱۳ رشته این جشنواره، توانست ۶ سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین چهره‌پردازی را به خود اختصاص دهد.

الناز شاکردوست، هوتن شکیبا، فرشته صدرعرفایی و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

در خلاصه داستان فیلم می‌خوانیم:

«عبدالحمید در بازار عاشق فائزه دختر زیباروی تهرانی می‌شود. آنها با یکدیگر ازدواج می‌کنند و زندگی عاشقانه ای را آغاز می‌کنند. پس از مدتی فائزه متوجه می شود که خانواده عبدالحمید در بلوچستان کارهای خلاف و خطرناکی انجام می‌دهند. او برای دور کردن عبدالحمید و فرزندش، از شرایط پیش آمده به فکر مهاجرت می‌افتد اما مجبور میشود برای مدتی به همراه عبدالحمید به پاکستان برود و در خانه عبدالمالک ریگی برادر عبدالحمید سکونت یابد…»

نرگس آبیار در گفتگویی که در تاریخ ۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۸ در سایت جماران منتشر شد، در پاسخ به این سوال که «ظاهرا قبل از طرح «شبی که ماه کامل شد» طرح دیگری به شما پیشنهاد شده بود که محوریتش بر دستگیری عبدالمالک ریگی بود و شما این طرح را نپذیرفته بودید دلیلش چه بود؟» گفت:

«این طرح وجود داشت ولی به من پیشنهاد نشده بود. صرفا در جاهایی مطرح بود که چنین فیلمی ساخته شود. اگر هم به من پیشنهاد می شد قطعا من نمی‌پذیرفتم چون برایم جذابیتی نداشت. این قدر مستقیم سراغ یک موضوع رفتن اساسا روش و سبک من نیست. طرح«شبی که ماه کامل شد» برای من جذاب بود چون از نگاه یک خانواده به موضوع نزدیک می‌شدیم و یک ماجرای عاشقانه و انسانی، محور فیلم بود. این بود که طرح«شبی که ماه کامل شد» را برای من جذاب می‌کرد و اتفاقا وقتی شما از این زاویه حتی به یک موضوع امنیتی نزدیک می‌شوید ابعاد مختلف آن را بهتر می‌بینید و از روش پرداخت مستقیم به موضوع تاثیر گذارتر است.»

آبیار در ادامه در پاسخ به این سوال «چه قدر در نوشتن فیلم نامه به واقعیت وفادار بوده اید و چه قدر در واقعیت دست برده اید؟ تمام نقاط عطف فیلم نامه مستندند؟ مثلا حمله نیروهای امنیتی به آن بیمارستان در کویته برای نجات فائزه یا تلاش آن تک تیرانداز برای زدن عبدالمالک در پیتزا فروشی واقعا اتفاق افتاده است؟» بیان کرد:

«بله تمام اتفاقات مهم این فیلم واقعی است و ما فقط در جزئیات دخل و تصرف کرده‌ایم. من در روند تحقیقات اطلاعات زیاد و جذابی در مورد جندالله، عبدالمالک و عبدالحمید به دست آوردم ولی سعی کردم برآیند منطقی این اطلاعات را در فیلم نامه استفاده کنم. من مطمئن نیستم که عبدالحمید واقعا شعر هم می‌گفته یا نه. می‌دانستم عاشق پیشه بوده ولی شاعری یا نوازندگی طبل را خودم به شخصیتش اضافه کردم اما تمام چیزهایی که از عبدالمالک می‌بینید مال فیلم‌هایی است که دیده بودم. آن سکانسی را که عبدالمالک بین اعضا جندالله سخنرانی می‌کند و آخرش گریه می‌کند در فیلم‌هایی که به من داده بودند دیده بودم. برخی به خشونت فیلم انتقاد کردند ولی خشونت عبدالمالک خیلی بیش‌تر از این چیزی است که در فیلم می‌بینید من در فیلم فقط عملیات تاسوکی را آورده‌ام ولی خشونتی که ما از طریق رسانه‌ها مدام با آن روبه رو هستیم خیلی بیش‌تر از این هاست. این خشونت ها را مدام رسانه‌ها به خورد ما می‌دهند بی اینکه آن را تحلیل کنند حالا ما لااقل در فیلم یک روند دراماتیک را دنبال می‌کنیم و سرآخر هم نتیجه گیری داریم.»

آبیار در خصوص دسترسی داشتن به  به فیلم‌های بازجویی عبدالمالک یا جزئیات پرونده گفت:

«نه! فقط یکسری فیلم از مصاحبه با ریگی را دیدم و فیلم‌های دیگری از پرس تی وی و یک جای دیگر در اختیار ما گذاشتند در مجموع بیش‌تر این فیلم‌ها در دسترس عموم هست. یکسری فیلم دیدیم که در مورد چند گروه مشابه در پاکستان بود و دیدنش واقعا دردناک بود یا فیلمی دیدیم که چطور جندالله وارد یک پاسگاه می‌شود و در کمال خونسردی وارد خوابگاه سربازان می‌شود و سربازها را از خواب بیدار می‌کند و به جای دیگری می‌بردشان. بعدها من استفاده‌هایی از این فیلم‌ها در فیلمم کردم. مثلا در فیلم‌هایی که از ریگی دیده بودیم می‌دیدیم که سعید پسر پنج‌ – شش ساله فائزه، همه جا کنار ریگی است. در آن فیلم‌ها در مورد گروه‌های پاکستانی هم دیده بودم که مثلا بچه‌های کوچک را مجبور می‌کنند مخبرین و خائنان را جلوبچه‌های دیگر سرببرند. از ترکیب این دو صحنه آن صحنه را ساختم که عبدالمالک خمپاره را به دست سعید می‌دهد که در خمپاره انداز جاگذاری کند.»

آبیار در خصوص اینکه فیلم «شبی که ماه کامل شد» یک عاشقانه است یا یک تریلر تروریستی، بیان کرد:

«به نظر من فیلمی با یک تم انسانی است. مرکز توجه من در فیلم مسخ شدن عبدالحمید توسط ایدئولوژی برادرش است.»

«روز صفر»

یکی از مهمترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران در سال ۱۳۹۸ درباره یکی از رهبران گروهک‌های تروریستی، فیلم «روز صفر» به کارگردانی سعید ملکان بود که در مورد نحوه و چگونگی دستگیری عبدالمالک ریگی است.

امیر جدیدی، ساعد سهیلی، تینو صالحی، محمدرضا مالکی، مهدی قربانی، رضا خدادادبیگی، محمدعلی راجپوت، ابوالفضل صفاری، حمیدرضا سلیمانی راد، میلاد یزدانی و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

Rooze-Sefr

این فیلم [به همراه فیلم شنای پروانه] با دریافت ۵ سیمرغ بلورین از سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر، رکورددار دریافت بیشترین جایزه سیمرغ در این جشنواره شد.

«مسعود فراستی این فیلم را اولین فیلم اکشن ملی ضدامنیتی ایران دانست و دربارهٔ «روز صفر» توضیح داد: تبریک می‌گویم به سینمای ایران. به ملکان، سهیلی و تیم موسیقی فیلم تبریک می‌گویم. جدیدی در این نقش عالی ظاهر شد. این فیلم اندازه است و تکنیک دارد و افتخار می‌کنم حق مطلب ادا شده‌است. از نظر من بهترین فیلم جشنواره بود، البته با تدوین فیلم مشکل دارم.» [۱۴ بهمن ۱۳۹۸. خبرگزاری باشگاه خبرنگاران جوان. کد خبر: ۷۲۳۳۵۱۲]

حاشیه:

عوامل فیلم «روز صفر»، در توضیح حضور نیافتن‌شان در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر، بیانیه‌ای را صادر کردند.

«خواستیم در کنارِ مدیران‌فرهنگی قرار نگیریم که اصرار بر جاانداختنِ مسیری دارند که شایسته‌ سینمای ایران نیست. مسیری که پر از باج‌دهی و تکریم کسانی‌ است که با پنجه کشیدن به صورت سینما، باعث منفور شدن همکاران سینمایی، نزد مردم می‌شوند.

با سپاس از داوران و احترام به انتخاب‌هایشان و با آگاهی از برنده شدن در ۵ رشته، ترجیح دادیم در مراسمِ اختتامیه شرکت نکنیم تا برای آیندگان جوابی داشته باشیم که ما شریکِ این بی‌فرهنگی‌ها و ترویجِ رویه‌هایِ غلط نیستیم. سینما و مردم، تحریم شدنی نیستند.» [خبرگزاری خبرآنلاین. ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ . کد خبر ۱۳۵۱۶۲۶]

* دهه ۱۴۰۰

«ضد»

ضد، به کارگردانی امیرعباس ربیعی و نویسندگی حسین تراب‌نژاد و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی محصول سال ۱۴۰۰ بود. این فیلم در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و نامزد و برنده چندین جایزه از جمله بهترین طراحی صحنه و بهترین نقش مکمل مرد شد.

مهدی نصرتی، لیلا زارع، نادر سلیمانی، لیندا کیانی، مهشید جوادی، مجید پتکی و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

Zed

«فیلم سینمایی ضد نخستین اثر سینمایی در بستر حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی محسوب می شود که به ابعادی از شخصیت شهید بهشتی نیز می پردازد. این حادثه که در هفتم تیر ۱۳۶۰ رخ داد، منجر به کشته‌شدن هفتاد و چهار نفر از اعضای این حزب شد. سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره سعی در آشوب و بلوا داشتند، پس از ۳ سال تلاش‌های گوناگون و نتیجه نگرفتن، سرانجام در ۲۸ خرداد ۱۳۶۰ تغییر رویکرد از مبارزه به اصطلاح مسالمت‌آمیز را اعلام کرد و به‌صورت علنی به مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی ایران پرداختند.

قصه ضد از زمستان ملتهب سال ۵۹ تا تیرماه سال ۶۰ می‌گذرد و نویسنده سعی کرده با انتخاب بستر حادثه هفتم تیر برای روایت خود، ضمن بازنمایی بخشی از شخصیت و منش فکری شهید بزرگوار بهشتی، زاویه تازه‌ای از پدیده نفوذ منافقین را به تصویر بکشد. پدیده‌ای که فیلمنامه‌نویس تلاش داشته در طول داستان با نگاهی جدی به روابط درون سازمان مجاهدین، هویت واقعی و چهره بدون نقاب این سازمان و امتداد خط نفوذ آنها را در ساختار حاکمیت برای مخاطبان نمایش دهد.» [خبرگزاری ایرنا. ۲۱ بهمن ۱۴۰۰. کد خبر: ۸۴۶۴۵۹۸۵]

«هناس»

هِناس به کارگردانی حسین دارابی، نویسندگی احسان ثقفی و مهدیه عین‌اللهی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفاه که در سال ۱۴۰۰ ساخته شد و اولین بار در ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد. این فیلم اولین فیلم تاریخ سینمای ایران بود که درباره یکی از دانشمندان هسته‌ای [شهید داریوش رضایی‌نژاد] ساخته شد.

مریلا زارعی، بهروز شعیبی، وحید رهبانی، سیاوش طهمورث، سولماز غنی، امین میری، علیرضا نایینی و… از جمله بازیگران فیلم بودند.

Henas

فیلم هناس روایتگر ماجرایی عاشقانه در تلاطم یک زندگی است؛ این فیلم به نوعی روایتگر قصه زنی است که زندگی‌اش را در آستانه فروپاشی می‌بیند و به دلیل مورد تهدید قرار گرفتن خانواده‌اش، دچار تشویش‌ها و نگرانی‌های درونی می‌شود و تلاش‌های عاشقانه‌ای برای بیرون کشیدن زندگی‌اش از تشویش و تلاطم‌ می کند… این فیلم روایت بخش‌هایی از زندگی شهید داریوش رضایی نژاد است.

از نگاه عوامل:

«حسین دارابی کارگردان: انتخاب بازیگران یکی از سخت‌ترین مراحل کار است. انتخاب اشتباه می‌تواند تمام فیلم را نابود کند. خوشبختانه مریلا زارعی پیشنهاد ما را پذیرفتند و نتیجه خوبی رخ داد. پرداخت چنین سوژه‌هایی بسیار سخت است. ما فکر کردیم بهترین حالتی که با آن می‌توان به فضا نزدیک شد همین نگاه شهره پیرانی است و هدف ما ترسیم تشویش درون زن چنین همسری بود. ما با فیلمی بیوگرافیک عاشقانه طرف هستیم. فضای چنین اثری ایجاب می‌کند که ریتم قصه کند باشد و به آرامی پیش برود. اما من فکر می‌کنم موفق شدیم که ضرباهنگ کار جوری پیش برود که ریتم قصه خسته‌کننده نباشد.

بهروز شعیبی: بازیگری و کارگردانی ۲ مقوله جدا از هم هستند اما هرکدامشان انتخاب‌هایی هستند که از دل علاقه برمی‌آید و فیلم «هناس» از جهت سوژه ملتهبی که به آن می‌پردازد برایم سوژه‌ای محترم است و دوستش داشتم.

مریلا زارعی: خانم پیرانی بیش از حد تصور به ما عشق دادند و حتی او دست من را باز گذاشت تا هر زمانی که سوالی داشتم از او بپرسم و من هم گفتم که با توکل برخدا من در درون ایشان گوهری به نام عشق پیدا کردم و با همان احساس پیش می‌روم. من اولین بار بود که این فیلم را می‌دیدم ولی با اشک‌های خانم پیرانی اشک ریختم و خوشحال شدم که صاحب این کاراکتر از فیلم راضی باشد.» [فیلیموشات. ۱۱ اسفند ۱۴۰۱]

 

[۱] https://khl.ink/f/37608