سوره سینما – بعد از تمام شدن تولید «خوشههای خشم» فورد و برخی از دوستانش از جمله وین، سوار آرانر شدند و از سن پدرو به بندرگاه گوایماس رفتند. بندری مکزیکی که به وسیله باخا و خلیج کالیفرنیا از دریای آزاد جدا شده بود. زمانی که آنجا بودند فورد چند عملیات شناسایی نیمهرسمی برای نیروی دریایی انجام داد، دنبال قایقهای ماهی گیری ژاپنی در آب گشت و تقریباً با اشتیاقی پسر بچگانه گزارشی برای سردفتردار اطلاعات نیروی دریایی در سن دیگو آماده کرد. فورد در این گزارش نوشت: «کشتیهای میگوی ژاپنی لنگر انداخته بودند. برجستهترین نکته در مورد این کشتیها، خدمه آنها بود. چیزی که کاملاً مرا گیج کرد. آنها با کت و شلوارهای فلانل، پشمی و فاستونی خوشدوخت و با آزادی به ساحل میآمدند. با وسایل نقلیه نظامی رفتوآمد میکردند… اگر عبارت بهتری بخواهید من آنها را سامورایی یا طبقه نظامی مینامم… در طول سه سفر به ژاپن من این گروه را از نزدیک مورد بررسی قرار دادم. جدا مطمئن هستم آنها مردان نیروی دریایی هستند… آنها بخشی از یک تهدید واقعیاند. اگرچه من یک افسر تمرین دیده اطلاعات نیستم اما حرفه من این است که مشاهده کنم و به نتیجه برسم… من سر اعتبار حرفهایم شرط میبندم که این مردان جوان، ماهیگیر نیستند.» نامه تشریفاتی تقدیر از فورد که او از طرف نیروی دریایی دریافت کرد، به نظر بیش از ارزش هر فیلمی برایش مهم بود. در مارچ ۱۹۴۰ وقتی فورد فهمید یار گرمابه و گلستانش در «باشگاه امرالد بی یات»، مرین سی. کوپر، به عنوان یکی از مدیران RKO در حال ترک شغلش است تا به «ببرهای پرنده»، ناوگانی از خلبانهای آمریکایی که میخواستند با نیروی هوایی چین برای دفاع از حملات ژاپنیها همکاری کنند، کمک کند، به نوهاش دن فورد نوشت: «کاش من هم با آنها بودم.»
منبع: کتاب «پنج بازگشته» ترجمه مهدی مافی انتشارات ساقی