سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۹ شهریور ۱۴۰۲ در ۶:۴۴ ب.ظ چاپ مطلب
نگاهی به سریال «قهوه ترک»؛

انتظار، غربت و پرسه‌های طولانی

Ghahveh-Turk1

بعد از پخش آخرین قسمت «قهوه ترک» به کارگردانی علیرضا امینی در شبکه نمایش خانگی، کامبیز حضرتی در یادداشتی به این سریال پرداخت.

سوره سینماکامبیز حضرتی: سریال «قهوه ترک» ساخته‌ی علیرضا امینی عناصر کنجکاوی برانگیزی فراوانی دارد که دورادور می‌تواند مخاطب را به دیدن آن تشویق کند. علیرضا امینی با آثاری چون «انتهای خیابان هشتم»، «هفت دقیقه تا پاییز» و… در ذهن مخاطبان قابل شناسایی است. در «هفت دقیقه تا پاییز» حامد بهداد نیز به عنوان بازیگر در کنار او حضور داشته که بازیگری اصلی مرد سریال «قهوه ترک» بر عهده‌ی اوست. ضمن این که در سال‌های اخیر حامد بهداد با سریال‌هایی چون «سرگیجه»، «می‌خواهم زنده بمانم» و «دل» به یکی از چهره‌های پرکار و اصلی سریال‌های نمایش خانگی بدل شده است. علیرضا امینی در کنار محمدرضا رضایی راد این سریال را نوشته‌اند که در اصل بر اساس طرحی از نغمه ثمینی بوده است. رضایی راد نویسنده و نمایشنامه‌نویسی است که جوایز مختلفی را از جشنواره‌های داخلی و خارجی به سبب فیلمنامه‌هایش دریافت کرده است. فیلم «کودک و سرباز» با فیلمنامه‌ای از او برنده بالن نقره‌ای جشنواره سه قاره نانت فرانسه شد. این مشخصات پیشاپیش می‌تواند سریال «قهوه ترک» را به یکی از آثار قابل توجه شبکه‌ی نمایش خانگی بدل کند، اما با این وجود این اثر نتوانسته است انتظارات را برآورده کند و در زمینه‌های مختلف داستان، کارگردانی و بازی‌ها دچار مشکلات عدیده است. با تعداد قسمت‌های منتشر شده تاکنون، خطوط اصلی روایت داستانی و فضای دراماتیک و کارگردانی آن مشخص شده است و می‌توان با سهولت بیشتری به تحلیل این سریال پرداخت. در این سریال تا دلتان بخواهد تصاویر خوش آب‌ورنگ، موسیقی‌های امروزی و ماجراهای روز طرح می‌شود اما پازل درهم ریخته‌ی آن‌ها فاقد انسجام ساختاری است. در واقع، در انبوه این ماجراها و تصاویر مختلف آن کشش روایی وجود ندارد و پاره‌های از هم گسسته‌ی آن فاقد هماهنگی نظام‌مند است. در ادامه به طرح این موضوعات می‌پردازیم تا نشان دهیم که فیلم یا سریال تنها به اتکای تصاویری مشابه سریال‌های خارجی نمی‌تواند موفقیت یک کار را به دنبال داشته باشد.

انتظار و هیجان

اگرچه سریال «قهوه ترک» ویژگی‌های ملودرام دارد اما وجه غالب ژانری آن ماجراجویی است. در ژانر ماجراجویی شخصیت اصلی داستان امن و آسایش خود را کنار می‌زند و مثل «یک ماهی سیاه کوچولو» سعی دارد که به اقیانوس بزند تا جلوه‌ها و فضاهای تازه‌ای را تجربه کند. او با گذر از تجربه‌های تلخ و شیرین و فراز و نشیب‌های بسیار به کشف جهانی تازه دست پیدا می‌کند. مزد او از کنار نهادن زندگی ساده و سرراست قبلی همین شناخت دنیای پر از پیچیدگی و رمز و راز است. سزایی که پس از یک گذار سخت به او داده می‌شود. به همین دلیل است که اغلب فیلم‌های ماجراجویانه خصوصیات اکشن را در خود دارند. چرا که ماجرا همیشه این انتظار و هیجان را در مخاطب ایجاد می‌کند که با دلهره و صحنه‌های بزرگ اکشن و بدل‌کاری‌های خطرناک آمیخته باشد. اما در نهایت این قهرمان است که باید تصمیم بگیرد و نبرد نهایی بین خیر و شر را رقم بزند و شر را به پایان برساند. چرا که او قرار است پیروزی خود را به چنگ آورده و تبهکاری را نابود کند.

در این سریال ما با شخصیتی به نام طنین مواجه هستیم که خواهر دوقلوی همسانی به نام ترانه دارد. ترانه آن شخصیت ماجراجویی است که پس از یک اتفاق تلخ که منجر به مرگ یک بیمار می‌شود، شغل پرستاری خود را از دست می‌دهد و به یکباره تصمیم می‌گیرد تا از محیط امن خانواده و دوستان عزیزش جدا شده، به دل اقیانوس بزند و به شکل غیرقانونی و از راه کوه و همراه با کولبران از مرز خارج شده و خود را به ترکیه برساند. در این سفر قصد دارد تا با مردی دیدار کند که او را به آلمان می‌برد. این مرد، محبوبی ندیده است که ترانه به خاطر او دست به چنین مخاطره‌ای زده. در طول این سفر هیجان و انتظار رسیدن به محبوب با مخاطرات و دلهره‌های بسیاری آمیخته می‌شود. زنی که به تنهایی سفر می‌کند ممکن است در معرض خطرات زیادی قرار بگیرد. نیامدن و بی‌خبری از معشوق عامل دیگری است که باعث سرگردانی او در غربت می‌شود. در ضمن او که سعی دارد خود را از باتلاق ترکیه بیرون کشد با اتفاقات مختلفی همچون حملات تروریسی گروهک داعش مواجه می‌شود که اوج صحنه‌های بزرگ و اکشن کار را رقم می‌زند. فضای کلی این اثر منطبق با ژانر ماجراجویی پیش می‌رود.

Ghahveh-Turk2

دو هدف قهرمان

قهرمان داستان‌های حادثه‌ای و ماجراجویی به دو سفر می‌رود. از یکسو او برای هدفی والاتر دست به کار شده و خطرات سفری جانکاه را به جان می‌خرد. در اصل این نفس سفر است که پیرنگ اصلی داستان را شکل می‌دهد. هدف دوم قهرمان آن است که در طول سیر خود تحول شخصی‌اش را رقم بزند. این تحول همان پیرنگ فرعی یا داستان جانبی است که می‌تواند سفر شخصی قهرمان را فدای آرمان بلندتر خود کند. این دو هدف می‌تواند جدا یا آمیخته باهم از طرف شخصیت اصلی پیگیری شود و قهرمان از طریق آن‌ها به آزمون‌های بزرگ و بزرگ‌تری دست بزند که گاه با لحظات بسیار دلهره‌آور و حادثه‌ای همراه باشد که به گفته‌ی استوارت ویتبلا تعلیق و انتظار را تشدید می‌کند.

ترانه و طنین در این سریال دو رویه از یک شخصیت واحد را بازنمایی می‌کنند. از یک طرف آن‌ها یک نفر هستند که می‌توانند با چرخاندن فنجان قهوه و عوض کردن فال خود، راهی سفری دور و دراز یکسانی شوند. همانطور که می‌توانند در بزنگاه‌های مختلف جای خود را با یکدیگر عوض کنند و خود را به جای آن دیگری جا بزنند. از طرف دیگر این دو خواهر به ظاهر کاملا همسان هستند اما در باطن بسیار از هم متفاوت هستند. به طوری که انگیزه‌ی اصلی آن‌ها باهم متفاوت است و هر کدام یک هدف از اهداف داستان‌های حادثه‌ای و ماجراجویی را به پیش می‌برند.

در یک طرف داستان ترانه قرار دارد که به سفری پر از خوف و خطر برای رسیدن به معشوق خود راهی می‌شود و مخاطرات فراوانی را متحمل می‌شود. این سفر پر از بیم و امید است که پیرنگ فیلم و ماجراجویی ترانه را رقم می‌زند. در طول سفر انگیزه‌ی دومی برای ترانه پیدا می‌شود که عامل تحول درونی او می‌شود. او از جایی به بعد در انتظار معشوقی نیست که به امید او وطن و همه چیز آن رها کرده است، بلکه اتفاقات و سیر درونی او را به سمت و سویی دیگر می‌کشاند.

سریال «قهوه ترک» داستان هماهنگ و منسجمی است که به شکل خطوط موازی روایت می‌شود که عناصر آن در جاهای مختلف به یکدیگر می‌رسد. ممکن است یک لحظه‌ی داستانی را در قسمت اول ببینیم اما ادامه‌ی آن در پنج قسمت دیگر پی گرفته شود. یعنی پیرنگ داستان به صورت پازل‌وار پیش می‌رود و تومار داستان در کلیت آن شکل می‌گیرد و در ذهن مخاطب منظم می‌شود. در این داستان با دو دوست پانداز مواجه هستیم که به دروغ خود را اشخاصی مرفه و ساکن شهرهای مختلف اروپا جا می‌زنند و دختران ایرانی به امید و انگیزه به سفر وامی‌دارند و دل‌شان را می‌ربایند. اما در نهایت چیزی جز سراب و مرگ نصیب این دخترهای امیدباخته نمی‌شود.

Ghahveh-Turk3

در این فرم داستان با لایه‌های تومارگونه‌ی یک پیرنگ منسجم روبه‌رو هستیم. اما این انسجام به شکل پازل‌وار به هم می‌پیوندد و نظم نامنظم آن در سیر داستان لحاظ شده است. اما با وجود این شکل روایی داستان یک کلیشه‌ی کلی را بدون هیچ خلاقیتی پیش می‌برد. مضمون دخترانی که به امید واهی راهی دیار غربت می‌شوند و در نهایت به تباهی می‌رسد. مخصوصا اگر آشنایی‌های مجازی و اینستاگرامی عامل پیوند این ارتباط از راه دور باشد. در این پیرنگ تکراری حضور رویدادهای حاد معاصر مانند کولبری یا انفجارهای مرگبار داعش به شکل تزیینی وجود دارد تا نما و ظاهر امروزی‌تری به این داستان نخ‌نما ببخشد. در واقع بود و نبود این رویدادها یا جایگزین شدن آن‌ها با حوادث اجتماعی دیگر جز در جزییات ماجرا تغییر محسوسی ایجاد نمی‌کند.

یکی دیگر از وجوه این روایت محدود بودن آن است که فاقد تعمیم‌پذیری است. در این کار با داستان دو خواهر همسان مواجه هستیم که گاه دنباله‌ی هم هستند و گاه به واسطه‌ی حضور توامان یکدیگر روایت را پیش می‌برند. گره‌افکنی و گره‌گشایی در چنین داستانی منوط به همسان بودن این دو خواهر است. به همین دلیل است که داستان فقط در مورد چنین خواهرانی قابل طرح است و دایره‌ی شمول آن سایر افراد را دربرنمی‌گیرد.

به جز داستان، کارگردانی این سریال در اغلب پلان‌ها جاذبه‌ای ایجاد نمی‌کند. در واقع کارگردانی و فیلمبرداری کار قرار است که حسی شبیه فیلم‌های خارجی را به مخاطب القا کند. به همین دلیل مدام با پلن‌های هوایی از نمای استانبول مواجه هستیم و حتی به سادگی بدون آنکه دلیلی داشته باشد به جای مثلا تهران- ۱۳۹۴ با میان‌نویس Tehran- 2016 مواجه می‌شویم که جز بهره‌گیری از مشابهت ذهنی مخاطب با سریال‌های خارجی انگیزه‌ای برای آن وجود ندارد.

یکی دیگر از مشکلات کارگردانی کار عریض و طویل گرفتن پلان‌ها است. در این فیلم به دلیل کمبود داستان و از سوی دیگر برای کش دادن قسمت‌ها هر سکانس از جایی دور از هدف آن صحنه آغاز می‌شود و تا لحظاتی پس از آن که هدف صحنه مشخص شد ادامه پیدا می‌کند. برای همین است که شخصیت‌ها مدام در صحنه پرسه می‌زنند و بدون اغراق اگر این قدم زدن‌های طولانی و اغلب بی‌هدف مختصر شود یک پنجم زمان فیلم کاهش پیدا می‌کند. این زمان طولانی پرسه‌زنی حتی برای القای حس غربت و بی‌پناهی نیز فاقد برندگی است و در واقع طاقت مخاطب را نشانه گرفته است.

یکی دیگر از مشکلات کارگردانی این سریال به یکدست نبودن حس و واکنش بازیگرها برمی‌گردد. در اغلب سکانس‌ها حس و تحلیل شخصیت -در آن لحظه‌ی بخصوص روایت- با جنس بازی‌ها یکدست نیست. ضمن این که بازی‌ها انگار در مقابل هم تمرین نشده است وگویا  اکثرا با مونولوگ‌های دو شخصیت مواجه هستیم که فقط روبه‌روی هم نشسته‌اند و بده بستان کلامی آن‌ها مخدوش است.

در مجموع، «قهوه ترک» سریالی است که علیرغم اسامی شناخته شده‌اش از قیبل علیرضا امینی در کارگردانی، محمدرضا راد و همکارش نغمه ثمینی در طرح و فیلمنامه‌ی کار و بازیگرانی چون حامد بهداد، امیر جعفری و… نتوانسته است فضای نسبتا قابل قبولی را ایجاد و ارائه کند. در این بین بیش از همه با ضعف در داستان و البته کارگردانی آن مواجه هستیم. دو عاملی که توان دنبال کردن ماجراها را از مخاطب سلب می‌کند یا عامل دلزدگی او می‌شود.