سوره سینما – هدیه حدادیاصل: سیدمحمدحسین علمدار؛ نویسنده و تهیهکننده انیمیشن «مسافری از گانورا» که امسال در سی و پنجمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان در بخش مسابقه بلند داستانی حضور دارد، در گفتوگو با سوره سینما از حضور در جشنواره و ساخت اثر برای کودکان صحبت کرد که آن را در ادامه میخوانید.
ناهماهنگی یا یک برنامهریزی خاص!
*قبل از هر چیزی اکنون که در جشنواره حاضر هستید، بفرمایید جشنواره امسال چگونه برگزار شده است؟
یک ناهماهنگی هایی دیده میشود که نمیدانم ناهماهنگی است یا یک برنامهریزی خاص! من روز اولی که آمدم در سانس اول سالن «چهار باغ»، فیلم «کاپیتان» اکران شد که برای اکران آن بچهها را از مدرسه آورده بودند و خیلی شلوغ بود اما برای اکران دوم که فیلم انیمیشن «سفر به تاریکی» بود هیچکس حضور نداشت. درصورتیکه چون این فیلم انیمیشن هست من انتظار داشتم برای بچهها جذابیت بیشتری داشته باشد و نگاه کنند.
*کمی درباره انیمیشن «مسافری از گانورا» صحبت کنید، از روند جذب سرمایهگذار تا رسیدن به تولید بگویید.
این فیلم در ژانر علمی-تخیلی تولید شده است. من بیشتر در ژانر تاریخی کار کرده بودم چراکه اطلاعات تاریخی دارم. اما علاقه زیادی داشتم که وارد ساخت فیلمهایی شوم که آینده را نشان میدهند چون ما همواره در گذشته و حال و نوستالژیها گیر افتادهایم! هفت سال قبل زمانی این ایده به ذهنم رسید که یک خانمی داستان زندگیاش را برای من تعریف کرد، اتفاقی که در دوران بارداری او رخ داده بود و یک سهلانگاری سبب شده بود تا فرزند او معلول شود. جرقه اولیه داستان این انیمیشن از همان جا شکل گرفت و داستان بسط پیدا کرد و روی آن کار شد تا به یک شکل و شمایلی رسید. فیلمنامه را کامل کردم و تصمیم گرفتم سراغ ساخت آن بروم (با توجه به این که انیمیشن یک صنعت هزینهبر و سنگین است و با سرمایهگذاری خصوصی نمیتوان از پس آن برآمد)، اواخر سال ۹۶ بود که ابتدا سراغ تهیهکنندگان سینما رفتم اما خیلی موفقیتآمیز نبود به این علت که تولید انیمیشن زمانبر است و خواب سرمایه بالا میرود.
در «رویازی» همه آموزش میبینند
در آن زمان (سال ۹۶) هم خیلی انیمیشنهای موفق اکران نمیشدند مثلاً «فیلشاه» که دومین فیلم موفق «هنرپویا» بود در آن زمان هنوز روی پرده سینما نرفته بود. بعد از آن سراغ اسپانسرها از شرکتهای تولیدی رفتم که آنها هم تقاضاهایی داشتند که فیلم را تحتالشعاع قرار میداد و فیلم یک اثر تبلیغاتی میشد. درنتیجه این راه هم موفقیتآمیز نبود و تولید اثرم متوقف شد، یعنی من یک نمونه محصول اولیه ساخته بودم که متوقف شد و مجبورا وارد کارهای دیگری شدم تا در انتهای سال ۹۷ ماجرای «رویازی» ۱ پیش آمد و به پیشنهاد یکی از دوستان در آن شرکت کردم. یک بُعد ماجرا در «رویازی» این بود که سرمایهگذار میآمد و بُعد دیگر آن؛ این بود که ما در آنجا آموزش میدیدیم، آموزش میدیدیم که ارائه استاندارد یک پروژه انیمیشن چگونه است. اینگونه نیست که شما یک طرح روی کاغذ ببرید و برای آن دنبال سرمایهگذار باشید، باید یک متریال تهیه میشد. ارائهای بود با عنوان «پیچ» که در رویدادهای استاندارد پیش میرفت. آن زمان معاونت فناوری، رئیس جمهوری و حوزه هنری این رویداد را برگزار کرده بودند و سرمایهگذارانی را وارد کار کرده بودند که اصلاً به این موضوع علاقه نداشتند و برای آنها هم یک دوره آموزشی گذاشته بودند تا آنها هم با ماجرا آشنا شوند. بعد از رویداد «پیچ» که ما در آن آموزش دیدیم، یکسری طرح انتخاب شدند و طراحان، آن را ارائه دادند و بعد از آن «میتینگ» برگزار شد و یک عده علاقهمند درباره طرحها صحبت کردند. در همین جلسهها چند نفری در رابطه با طرح من ابراز علاقه کردند و جلوتر رفتیم و وارد مذاکره شدیم. صندوق پژوهش فناوری دانشگاه تهران به عنوان سرمایهگذار با ما همنظر شد و نماینده آن صندوق گفت یک پخشکننده هم در کنار کار باشد که بتواند پروژه را کنترل کند چراکه اطلاعاتی در این زمینه نداشتند و میخواستند همزمان اطلاعاتی هم کسب کنند. خودشان فارابی و حوزه هنری را پیشنهاد داده بودند و حاضر نبودند با بخش خصوصی کار کنند و یک پخشکننده یا تهیهکننده سینما را وارد کار کنند. میگفتند ما با ارگانهای اصلی کار میکنیم. نهایتاً حوزه هنری کار را پذیرفت. اما کار به یکسری مشکلات حقوقی خورد که تیم جدید حوزه هنری آنها را هم رفع کرد. قرارداد بسته شد و ما اوایل سال ۱۴۰۰ تولید را آغاز کردیم. پروسه جذب سرمایه نزدیک به دو سال طول کشید و پروسه تولید هم دو سال و نیم زمان برد.
سینمای کودک برای کودک است یا درباره او؟!
*با توجه به توضیحاتی که دادید، میتوان نتیجه گرفت که شما یک اثری ساختهاید درباره کودک اما آن را تبدیل به انیمیشن کردید که برای کودک شود. یعنی درواقع دو وجه از تولید اثر کودک و نوجوان (برای کودک و درباره کودک) را در یک اثر گنجاندهاید. اساساً تولید کاری که مخاطب آن کودک است باید با موضوع کودک باشد یا ساختار تولیدی آن برای کودک باشد؟
اول باید دید فاکتورهایی که قرار است برای کودک جذاب باشد در یک اثر گنجانده شده است یا نه! اگر این فاکتورها گنجانده شده باشد ما میتوانیم بگوییم که این فیلم برای کودک است حتی اگر کاراکترهای آن بزرگسال باشند. اما اگر آن فاکتورها نباشند و تمام شخصیتهای داستان هم کودک و نوجوان باشند، این فیلم برای کودک نمیشود و بزرگسالانه است. اولین فاکتور هم که همه میدانند، عنصر «تخیل» است. آیا این خلاقیت، تخیل و دنیای فانتزی کودک را قلقلک میدهد یا نه؟ دومین فاکتور، «فرم اجرا» است. ما با بچههای نسل گیم و بازی سر و کار داریم یعنی سرعت؛ نقش زیادی در زندگی آنها دارد و مثل دوره ما دوره سکون و لختی نیست! این فاکتور باید در فرم، در تدوین، در ماجرا، در فرم داستانگویی لحاظ شود. سومین مورد «روانشناسی کودک» است. یعنی این مورد را در نظر بگیریم که داستانی که ما روایت میکنیم با روحیات (ترسها و امیدها) کودکی که آن را تماشا میکند سازگاری دارد یا ندارد. این فاکتور سخت است و شاید خود فیلمساز به راحتی نتواند به این نکته توجه کند و لازم باشد با کارشناس مربوطه صحبت کند.
در اثر ما این شانس وجود داشت که حوزه هنری به عنوان یک ارگان ناظر و راهبر در پروژه، این فاکتورها را لحاظ میکرد. وقتی فیلمنامه ما را مطالعه کردند برخی از موارد آن را جدا کردند و گفتند شاید با روحیات یک کودک سازگار نباشد.
«هویت» در دنیای معاصر یک بحران بزرگ است
*در بحث تولید برای کودک و نوجوان، یک بخشی مدنظر فیلمسازان و بیشتر از آن مخاطبان هست که آن هم «هویت بخشی» است. وقتی که یک خانواده، کودک خود را به سینما میبرد یا پای تلویزیون مینشاند، به این فکر میکند که فیلمی که برای کودکم نمایش میدهم چقدر در هویت و شکلگیری شخصیت او اثر دارد. سؤال این است که مقوله هویت بخشی در آثار کودک و نوجوان ما تا چه اندازه رعایت میشود؟
«هویت» در دنیای معاصر ما یک بحران بزرگ است. ما شاید فکر میکنیم بیهویتی فقط برای کشور ما است! اما اینگونه نیست. به عنوان مثال در «کِبِک» در کشور کانادا، مردم فرانسوی زبان در بحران هویتی قرار دارند. آنها سعی میکنند خود را در مقابل زبان و فرهنگ انگلیسی کشور کانادا حفظ کنند. یا در «کاتالونیا»ی کشور اسپانیا هم مردم دچار این بیهویتی هستند.
تعریفی که من از «هویت» به عنوان یک فیلمساز دارم یک نگاه ترنس مدرن و براساس نظریه فلاسفه ترنس مدرن است. آنها میگویند آن جهانیسازی که سعی دارد مردم را مانند جوجهماشینی کند و یکسانسازی و یکپارچهسازی کند، یک مقاومتی از سوی مردم در مقابل آن به وجود میآید که در هر کشوری به یک مدل متفاوت خود را نشان میدهد چراکه هویت از آنها گرفته میشود و یکی آنها را به یک کانالی سوق میدهد که نمیخواهند! اینجاست که مردم نگران میشوند و فکر میکنند یکسری از ارزش هاییشان قرار است از آنها گرفته شود.
«هویت» از شخص آغاز میشود
اما ما به عنوان فیلمساز چه وظیفهای داریم؟ من عقیده دارم که هویت ابتدا از شخص شروع میشود. شما اول باید هویت فردیِ یک انسان را به رسمیت بشناسید. بعد از آن به خانواده میرسد و بعد به قومیت کشیده میشود. ما (فیلمساز) فکر میکنیم اگر قومیت شخص را از او نگیریم واگرایی ایجاد میکند؟! پس ما آن را از او بگیریم!! درحالیکه من فکر میکنم وحدت در عین کثرت است. جنگ کردن و هویت را به رسمیت نشناختن یک عکسالعمل افراطگرایانه در شخص ایجاد میکند.
من میتوانستم شخصیت اصلی داستان را تهرانی، لُر، تُرک و یا از هر قومیت دیگری انتخاب کنم اما عمدت آن را کُرد انتخاب کردم به خاطر اینکه با توجه به پیشینه قوم کُرد سعی کردم ماجراهای آنها را به صورت معنیدار وارد داستان کنم. در واقع من به عنوان یک فیلمساز و حوزه هنری به عنوان یک نهاد حاکمیتی قومیت را در این اثر به رسمیت شناختهایم که باعث شد همدلی بیشتری ایجاد کنیم.
«هویت بخشی» در آثار باید رعایت شود
از حق نگذریم این روزها شرایط از این نظر بهتر شده است. در فیلمها و سریالها به موضوع هویت توجه میشود و مردم ایران هم دچار ناسیونالیسم قومی نیستند. این هویت بخشی را در آثار باید رعایت کنیم و خانوادهها هم حق دارند که در این مورد نگران باشند چراکه اگر این بخش از شخصیت کودکشان خدشه دارد شود اجازه نمیدهند فیلم را تماشا کنند.
مجبوریم در فرم به یک استاندارد پایدار برسیم
*در دورهای هستیم که انیمیشنهای جهانی به خاطر تکنیک، داستان، کاراکترها و یا حتی کمپانیهایی که آنها را تولید میکنند، خوراک اصلی و اولیه کودکان و نوجوانان در ایران شدهاند، اما ما خودمان در این صنعت در حال رشد هستیم و آثاری مثل «فیلشاه»، «شاهزاده روم» و یا حتی همین انیمیشن «بچه زرنگ» که اخیراً اکران شده را داریم که توانستهاند جایگاه بهتری در سبد فرهنگی کودکان داشته باشند. چه باید کرد که صنعت انیمه خودمان خط اصلی این روند پرماجرا در کشور باشد؟
بخشی از ماجرا تکنیک است. از دوره ارسطو یک تکنیکی به نام «بوطیقا» که به معنای «فن شعر» است شکل گرفت که شیوه داستانگویی را تئوریزه کرد. ما مجبوریم که این ساختار و اصول را رعایت کنیم چراکه یک بحث جهانی است که در ضمیر ناخوادآگاه بزرگسال و کودک قرار دارد. اینکه منِ فیلمساز در کارم شخصیتپردازی ندارم و برای آن بهانه میآورم و یا برای نبود جذابیتهای تکنیکی (رنگ، نور، نوع تصویربرداری، جانبخشی شخصیتها و …) در کارم بهانهجویی میکنم! این صحیح نیست. ما بالاخره مجبوریم در فرم به یک استاندارد پایدار برسیم. ممکن است آنقدر پیشرفت کنیم که بتوانیم به یک فرمت هنری منحصر به خودمان برسیم و بعد آن را جهانی کنیم مانند صنعت انیمه در ژاپن که جهانی شده است. در واقع در یک کلمه فیلم باید جذابیت داشته باشد و عناصر جذابیت آن متناسب با ساختار فرهنگی ما باشد.
انیمیشن روح تازهای به کالبد سینمای کودک داد
*سینمای کودک ما چقدر با نقطه ایدهآل فاصله دارد؟
صنعت سینمای ما با وجود فراز و نشیبهایی که دارد اما جزء ۱۰ کشور برتر قرار دارد. از آن زمانی که ابراهیم خان عکاسباشی اولین دوربین را به ایران آورد و شاه ایران عکاسی کرد، معلوم شد که ما یک ژنتیکی در این ماجرا داریم. سینمای کودک در دوره کودکی ما خیلی باشکوه بود، اما بعد دچار ضعف شد شاید هم من بزرگ شدم و آن را درک نمیکردم! اما از اواخر دهه ۷۰ تا اوایل دهه ۹۰ چیزی به نام سینمای کودک نمیدیدم. از اوایل دهه ۹۰ مجدد شروع شد، آن هم به خاطر فرمت انیمیشن در کشور بود که راه خود را در میان فیلمسازان باز کرده بود و یک روح تازهای به کالبد سینمای کودک داد و امیدواری نسبت به قبل را بیشتر کرد.
۱– رویازی، اولین رویداد پرتاب(پیچ) انیمیشن در ایران است که توسط مرکز انیمیشن حوزه هنری، با حمایت سازمان سینمایی سوره و با هدف ارتقای صنعت انیمیشن و ایجاد فضایی عادلانه و شفاف برگزار میشود؛ در این رویداد، تولیدکنندگان خلاق ایرانی طرحهای انیمیشنی خود را در مقابل صاحبان سرمایه ارائه میکنند و رویازی در مقام یک بسترساز، زمینه ایجاد ارتباط عادلانه میان تولیدکننده و سرمایهگذار را فراهم میکند.