سوره سینما – محسن خیابانی :در میان فیلمهای ساخته شده پیرامون مسائل فلسطین و رژیم اشغالگر قدس، مستند انیمیشنی «والس با بشیر» (آری فولمن، ۲۰۰۸) از جایگاه ویژهای برخوردار است. بخشی از شهرت این مستند، به انیمیشنی بودنش برمیگردد. انتخاب مدیوم انیمیشن برای مستندهای داستانیای که قرار است در سینماها اکران بشوند، اگرچه استثناء نبوده، همچنان امری غریب به نظر میرسد. هنوز هم برخی افراد بهاشتباه فکر میکنند والس با بشیر با تکنیک روتوسکوپی ساخته شده ولی این اثر در واقع ترکیبی است از برشهای Adobe Flash و انیمیشن کلاسیک و اولین نمونه از این تکنیک پویانمایی محسوب میشد؛ البته با وجود جنبههای فرمال قابلتوجه، دلیل اصلی شهرت این مستند به موضوعش باز میگردد.
خلاصه داستان
«والس با بشیر» دربارۀ یک اسرائیلی میانسال است که در زمان جنگهای داخلی لبنان، در سال ۱۹۸۲، سرباز وظیفه ارتش اسرائیل بوده است. این شخص در واقع خود کارگردان (آری فولمن) است و فیلم بهنوعی، اثری زندگینامهای هم محسوب میشود. فولمن به واسطۀ گفتگویی که در آغاز فیلم با یکی از دوستان دوران سربازیش دارد، در مییابد از یادآوری درست خاطراتش در زمان کشتارهای صبرا و شتیلا (۱۶ تا ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۲)، عاجز است. در نتیجه برای بازیابی خاطراتش، به دیدن همرزمانش میرود تا بلکه خاطراتش را زنده نماید. شاکلۀ کلی اثر را گفتگوهای فولمن با همرزمان و فرماندهانش در ارتش اسرائیل، تشکیل میدهد.
قالب مناسب
اگرچه در برخی سکانسهای گفتگو، انیمیشنی بودن اثر چندان موجه به نظر نمیآید اما والس با بشیر، در مجموع ساخته شدنش را با این تکنیک خاص انیمیشنی، و نه در قالب فیلم زنده یا فرمهای رایج انیمیشنسازی، توجیه میکند. انیمیت متفاوت اثر با سایهروشنهای پر کنتراست و طراحی خاص حرکات بدن و چهرۀ آدمها، باعث شده تا بینندگان تجربۀ حسی متفاوتی را تجربه نمایند. یکی از اوجهای تکنیکی اثر، افتتاحیۀ آن است که تکلیف بیننده را روشن میکند که با اثری خشن، بزرگسالانه و گاه ترسناک، مواجه خواهد بود. همچنین سکانس یادآوری شنای فولمن و همرزمانش و سپس خروجشان از آب و مواجهه با بازماندگان کشتار صبرا و شتیلا، جز در این فرم و ساختار، اینقدر تأثیرگذار از آب در نمیآمد.
اثری انتقادی؟
در زمان اکران، بخش قابلتوجهی از نقدهای سینمایی «والس با بشیر»، آن را اثری ضداسرائیلی خواندند یا لااقل آن را واجد دیدگاهی انتقادی نسبت به صهیونیسم دانستند. اما فیلم بسیار هوشمندانه یا بهتر است بگوییم رندانه ساخته شده و این مهم را جز با دقت در جزئیات تصویر و روایت، در نخواهیم یافت.
در این فیلم شاهدیم که کشتارهای صبرا و شتیلا توسط حزب فالانژ لبنان صورت گرفته که متحدان اسرائیل در جنگهای داخلی لبنان بودهاند. در آن زمان اسرائیل که وظیفۀ محافظت از شهرکنشینان غیرنظامی فلسطینی ساکن در اردوگاهها را بر عهده داشت، تعمداً دست متحدانش را بازمیگذارد و حتی به سربازانش دستور میدهد تا در شبها با روشن کردن منور، کمک کنند تا این کشتار حتی در شب هم متوقف نشود.
کمی هم تاریخ
آریل شارون، نخستوزیر سابق اسرائیل (۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶) سِمَتهای متعددی در رژیم اشغالگر قدس بر عهده داشت و هر گاه فرصت دست میداد، به اعمالی وحشیانه در قبال فلسطینیان دست میزد. او در زمان کشتارهای صبرا و شتیلا، وزیر دفاع اسرائیل بود و به دستور مستقیم او بود که مسیحیان متعصب به این کشتارها دست زدند و شارون به همین دلیل بعدها به قَصّاب صبرا و شتیلا معروف شد، اما در این فیلم اسمی از او برده نمیشود! گاهی نگفتن بخشی از حقیقت، فرقی با دروغگویی ندارد. بدین ترتیب والس با بشیر تا حد زیادی از رژیم صهیونیستی سفیدشویی میکند، یعنی اگرچه که دخالت رژیم صهیونیستی را در این کشتار رد نمیکند اما در نهایت، بار این جنایت را از دوش خود به فالانژهای لبنان حواله میدهد.
خیلی دور، خیلی نزدیک!
فیلم هرچقدر تلاش میکند تا از فولمن و همرزمان اسرائیلی او چهرهای انسانی بسازد، از انجام چنین کاری در قبال فلسطینیها پرهیز میکند. فولمن کشتهشدن سربازان اسرائیلی توسط فلسطینیها را با تب و تاب، نشان میدهد ولی تعمداً از نشان دادن شهادت نیروهای فلسطینی به دست اسرائیلیها پرهیز میکند. در واقع سازمان آزادیبخش فلسطین در «والس با بشیر» بیرحمتر از ارتش اسرائیل به تصویر کشیده میشود و سربازان اسرائیلی صرفاً عدهای مأمور معذور به نظر میرسند که همگی فاقد تعصبات قومی و سرزمینی صهیونیستها هستند! حتی سکانس معروف والس یک تیربارچی اسرائیلی در کنار پوسترهای بزرگ بشیر جمیل (رئیسجمهور متوفّای لبنان)، که تن به تفسیرهای گوناگون میدهد، چیزی جز زیبا نشان دادن اعمال سربازان اسرائیلی نیست.
ما در سرتاسر فیلم نمیبینیم که همرزمان فولمن بابت کشتن فلسطینیها، دچار عذاب وجدان شده باشند. حتی دو تن از آنها بهخاطر مرگ حیوانات در میدان جنگ اظهار تأسف میکنند اما انگار نه انگار که جان کلی از انسانها را گرفتهاند! در اواخر فیلم درمییابیم رؤیای فولمن از آبتنی در شب کشتارهای صبرا و شتیلا، مکانیسم روانی او برای کنار آمدن با احساس گناهش در قبال این جنایات بوده است، سکانسی که تا حد زیادی دست فیلمساز را رو میکند، چون کل مسئولیت اسرائیل در قبال این فاجعۀ انسانی را در حد یک مسئلۀ روانشناختی فرو میکاهد. پس وقتی که در اواخر فیلم، غیرنظامیهای فلسطینی در حال عزاداری دیده میشوند و از تصاویر خبری هم استفاده میشود، تأثیرگذاری این این تصاویر، بیشتر از بغرنج بودن خود وضعیت ناشی میشود تا همدلی هنرمندانه و واقعی فیلمساز.
سینما به مثابه رسانه
اسرائیل نشان داده که کار با رسانه را خیلی خوب بلد است، پس وقتی در سال ۲۰۰۹، «والس با بشیر» را بهعنوان نمایندۀ خود در بخش غیرانگلیسیزبان اسکار معرفی کرد، خیلی خوب میدانست این فیلم نهتنها برایش خطری ندارد بلکه برایش ژست آزادی بیان هم ایجاد میکند؛ در حالی که میدانیم همیشه هرگونه اعتراض واقعی، توسط رژیم صهیونیستی، سرکوب میشود.
این روزها که شاهد کشتارهای اسرائیل علیه مردم غزه هستیم، رژیم صهیونیستی در فضای مجازی بسیار قدرتمندانه ظاهر شده است، به نحوی که وقتی اغلب رسانههای وابسته به اسرائیل، بمباران بیمارستان معمدانی را به پای نیروهای حماس مینویسند، بسیاری این دروغ را باور میکنند. گویا اسرائیلیها هیچگاه علاقه ندارند جنایاتشان را گردن بگیرند!