تهیهکننده فیلم سینمایی «زیباتر از زندگی» تأکید کرد اگر انقلاب و هشت سال دفاع مقدس نبود به سراغ سینما نمیآمد. سوره سینما – زینب عسکری: سعید سیدزاده تهیهکننده فیلم سینمایی «زیباتر از زندگی» درباره این فیلم، شهید حسین علمالهدی و سینمای دفاع مقدس با سوره سینما صحبت کرد.
چرا شهید علمالهدی را انتخاب کردید. چرا سراغ شهید دیگری نرفتید؟
سعید سیدزاده: در زمان فیلمبرداری فیلم «شب بخیر فرمانده» در هویزه بودیم و نزدیکهای مزار شهدای هویزه اسکان داشتیم. یک روز گرم و آفتابی و درجه هوا ۵۰ درجه بود. عوامل در روستایی همان نزدیکی مشغول استراحت بودند و خانم انسیه شاهحسینی داشتند قدم میزدند. من از ایشان خواستم بروند استراحت کنند اما ایشان خواستند که با هم سری به مزار شهدای هویزه بزنیم. با هم به مزار رفتیم. من نمازم را آنجا خواندم و خانم شاهحسینی بین قبور شهدا قدم میزدند.
وقتی برگشتند دیدم حال عجیبی دارند. احوالشان را جویا شدم و گفتند: من از شهدای هویزه خواهشی کردم و قولی هم به آنها دادم. خواهش کردم به این فیلمم آبرو بدهند و قول دادم که در موردشان فیلمی بسازم. همانجا عهد کردیم که برای شهدای هویزه فیلمی بسازیم. بعد از «شب بخیر فرمانده» پنالتی را ساختیم و بعد سه سال درگیر فیلمنامه «زیباتر از زندگی» شدیم.
در مرحله تحقیق و پژوهش چه اتفاقی میافتاد؟ چه طور به شخصیت شهید نزدیک میشدید؟
در این مسیر صادق آهنگران که از دوستان صمیمی شهید حسین علمالهدی است بسیار همراهمان بود. خودش میگفت حسین دست من را گرفت و به اینجا رساند. خود خانواده شهید خیلی کمک کردند. دو بردار این شهید بسیار پیگیر کار ما بودند که این دو عزیز در مراحل تحقیق و پژوهش مرحوم شدند. فیلم را با لطف خود شهدا ساختیم و تا این لحظه دوستانی که فیلم را دیدهاند آن را آبرومند خواندهاند.
مسئلهای که بارها اتفاق افتاده است این است که در فیلمهای دفاع مقدسی شخصیت شهدا درست پردازش نمیشود. شما در این مسیر چطور حرکت میکردید؟
ابتدا آشنایی با خانواده شهید اتفاق افتاد. خانم شاهحسینی با خواهران شهید ارتباط بسیار خوب و نزدیکی برقرار کردند. خانم شاهحسینی به گونهای متفاوت راه شناخت شخصیت شهید را پیدا کردند. مثلا از خانواده شهید درباره دوران جنگ و رفتار شهید در آن دوران کمتر سؤال میکردند. مثلا میپرسیدند که شهید چه غذایی دوست داشت و سؤالاتی از این دست. ظرافتها و ریزهکاریهای شخصیت شهید را به دست آوردند و این ظرافتها لایههای زیرین قصه را شکل داد.
خانواده شهید خیلی خانواده بزرگ و محترمی بودند. در زمان جنگ بسیار خانواده مهم و بزرگی بودند. اتفاقی که در خوزستان در زمان جنگ میافتاد بحران غذا بود. این خانواده سختیهای زیادی کشیدند که نمیتوانستند به روی خود بیاوررند و مثلا اگر پیش میآمد که غذایی درست کنند حسین اول میپرسید که همسایهها و مردم چه دارند که بخورند. اطلاعات زیادی از شهید به دست آوردیم. مثلا در زمان جنگ حضرت آقا زیاد به خوزستان سر میزدند. حسین با ایشان ارتباط داشتند. آن زمان حضرت آقا ناراحتی معده داشتند و حسین به سختی گوشت پیدا میکرد تا ایشان غذای مناسبی داشته باشند.
یعنی سعی میکردید اطلاعاتی از شخصیت شهید به دست بیاورید که در ابتدا برای شناخت هر شخصیتی در فیلمنامهنویسی لازم است و سعی نمیکردید که شخصیت را دستنیافتنی جلوه دهید. درست است؟
بله. اتفاقا وقتی با دوستان شهید صحبت میکردیم آنها از ما خواهش میکردند که شخصیت شهید را دستنیافتنی نشان ندهیم و وقتی خودشان شروع میکردند از شهید حرف میزدند صحبتهایشان شهید را دستنیافتنی جلوه میداد و وقتی میگفتیم خب اینها که خیلی دست نیافتنی است میگفتند واقعا عین واقعیت است و شهید همینطور بودند. به هر حال تأکید خانم شاهحسینی این بود که شخصیتپردازی درست را در پیش بگیریم. مثلا دوران مبارزات ایشان را خیلی نشان نمیدهیم. یکی از اتفاقات جالب زندگی حسین علمالهدی بخشیدن شکنجهگرش در دادگاه است. این اتفاق را در فیلم نشان میدهیم و یادم است که این صحنه بسیار من و بقیه را منقلب کرد.
چه طور شد به این نتیجه رسیدید که حامد کمیلی نقش شهید علمالهدی را بازی کند؟
ما نامزدهای مختلفی برای ایفای این نقش داشتیم. در ابتدا به دنبال کسی میگشتیم که شباهت زیادی به شهید داشته باشد. بعد به این نتیجه رسیدیم فقط شباهت کافی نیست و کسی که نقش شهید را بازی میکند باید توان بازیگری داشته باشد وگرنه شخصیت درست به تصویر کشیده نخواهد شد.
وقتی حامد کمیلی فیلمنامه را خواند جمله زیبایی گفت. گفت من هر وقت فیلمنامهای میخوانم میپرسم چه چیزی به این شخصیت میتوانم اضافه کنم ولی حالا چیزی ندارم به این شخصیت اضافه کنم و خواهشم این است که کمک کنید شخصیت حسین علمالهدی را بشناسم. کمیلی هیچ شناختی از شهید علمالهدی نداشت و از ما خواست او را سر مزار این شهید ببریم. یادم هست سر مزار شهید مدتی نشست و گریه میکرد.
حال عجیبی پیدا کرده بود. در یکی از سکانسهای فیلم هم یادم هست که چند بار گریه کرد و بلند میشد تا ضبط کنیم دوباره گریه میکرد و میگفت به خدا احساس میکنم خود حسین است که دارد کمک میکند. بعد از ساخت فیلم هم که دیدمش گفت آقای سیدزاده این شخصیت نقطه عطفی در کارنامه بازیگری و حتی زندگیام است. اینها جزو اتفاقات خوبی بود که در طول فیلم افتاد.
آقای سیدزاده چرا سینمای دفاع مقدس برای شما اولویت فیلمسازی است؟
اگر انقلاب نمیشد و اگر هشت سال دفاع مقدس نداشتیم سراغ سینما نمیآمدم. من فیلم غیر جنگی هم در کارنامه دارم ولی همه فیلمهایم را به رنگ و بوی ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس آغشتهام. خدا میداند که این حرفها شعار نیست و حرف دل است. اگر روزی برسد که فقط پیشنهاد ساخت فیلم کم ارزش و بی محتوا داشته باشم سینما را کنار میگذارم. خیلیها سؤال میکنند چرا فقط با خانم شاهحسینی کار میکنید.
من یادم است جمال شورجه آمده بود سر صحنه فیلمبرداری «شب بخیر فرمانده» و به خانم شاهحسینی گفت ما مردها سینمای دفاع مقدس را رها کردهایم و شما شدهاید مرد سینمای دفاع مقدس. من آرزویم این است که فیلمنامه خوب و با کیفیت به دستم برسد و کار کنم. اما همه میگویند امروز کسی به خاطر فیلم جنگی سینما نمیآید. این حرف اصلا درست نیست این مردم که همیشه در صحنه هستند اگر فیلم خوب باشد همه به سینما میآیند. چرا امروز مردم و سینما قهرند. چون ارزشهای معنوی و انقلابی در قالب یک فیلم خوب در سینما نیست.
در پروسه تولید به مشکل مالی برنخوردید؟
نه. من ساخت فیلم را به خود شهید واگذار کرده بودم و خوشبختانه هیچ مشکلی نداشتیم. اصلا چیزی به اسم مشکل نداشتیم. همهاش شیرینی و برکت بود. نهادهای ارتش و سپاه با ما همکاری خوبی داشتند.
درباره جشنواره فیلم فجر و نمایش فیلمتان در این جشنواره اگر صحبتی دارید بفرمایید.
فیلم قبل از جشنواره فجر برای اهالی رسانه به نمایش درمیآید. شخصا جشنواره فجر را به خاطر اینکه در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میشود دوست دارم و برایم شیرین است. همیشه دوست دارم این جشنواره بوی ارزشهای انقلاب را بدهد.