سوره سینما – کامبیز حضرتی: اگرچه در سالیان گذشته انیمیشنهای قابل قبولی مانند «فیلشاه»، «شاهزاده روم» و«پسر دلفینی» هر کدام توانسته بودند -در عرصهی کمتر توجه شدهی انیمیشنسازی- دست به تجارب تازهای بزنند، اما انیمیشن «بچه زرنگ» از نظر جذابیت داستانی و کیفیت فنی و در مجموع، توجه متناسب به جنبههای مختلف تکنیکی و روایی توانسته است به این بخش پرجاذبه و سرگرم کننده از سینمای ایران جان تازهای ببخشد و ما را به رشد انیمشین و خلاقیتهای این حوزه امیدوار کند.
«بچه زرنگ» انیمیشنی است که با آگاهی از تکنیکهای بالای هالیود در این صنعت و توجه به برندینگ آن در فروش و عرضهی محصولات جانبی و قدرت اثربخشی کلی آن ساخته شده است. این صنعت از ساخت میکیموس تا بتمن و تا به امروز توانسته است طیف وسیعی از مخاطبان را به قهرمان این داستانها جلب و آن را با خود همسو و همراه کند. در چنین بستری و با آگاهی از کارخانهی رویاسازی هالیوود است که محسن، شخصیت اصلی این انیمیشن خودش را بچه زرنگ میخواند و سعی میکند ابرقهرمان شود. این اگاهی او معادل همان همذاتپنداری بچههایی است که تلاش میکنند با پوشیدن لباس بتمن یا مرد عنکبوتی خوشان را به شکل قهرمانهای چنین داستانهایی درآورند. به همین دلیل هم «بچه زرنگ» میتواند داستان بچههایی باشد که رویای ابرقهرمان شدن را در ذهن خود دارند. بدین تریب، کلید شروع داستان این انیمیشن بهطور منطقی میخورد و داستان به جای نفی الگوهای غربی و اسطورههای داستانی که از دل انیمیشنها به انواع مخاطبان سرایت میکند، سعی دارد از دانش و علاقهی آنها در جهت پیشبرد داستان خود بهره بگیرد.
بچه زرنگ که رویای قهرمان شدن را دارد سعی میکند به نجات حیوانات و محیط زیست بپردازد. اعمال قهرمانانهی او در شهر دردسرهای مختلفی را ایجاد میکند که منجر به دوری از خانواده، خروج از شهر و سفر ادیسهوار در جنگل و طبیعت میشود و در این مسیر با دشمنان محیط زیست و بعضی حیوانات در حال انقراض همراه و همسفر میشود و این سفر آفاقی به سفر انفسی و رسیدن به روح جنگل در قالب آهویی که امام رضا(ع) ضمانتش را کرده بود، و بازگشت محسن به آغوش خانواده ختم میشود.
بدین ترتیب که محسن در مدرسه متوجه میشود که نسل ببر مازندران منقرض شده است. او سعی میکند ببر را به جنگل بازگرداند اما شکارچیان هنوز به دنبال ببر هستند و دست از شکار او بر نداشتهاند و این باعث ورود محسن به ماجرایی دیگر برای نجات حیوانات در بند، شکارچی بدجنس و دوستانش میشود. او در این سیر دور و دراز، یک تصویر متفاوت و مخصوص به خود پدید میآورد. به این ترتیب، قهرمان بودن بچه زرنگ از جنس قهرمانگرایی آخرالزمانی و خارقالعادهی قهرمانان انیمیشنهای دیزنی نیست.
در این سفر اودیسهوار عناصر مختلفی از فرهنگ ایرانی و اسلامی به غنیتر شدن لایههای روایت کمک میکند و گاه اشاراتی به انیمیشنهای شناخته شدهای مانند روح جنگل – انیمهی ژاپنی- دارد. اما در مجموع اثری تالیفی و اصیل است که از تکنیک سه بعدی انیمیشن برای کیفیت بصری خود سود میجوید.
هنر همچون ابزار انتقال مفاهیم
از نظر سینمایی و در وهلهی اول مهم نیست، که انیمیشن «بچه زرنگ» چه مفاهیم اخلاقی یا دینی مشخصی را منتقل میکند. چرا که جذابیت و سرگرمیسازی شرط اولی است که سینما و بویژه انیمیشن دنبال میکند. اگر اثری از قابلیتهای روایی و سینمایی مناسب برخوردار باشد، در مرحلهی ثانویه است که انتقال مفاهیم و ارزشهای اخلاقی و دینی و رویکرد فیلم به این مسائل مورد توجه قرار میگیرد.«بچه زرنگ» بخصوص در نیمهی اول آن جذابیت بالایی دارد و کیفیت بصری قابل توجه و روایت باورپذیر آن مخاطب را بر آن میدارد تا با مفاهیم تزریق شده به دل داستان مانند توجه به محیط زیست، اخلاقیات و باورهای مذهبی همراه شود.
اتفاقا با وجود پیششرط جذابیت است که میتوان به سراغ مفاهیم والای انسانی یا الاهیاتی رفت. چرا که هنر در کنار آن که به غیر از هنر تعهدی ندارد میتواند یک ابزار کارامد برای انتقال مفاهیم باشد. ابزاری که عموما در رابطه با تعلیم مفاهیم دینی در فرهنگ ما مورد توجه قرار نگرفته است. ما معمولا به شکل منطقی و با تکیه بر حفظیات از بچهها میخواهیم که با مفاهیم الاهیاتی مانند خدا، کتاب آسمانی و پیامبر آَشنا شوند. در صورتی که با کمک گرفتن از سینما، موسیقی، ادبیات و نقاشی میتوان یک حالوهوای مذهبی را برای کودک ایجاد کرد. تعلیمی که اتفاقا در کشورهای پیشرفته به لحاظ فرهنگی مورد تاکید و توجه قرار گرفته است. در غالب کشورهای اروپایی حضرت مسیح(ع) معمولا به شکل سرودهای کلیسایی و از طریق نقاشی به کودکان القا میشود. زیبایی این پیامبر از طریق هنر با تخیلات و فانتزی کودک آمیخته میشود و اثربخشی بالایی دارد. به طوری که بیرون کردن آن عاطفهی انسانی به عیسی(ع) مانند کنار گذاشتن زیباییهای دوران کودکی و احساسات آن در سالهای آتی به راحتی ممکن نیست.
در چنین فضایی عموما تلاش شده است بدون آن که زیبایی داستانها و تصاویر دینی را با تخیلات کودکی آمیخته کنیم و زیبایی آن را به کام کودکان بچشانیم، سختافزاری دین را برای آنها تبیین کنیم. در این زمینه باید تولید و ساخت انیمیشن «بچه زرنگ» را به فال نیک گرفت. چرا که ماجرای حضرت رضا(ع) و ضمانت آهو را در یک سیر روایی قابل قبول گنجانده است و توانسته است آهو را به عنوان روح جنگل معرفی کند و نقبی به این داستان مشهور دینی بزند.
این داستان مشهور مذهبی، دربارهی ضمانت آهو توسط امام رضا(ع) چنین است که روزی صیادی در بیابان آهویی را دنبال میکند. اتفاقا امام رضا(ع) در آن نواحی بوده است و آهو به امام پناه میبرد، امام حاضر میشود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمیپذیرد. در این هنگام آهو به زبان میآید و به امام میگوید من دو بچهی شیرخوار دارم که گرسنهاند و چشم بهراهاند و شما ضمانت مرا بکنید تا بروم و آنها را شیر دهم و برگردم. امام هم ضمانت آهو را میکند و آهو میرود و به سرعت برمیگردد، شکارچی که این وفای به عهد آهو را میبیند و وقتی میفهمد که ضامن آهو، امام(ع) است، منقلب میشود و آهو را آزاد میکند. این داستان به اندازهای مایههای روایی و انسانی دارد که میتواند در یک پرداخت درست تاثیرگذاری و لطافت خود را آشکار کند.
اتفاقا در انیمیشن «بچه زرنگ» در اوج ان که دشمنان طبیعت سعی در نابودی آن دارند روح جنگل در قالب آهویی ظاهر میشود که داستان ضمانت آهو را به زیبایی وارد روایت سفر محسن میکند. اما مشکل اینجاست که افراط در القای مفاهیم دینی داستان را از جذابیت داستانی دور میکند. این روایت از جایی دچار لطمه میشود که وجه هنری و داستانی در نیمهی پایانی کار مورد غفلت قرار میگیرد تا دربست در خدمت انتقال مفاهیم دینی باشد. برای همین سکانس طولانی حضور خانوادهی محسن در حرم امام رضا(ع) بیش از آن که الزام داستانی داشته باشد مفصل شده و البته کمتر توانسته است تاثیرگذاری داشته باشد. گویی حضور مینیمال اما مهم داستان آهو و امام هشتم سازندگانش را راضی نکرده است و به تقویت این جنبه از کار پرداختهاند. انگار سازندگان کار به مخاطب احساس دین کردهاند و بدین ترتیب بخت پایانبندی مناسب با سیر ماجرا را از دست دادهاند. بنابراین فیلمی که با جذابیتهای بصری و فنی شروع شده بود، نتوانست پایان منطقی خودش را با جذابیت به پایان برساند.
یک تلاش جمعی
نام هادی محمدیان، بهنود نکویی و محمدجواد جنتی برای دوستداران انیمیشن نامهایی آشنا هستند،هادی محمدیان و حامد جعفری پیش از این در فیلمهای «شاهزاده روم» و «فیلشاه»، همکاری موفقی داشتند و اکنون در انیمیشن «بچه زرنگ» به این گروه، بهنود نکویی و محمدجواد جنتی هم اضافه شده است. این ترکیب گروهی و همکاری طولانی مدت باعث شده است که این فیلم یکی از موفقترین آثار سینمای انیمیشن ما محسوب شود. مخاطب با این انیمیشن میتواند جذابیت یک اثر بومی را با مشخصات فرهنگی ما، با الگوهای شهری و ساختمانسازی امروزی و نمادهای تهران معاصر را تجربه کند و در ضمن به موضوعات فرهنگی مهمی چون انقراض ببر مازندران و داستان ضامن آهو توجه کند. در کنار این جذابیتهای فنی نباید از دوبلهی خوب فیلم غفلت کرد. صداپیشگان در این فیلم به خوبی از عهدهی اجرای دیالوگهای کاراکترهایشان برآمدهاند. با این وجود هومن حاجیعبداللهی با ملاحت و توانایی حنجره و لحن خود توانسته است به جای شخصیت ببری یا همان ببر مازندران به جذابیتهای کار اضافه کند و با انتقال فضای شوخطبعانه، آنهم با بهرهگیری از زبان شمالی (مازندرانی)، توانسته است ببری را به یک شخصیت دوستداشتنی به مخاطب عرضه کند.