سوره سینما – به مناسبت ۱۱ آذرماه سالروز تولد جلال آل احمد، یکی از یادداشتهای سینمایی آل احمد از سفرنامهاش را بازنشر میدهیم:
سه شنبه ۱ آبان ۱۳۴۱
۲۳ اکتبر ۱۹۶۲
پاریس
عصر رفتیم سینما. چهار پنجتا سینمای ارزان در این محله «لاتن» هست که همیشه بازند. یکی که درآمد، یک بلیط میفروشند. و از صفی که دم درشان است، میشود فهمید که فیلم خوب هست یا نه. آن وقت، دیگر لازم نیست که حتی به اسمها و عکس و تفصیلاتش نگاه کنی. فیلمی بود از «فریتز لانگ» آلمانی. به اسم «ام ملعون». داستان مردی از آنها که بچه میدزدند و شهری که به وحشت افتاده. از پلیس هم کاری ساخته نیست. تا عاقبت گداها، با سندیکایی که دارند، راه میافتند دنبال دزد و گیرش میآورند. این که گداها هم سندیکا دارند، پس یعنی مستقرند. پس یعنی که وجودشان پذیرفته شده است. نه که فقط توجیه شده. و این که قضاوت ایشان -در مجلس محاکمهای که ترتیب دادند- به نوعی، افکار فاشیستی بود و این که مردم عادی، در مواقع وحشت، به کوچکترین سوءظنی، پروپاچه همدیگر را میگیرند،… همه نشانههای قبلی آن بیماری بود که در آلمان، چنان خونریزی عظمایی را باعث شد. و تصفیه تمام دستههای چپ و تمام اقلیتهای نژادی و اعتقادی. که یهودیها همه را به حساب خودشان گذاشتند و آنقدر بوقش را زدند.
به هر صورت، «جیم» باز درماند و نفهمید کجا به کجا است. دیگر با او نخواهم رفت. و اصلا بدجوری شده اینجا. ما همهاش داریم با همولایتیها میپلکیم. مثلا آمدهایم فرنگ، اما همهاش توی خودمان میلولیم. یک کمی دور همولایتیها را باید خیط کشید.
سفر فرنگ، جلال آل احمد، انتشارات فردوس