سوره سینما – محمد صابری : «تقدیم به مردم سینما و سینمای مردم» همین نوشته در ابتدای تیتراژ پایانی «آپاراتچی» خیلی از چیزها درباره نگاه فیلم به «سینما» و آنچه به دنبال روایت آن بوده است را مشخص میکند، اما اجازه دهید، کمی به عقبتر برویم و درباره قبل از تیتراژ پایانی، صحبت کنیم؛ حتی قبلتر از تیتراژ ابتدایی! درباره سینمایی که تبدیل به سوژه «آپاراتچی» شده است. درباره سینمایی که دوستش میداریم و سالهاست عادت کردهایم، برای ۱۰ روز از همه دغدغهها و مشغلههایمان دست بکشیم، به احترامش گرد هم بیاییم و در لابهلای حرص خوردنها و ایکاشها، در تاریکی سالن، دنبال بهانههایی برای خندههای از ته دل و یا گریههای بیصدا بگردیم. معجزه سینما، واقعیت غریبی است که سخت میتوان دربارهاش سخن گفت و شاید به همین دلیل فیلم ساختن درباره آن هم چیزی شبیه یک ریسک است.
وقتی ویترین سینمای ایران در چهار دهه گذشته را مرور میکنیم، کم نیستند فیلمهایی که در آنها سینما، کارگردانی و یا بازیگری تبدیل به بستری برای روایت داستان شدهاند اما در فیلم «آپاراتچی» سینما، بهانه نیست، بلکه شخصیت اصلی داستان است. علی طاهرفر که پیش از این در عرصه مستند و کوتاه تجربه کارگردانی داشته و حتی پشت دوربین فیلم تلویزیونی هم قرار گرفته، حالا در اولین دورخیز خود برای کارگردانی فیلم بلند سینمایی، سراغ بازخوانی زندگی واقعی یک «عاشق سینما» رفته است.
جلیل طائفی فیلمساز آماتوری است که از سر عشق و علاقه مفرط به سینما و فیلمسازی، در بحبوحه انقلاب، با همراهی همکارانش که همگی نقاش ساختمان هستند، دوربینی دست و پا میکنند تا فیلم بسازند و سرگذشت او در قالب خاطرات شفاهی در کتابی با عنوان «آپاراتچی» منتشر شده است. فیلم «آپاراتچی» هم در واقع روایتی اقتباسی از همین کتاب است اما علی طاهرفر بهخوبی تلاش کرده است به جای «جلیل»، «سینما» را تبدیل به قهرمان روایت خود کند. آن هم در مقطعی از تاریخ که به گواه شاهدان عینی، حکم اعدام سینما در ایران صادر شده بود. همین چند ماه پیش بود که در قالب نشستهایی با عنوان «برسینمای ایران چه گذشت» ابوالحسن داوودی روایت کرد که در کوران تحولات انقلاب اسلامی یکی از پدیدههایی که حکم اعدامش صادر شده بود، «سینما» بود و آنچه این حکم را لغو کرد، سخنرانی امام خمینی(ره) در نخستین ساعات ورود به ایران بود.
سینما اگر برای جلیل و دوستانش از جنس «رویا» بود، کم نبودند امثال رضوانیها که بر کرسی مدیریت تکیه زده بودند و سینما برایشان چیزی از جنس «کابوس» بود. نکته مهم اینکه فیلم «آپاراتچی» با حمایت دو نهاد مهم سینمایی یعنی سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی به تولید رسیده و یکی از فیلمسازان برخاسته از جریان «عمار» هم آن را کارگردانی کرده است. فیلمی که به صراحت از رویای سینما در برابر کابوس سینما دفاع میکند و به همان اندازه که «رضوانیها» را رسوا میکند، تلاش دارد هوای «جلیلها» را داشته باشد.
فیلم «آپاراتچی» را از منظر قواعد فیلمسازی، قطعاً باید در حدواندازه کار یک فیلمساز فیلم اولی قضاوت کرد و نمیتوان نقاط ضعف آن را هم نادیده گرفت، اما بیشک این فیلم، یکی از درستترین و بهموقعترین فیلمهای حاضر در جشنواره چهلودوم است که برای امروز به آن نیاز داشتیم؛ امروزی که هم «مردم سینما» تحت فشارند و هم «سینمای مردم» نیاز به تنفس مصنوعی دارد؛ پایان!