سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۹ بهمن ۱۴۰۲ در ۲:۱۹ ب.ظ چاپ مطلب

«آسمان غرب»؛ سوار بر بال فرشته

Asemane-Gharb

با اکران فیلم سینمایی «آسمان غرب» به کارگردانی محمد عسگری در خانه جشنواره، حمید غفاریان منتقد سینما به بررسی آن پرداخته است.

سوره سینما  حمید غفاریان:  «آسمان غرب» فیلمی به کارگردانی محمد عسگری بعد از فیلم «اتاقک گلی» است که سال گذشته در جشنواره فیلم فجر حضور داشت و توانست از فیلم‌های مورد توجه داوران باشد اما این فیلم هنوز به دلیل اختلاف میان تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار ارگانی‌اش به اکران عمومی نرسیده است و محمد عسگری هم بدون دریافت بازخورد و میزان استقبال از فیلم اول به یک فیلم بیگ‌پروداکشن در سینمای ایران رسیده است، بیگ‌پروداکشن در ادبیات امروز سینمای ایران به جای «فیلم فاخر» که پیش از این مورد استفاده قرار می‌گرفت، مطرح می‌شود.

این فیلم قرار است به زندگی شهید شیرودی و نقش مهم وی در اوایل جنگ بپردازد، پیش از این فیلم در سال هفتادویک سریال «سیمرغ» به کارگردانی حسین قاسمی‌جامی به زندگی شهید شیرودی و احمد کشوری پرداخته بود که در زمانه خودش توانست موفق باشد و البته بعد از دیدن «آسمان غرب» می‌توان به یاد آن سریال افتاد و رسالت درست آن را بیشتر درک کرد.

فیلم در ارائه صحنه‌های زیبای پرواز خوب عمل می‌کند و بسترسازی جغرافیایی را برای درک جهان پیرامون شکل می‌دهد، تلاش شده تا اتمسفر درونی فیلم و سایه بحران بر فیلم غالب شود. یکی از صحنه‌های خوب فیلم جایی است که شیرودی با جیپ در حال رفتن به اردوگاه اضطراری است و در آن سو مردم را سوار بر خودروهایی می‌بیند که در حال تخلیه شهر هستند.

Asemane-Gharb2

«آسمان غرب» اما در شخصیت‌پردازی شهید شیرودی آن جسارت اجرای صحنه‌های پرواز را ندارد، مخاطب را در ابتدای فیلم با دیالوگ‌هایی که «فرزندم نباید به من وابسته شود» و یا اینکه «من وقتی با پرنده از زمین بالا می‌روم؛ دیگر نمی‌خواهم به چیزی فکر کنم!» تبدیل به پاشنه آشیل شخصیت می‌شود و همان ابتدا مخاطب را پس می‌زند و می‌توان انتظار داشت تا آن صحنه‌ها در اکران عمومی از فیلم خارج شوند.

ما در سینمای دفاع مقدس درباره شخصیت‌هایی مثل شهید بروجردی در فیلم «غریب» روایت داشته‌ایم که وابستگی‌اش به همسر و خانواده مهم‌ترین وجه نزدیکی‌اش به مخاطب بود اما در اینجا شخصیت را در برابر خانواده می‌گذاریم و به همین دلیل است که لحظه خبر دادن برخورد یک هواپیما به خانه شیرودی و آن نگرانی‌اش در فیلم جا نمی‌افتد یا نوع رفتار او با سربازها که از موضع بالا است!! البته توقع ساخت یک شخصیت فرازمینی را هم نداریم اما اجزای محبوب شدن شخصیت و قهرمان هم باید رعایت شود.

ضعف فیلمنامه در ایجاد تعلیق و هدف‌گذاری و انگیزه برای دنبال کردن داستان مهم‌ترین مسئله است که باعث شده داستان نتواند کشش لازم را داشته باشد، فیلم جنگی نیاز به انسجام روایی در شخصیت‌ها در پی حل یک مسئله و بحران را دارد وگرنه می‌توان با پر کردن صحنه‌های جنگی کل فیلم را به آن اختصاص داد. فیلمنامه می‌توانست به آوارگان عشایر ما در آن زمان دقیق‌تر و در اجرا هم پرداخت سینمایی‌تر داشته باشد اما حبس کردن خود برای ارائه تصویر فقط از نقطه دید شخصیت، لحن فیلم را تغییر می‌دهد. دوربین می‌توانست به این عشایر نزدیک شود یا بحران کمبود غذا و نیرو را هم جدی‌تر نشان دهد. همینطور سرپیچی از دستور بنی‌صدر که در اندازه یک تیتر باقی می‌ماند!

امروزه سینمای جنگ ما نیاز به همگون کردن با شرایط روز دارد، کاری که «غریب» محمدحسین لطیفی به‌خوبی انجام داد و نسخه‌ای از زبان شخصیت با شناخت کامل از او برای امروز داد، این خود فرصتی می‌شود برای بهره درست از بودجه‌ای که دریافت شد تا فیلم ماندگار ساخته شود اما رضایت به یک سری حداقل‌ها باعث می‌شود تا در همان اندازه شعارهای مطرح شده در جلسات دریافت بودجه باقی بماند.