سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۱ آذر ۱۳۹۲ در ۱۰:۵۰ ق.ظ چاپ مطلب
نگاهی به فیلم «تنهای تنهای تنها»/

بازی خاموش آدم بزرگ‌ها در دنیای کودکان

tanhaye-tanhaye-tanha

فیلم سینمایی «تنهای تنهای تنها» نگاهی دارد به زندگی یک کودک و تفاوت دنیای معصوم کودکانه با جهان اطراف.

فیلم سینمایی «تنهای تنهای تنها» نگاهی دارد به زندگی یک کودک و تفاوت دنیای معصوم کودکانه با جهان اطراف.

سوره سینما- میثم محمدی: ایدئولوژی حاکم بر نام فیلم «تنهای تنهای تنها» فارغ از ریتم و ضرب آهنگ و واج آرایی ادبی آن در هنگام تلفظ در واقع فانوس و نقشه راهی است برای رسیدن به گستره اندیشه و جهان داستانی فیلمسازی که در اولین تجربه سینمایی خود سراغ دنیای کودکان رفته و البته تلقی این اثر در ژانر کودک هم نیاز به تامل و تعمق دارد ، زیرا که در بسیاری از مقاطع سنگینی فضای سیاسی و اشارات مستقیم و غیر مستقیم به دهکده دیپلماتیک جهانی می تواند دلیلی باشد تا این اثر را یک فیلم سینمایی در ژانر سیاسی اجتماعی به حساب آورد که البته بار ارتباط و انتقال مفاهیم اثر بر دوش پسر بچه ای است که شاید نمونه این چنین قهرمانی را در سینمای کشور کمتر دیده باشیم.قهرمانی که از لحاظ دراماتیک ویژگی های منحصر به فردی دارد و همین خصایص است که توان بر دوش کشیدن بار سنگین تماتیک اثر را به او می دهد.عبدالکریم معروف به رنجرو پسر بچه ای که برخلاف تجربه های بسیار در سینما و کلیشه های فاقد وجوه دراماتیک و همچنین  اغراق شده،چهره ای عاری از معصومیت و شخصیتی غیر منفعل ،استوار و سازنده دارد و نه تنها خنثی نیست ،بلکه با اقتدار،تعصب و صلابتی در قواره های یک قهرمان بزرگسال ظاهر می شود که این حضور درخشان بر پرده سینما را می توان مرهون شخصیت پردازی درست،بوم شناختی سازنده اثر که بر روی خود بازیگر که بومی است اثر گذاشته و همچنین اجرای جسورانه بازیگر این نقش که به واقع قابل تحسین است،دانست.رنجرو پسری ماهی فروش در شهر بوشهر است که در واقع خلاء حضور فعال پدر که از کار افتاده است او را در هیبت نان آور خانواده نشان میدهد که همین بستری فراهم می آورد تا ما در ادامه بزرگی این شخصیت را بیشتر حس کنیم.او به موازات کار، در مدرسه نیز به تحصیل مشغول است .

این فیلم در مقاطع گوناگون انگشت تاکید بر جسارت قهرمان کوچک داستان می گذارد تا در راستای همان باورپذیری شخصیت، مخاطب را همراه خود کند .نقطه آغازین این جریان و در واقع تفکیک رنجرو از دوستانش و معرفی او به مخاطب،انهدام یک فروند هواپیمای جنگنده بیگانه بر فراز خلیج فارس است که پس از رویت این جنگنده تمامی بچه ها که در حال شنا هستند پا به فرار می گذارند و فقط رنجرو است که در غیاب سربازان نظامی که در پست خود حاضر نیستند پشت سلاح ضدهوایی نشسته و با مهارتی که از همان سربازها آموخته جنگنده بیگانه را منهدم می کند.اما این تنها یک آغاز برای معرفی پسرک ماهی فروش داستان است.در ادامه مواجهه شبانه او با یک سفینه که در واقع بالن تحقیقاتی سازمان انر‍ژی اتمی است و به  گفته او از سیاره ما نمونه برداری می کرد و بجا ماندن یک موجود فضایی که پس از دیدن رنجرو تبدیل به یک لاک پشت می شود، دریچه های ورود به فانتزی دوست داشتنی شخصیت داستان را باز می کند که به حق و انصاف نباید از رنگ و لعاب و طراحی و اجرای خوب جلوه های ویژه در این سکانس نیز به راحتی گذشت.حالا روایت رنجرو از تجربه ای که در مقابل دیدگانش رخ داده برای اطرافیان مضحک و از سر سرخوشی و شیطنت می آید و کسی نیست که باورهای او را حتی برای لحظه ای جدی بگیرد و در همین مسیر است که نگرانی های بزرگسالان او آغاز می شود.

اولین نهادی که در فیلمنامه تلنگر می خورد و در واقع انگشت اتهام بی توجهی ،غفلت و نادیده انگاشتن کودکان به سوی آن نشانه می رود،نهاد آموزشی و مدرسه به عنوان شخصیتی حقوقی و همچنین معلم مدرسه بعنوان شخصیتی حقیقی است که در روند شکل پذیری شخصیت اجتماعی،فرهنگی،علمی و حتی سیاسی او نقشی تعیین کننده دارد.این بی اعتمادی و سرکوب سوبژکتیو، پسر بچه را بسوی دوستی بیگانه سوق میدهد که به همراه پدرش که سر مهندس نیروگاه است در بوشهر زندگی می کنند.رنجرو داستان را برای دوست جدیدش تعریف می کند و او هم از تجربه ای مشابه همین روایت می کند و این نقطه اشتراک و آغازین آنها می شود.اولگ پسر بچه ای روس است که فارسی نمی داند و در مقابل او رنجرو هم زبان روسی را نمی فهمد و فقط در حد فروختن ماهی ها کلماتی را بلد است.اما بحران تفاوت زبان مانع از دوستی این دو نفر نمی شود،همانطور که تفاوت نژاد آنها نیز باعث عدم اشتراک آنها بر سر وجود سفینه نشد و نقطه اتکایی شد برای ادامه دوستی آنها و پای فشردن بر این ادعا که موجودات فضایی برای بردن لاک پشت دوباره برمی گردند و آنجاست که رنجرو و دوستش می توانند از آرزوهای خود بگویند تا موجودات فضایی آنها را برآورده کنند.آرزوی پرشدن خلاء وجود مادر در زندگی اولگ که پس از غرق شدن خواهرش در دریا دچار حمله روانی شده است و همین فقدان تاکیدی بر تنهایی اوست و از طرفی تامین معیشت خانواده و مخارج درمان پدر رنجرو که در یک جابجایی نقش اجتماعی خود، در لباس یک پدر ظاهر شده است.

این ارتباط با بیگانه اطرافیان رنجرو را که با ظرف بی اعتمادی و ترازوی بدبین آن را می سنجند تشنجات فراوانی از جمله خطر کمونیست شدن و حتی دین زدگی را پیش می کشد و در ادامه داستان اختلال در رابطه دوستانه و بی غل و غش آنها را منجر می‌شود،فارغ از اینکه این کودکان به هیچ عنوان از این واژه ها و ایسم ها سر در نمی آورند.شخصیت دیگری که مثلت تنهای تنهای تنها را کامل می کند زن روسی است که به گفته خود بوشهر را بعنوان تبعیدگاه انتخاب کرده تا در اینجا تنها زندگی کند و بواسطه بلد بودن زبان فارسی و ترجمه حرفهای این دو کودک برای یکدیگر ناخواسته وارد دنیای آنها می شود و پس از مدتی این دو دوست با زبان های مختلف اما آرزوها و دنیایی یکرنگ، کودک سرکوب شده درون زن را نیز زنده می کنند و باز هم در یک جابجایی مسئولانه این کودکان هستند که نقشی سازنده و محرک را ایفا می کنند و این فرد را از انفعال اجتماعی و در واقع از تبعیدگاه دنیای پر رمز و راز خود خارج می کنند.مجادلات سیاسی و لغزش پایه های میز مذاکرات رجال سیاسی بر سر پرونده هسته ای ایران در جامعه جهانی  و نپذیرفتن بسته های پیشنهادی،بسته آمال رنجرو و دوستش را پاره می کند و با صف آرایی و تهدیدهای نظامی و آماده باش نیروها، توافق انسانی و زیبای آنها را نیز بر هم می زند و پسر بچه داستان هر چه تلاش می کند تا زبان سیاسی را تا حدی بیاموزد تا شاید بتواند حرف خود را به آنها بفهماند نمی شود و اولگ به همراه پدرش بوشهر را ترک می کند و رنجرو را تنها می گذارد.

حالا رنجرو به نمایندگی از تمامی کودکان برمی خیزد و خسته و دلزده از سیاره خود به سیاست زدگی می تازد و ادبیات سیاسی تصمیم گیران جهانی را پاره کرده و به آتش می کشد،چون آنها را یکی از مقصران تیره کردن روابط انسانی که نمونه اش دوستی او با اولگ بود میداند.او با سویه حکیمانه و فاضلانه رفتارش و فقط در کالبد یک کودک فریاد اعتراض بر سر سیاست ورزان و قدرت طلبانی بر می آورد که هر کنش خود را منطبق با منافع و شهوت های مادی و قدرت طلبانه خود انجام می دهند. رنجرو تصمیم می‎گیرد با کمک دوستانش به سازمان ملل برود و با همان زبان خود متنی زیبا با ادبیاتی ساده و بی آلایش را برای سخنرانی آماده کرده است.او دل به دریا می‌زند و پای در مرکز توجه آدم بزرگ هایی می گذارد که با چراغ خاموش قدم در دنیای آنان می گذارند تا شاید برای مدتی هم که شده در کانون توجه باشد،اما همچنان داستان کودکان ما با اشک و بغض ناشی ازغفلت، روی پرده های سینما را سیاه می کند.