بخش تقدیر از ناصر تقوایی در اختتامیه جشنواره سینما حقیقت با شور و هیجان خاصی برگزار شد.
سوره سینما- در بخش بهترین مستند پرتره جعفر صانعی مقدم روی سن رفت، لوح تقدیر و مبلغ ۷۰ میلیون ریال اهدا شد به غلامرضا نعمتپور کارگردان «برای گونگادین بهشت نیست». در بخش بهترین مستند دفاع مقدس و انقلاب اسلامی فرهاد مهران فر و حسین مسافر آستانه روی سن رفتند تا جایزه مستند ساز شناخته شده را اهدا کنند. مصطفی رزاق کریمی برای «خاطراتی برای تمام فصول» لوح تقدیر و ۷۰ میلیون ریال دریافت کرد.
در بخش بعدی مراسم ابراهیم حقیقی روی سن رفت و لوح تقدیر و ۷۰ میلیون ریال جایزه نقدی را به رضا فرهمند برای مستند «لطفا بوق نزنید» به عنوان بهترین مستند آیینی و دینی اهدا کرد. محمد کارت لوح تقیر و ۷۰ میلیون ریال جایزه نقدی را برای بهترین مستند اجتماعی دریافت کرد. «خونمردگی» دومین جایزه اش را گرفت و سازنده جوانش گفت: سال پیش در مراسم اختتامیه به خودم قول دادم برای امسال فیلمی بسازم که تماشاگرانش دوستش داشته باشند، خوشحالم که شرمنده خودم نشدم و قول میدهم فیلم بعدیام کم نقص تر باشد.
منوچهر مشیری چهره شناخته شده سینمای مستند روی سن میآید تا در بخش بهترین مستند سیاسی- اقتصادی تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و مبلغ ۷۰ میلیون ریال را به مرتضی پایهشناس کارگردان «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» اهدا کند. بهترین مستند- داستانی بخش ویژه: تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و مبلغ ۷۰ میلیون ریال اهدا میشود به محمدحسین مهدویان کارگردان «آخرین روزهای زمستان».
همان طور که پیش بینی میشد تقدیر از ناصر تقوایی مهمترین و جذاب ترین بخش مراسم است. پیش از آن که تقوایی روی سن برود، کلیپی درباره وی پخش میشود که در آن رخشان بنی اعتماد، ابراهیم حقیقی و کیومرث پوراحمد تقوایی را به فیلمسازی دعوت می کنند. مجری مراسم از فیلمسازان جوان جنوبی این دوره خواست روی صحنه بروند تا میزبان استادشان باشند. ناصر تقوایی که به سن دعوت می شود سالن به احترامش می ایستند و چند دقیقه تشویق میکنند. تقوایی به ابراز احساسات حاضران پاسخ گرمی میدهد. امشب، شب تقوایی است.
رییس سازمان سینمایی حجت الله ایوبی،محمدرضا جعفریجلوه مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی،سیدمحمدمهدی طباطبایینژاد، کیومرث پوراحمد،داریوش ارجمند، رخشان بنیاعتماد و روی سن هستند و منتظرند تا تقوایی حرفهایش را شروع کند و او مثل همیشه باوقار، آرام و آگاه است: فکر میکنم امشب جواب تمام سوالاتم را گرفتم، در این سالها هیچکس مزاحم کارم نبوده و حد و مرزی برای کارم تعیین نکرده است. آنچه برایم مهم است این است که همیشه دوست داشتهام فیلمی بسازم که برای خودم باشد.
تقوایی با فروتنی یک استاد بزرگ میگوید: در هیچ کاری حرفهای نشدم و از این به بعد هم نخواهم شد، اگر فیلم نسازم، مینویسم، عکس میگیرم و اگر نشد کلاس میگذارم و آموزش میدهم، کسی که بخواهد مثل من زندگی کند، باید تجربههایی مثل من داشته باشد و به نظر من بین اینها و یک فرم عکس هیچ تفاوتی وجود ندارد و هر دو یک واحد هنری هستند.عکس آن چیزی که به نظر می آید هرگز بیکار نبودم، مشکل از من و نویسندگان نیست، بلکه مشکل از شرایط چاپ است. فکر میکنم به اندازه پس از مرگ هم نوشتههایی از من باقی میماند، من با دخل و تصرف در آثارم مخالفم.
تقوایی از سالهای دور میگوید و حضار در سکوت به درددلهای استاد قدیمی سینما گوش میدهند: در تمام دوران سینما هیچ مانعی بر سر راهم وجود نداشته و گرفتاریهای من در طول مدیریتهای متفاوت مربوط به فیلمنامه بوده است. پس از انقلاب حتی یک فریم از فیلمهای من سانسور نشده است، اما فیلمنامههای من ۱۰ تا ۱۸ سال منتظر مجوز بودهاند. من فیلم «کاغذ بیخط» را ۱۸ سال پس از نگارش آن ساختم. ممیزها نگاه بدبینانهای به متن دارند. حرفه ممیز بدگمانی است، او مسئول پیدا کردن ایراد است و اگر پیدا نکند اختراع میکند.
امشب شب خاطره است، تقوایی به نکته جالبی اشاره میکند: با همه بچههایی که در مدیریتهای متفاوت سینما بودند رابطههای نزدیکی داشتم و از هم انتقاد میکردیم. هرگز مسائل مربوط به درون یک اثر را بیرونی نکردهام. خوشبختانه در طول سالها با وجود مسائل اقتصادی خم به ابروی بچههای سینما نیامده است. زمانی عاشقان بازیگری زیاد بودند اما الان کمترین مراجعان مربوط به بازیگری هستند.
استاد از دلنگرانی برای نسل تازه سینمای ایران میگوید: چه فکری برای سینما کردهایم؟ سینمای ما در سال توان استعداد چند تن از این بچهها را دارد؟ سالانه ۲۰۰ تا ۳۰۰ هنرجوی علاقهمند سر کلاس من مینشینند، واقعا ببینید چه امیدی پشت سر این بچهها است که ناامید نمیشوند. باید نهادی پاسخگوی این جوانان باشد. هر کس کار فرهنگی خوب انجام دهد، با همین استقبال در وطن خود روبرو میشود. امیدوارم با اتفاق خوبی که در جامعه ما افتاده یک سازماندهی و مدیریت در سینمای خودمان انجام دهیم.
کارگردان فیلم «ناخدا خورشید» از سرمایه گذاری دولتی انتقاد میکند: سیاست جدید باعث فروکش شدن استعدادها شده است و آدمهایی مثل من خیلی پوست کلفت بودند که دوام آوردند. به نظر من سرمایه گذاری دولتی مانند سم است و هنر تجارت است و باید خودش توان جذب سرمایه داشته باشند. اگر فیلمساز نتواند سرمایه را برگرداند، باید کارش را کنار بگذارد. فیلم سازانی میشناسم که با سرمایه دولت چندین فیلم میسازند که نمیتواند مخاطبان را جذب کند، اما همچنان با سرمایه دولت فیلم میسازند.
فیلمسازی که همراه با وسواس فیلم ساخته از حساسیتش درباره کیفیت آثار سینمای ایران میگوید: رنگ و تصویر در سینمای ما در حال عقبنشینی است. سینما از این لحاظ به عهد سپنتا بازگشته است. تلویزیون سلیقه مخاطبان را نازل کرده و هیچکس فیلمبرداری خوب و بد را از هم تشخیص نمیدهد. من سینمای خودمان را با کشورهای همسایه مقایسه نمیکنم، وقتی جوانان با استعداد باشند دلیل برای مشکل سینما در زمینه سرمایهگذاری وجود ندارد. خیلی از فیلمها در زمانهای دور با سرمایهگذاری خارجی ساخته میشد. ما بعد از تولید با فیلمهای خودمان چه میکنیم؟ سالها است که نه تنها فیلم نمیسازم، فیلم هم نمیبینم، گاهی شرم میکنم که فیلمهای خودم را ببینم، بخشی از فیلمهای ما مربوط به بخش خصوصی است، اما جایی برای نگهداری از آنها نیست، تمام فیلمها گرفتار این مرحله شوم هستند. فیلم محصول یکبار مصرف نیست، پول هالیوود از سینمای صامت از تولیدات روزش بیشتر است و فیلم یک سرمایهگذاری در گردش تا ابد است. ما کالایی تولید میکنیم که مغازهای برای فروشش نداریم. خیلی از فیلمها با سرمایهگذاری دولتی ساخته میشوند اما نمایش داده نمیشوند. نگهداری از میراث سینما اهمیت زیادی دارد، چراکه فیلمها به مرور زمان دچار رنگ پریدگی و فرسایش میشوند و باید خزانهای برای نگهداری آن وجود داشته باشد. اگر فیلمهای گذشته ما همین الان مشتری پیدا کنند، حتی یک نسخه با کیفیت برای تحویل به آنها نداریم. امیدوارم فکر یک آرشیو بزرگ برای حفظ این میراث شود.
ناصر تقوایی از دوست دوران جوانیاش سیدحسن بنی هاشمی هم یاد میکند: او جزو نسل اول فیلمسازان جنوب ما است و چیزهای ظریفی در فیلمهای خود لحاظ کرده، اما امروز دچار بیماری بینایی شده و شاید این پایان کار یک فیلم ساز باشد، یاد او و جایش خالی است.