سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۷ دی ۱۳۹۲ در ۱۱:۱۲ ق.ظ چاپ مطلب
نگاهی به فیلم «سر به مهر»/

جهان و هر چه در آنند،صورتند و تو جانی

sar-be-mohr1

«سر به مهر» به کارگردانی هادی مقدم دوست تصویری از تنهایی‌ها، آرزوها و مطالبات انسان امروزی است.

«سر به مهر» به کارگردانی هادی مقدم دوست تصویری از تنهایی‌ها، آرزوها و مطالبات انسان امروزی است.

سوره سینما- میثم محمدی: اگر از نام فیلم سینمایی«سر به مهر» به راحتی عبور نکنیم با یک ایهام مواجه خواهیم شد که در اصل و بطن قصه نهفته است و در واقع هم اشاره به راز سربه مهری دارد که کشش و درگیری شخصیت اصلی داستان بر سر برملا کردن آن است و هم اینکه اشاره دارد به هدف غایی و حاصل از این عمل که در ادامه به تحلیل آن خواهم پرداخت. این فیلم روایتگر داستان زندگی بسیاری از آدم هایی است که در گیر و دار دنیای مدرن امروز، تحت تاثیر هیاهوی پنهان انسان های جمع گریز ، فریاد دادخواهی و مطالبات خود را در دنیای سایبر و فضای مجازی اینترنت جستجو می کنند و با اغتشاشات ذهنی بسیاری مواجه هستند که حاصل آن به انزوایی دردناک منجر می‌شود.

این لایه از اثر را نمی توان بعنوان یک بحث هسته ای به میان آورد، ولی از نقش تاثیرگذار آن برای پیشبرد هدف اصلی داستان و دسترسی به مفهوم کلیدی ماجرا و انطباق با جامعه معاصر نمی توان عبور کرد.زیرا کاربرد فرمیک و محتوایی از اینترنت تا حدود زیادی آن حس ارتباط تصنعی و بی هویت با انسان های بیرون را القا می کند و این حس زمانی تشدید می شود که شخصیت اصلی داستان در مقاطع گوناگون به روایت شفاهی نیز می پردازد و در همین جا باید اشاره نمود که تا حدودی بدلیل همین نوع روایت و فضای بیانی، فارغ از نکات مثبتی که به آنها اشاره شد،اثر در مقاطعی تحت تاثیر مونولوگ های طولانی صبا با وقفه هایی روبرو می شود که در چنین شرایطی ایجاد توازن برای پس نزدن مخاطبان کمتر صبور سینما کمی دشوار به نظر می آید.نکته دیگری که قبل از پرداختن به موضوع اصلی فیلم باید به آن اشاره کرد پوستر این اثر است که با هوشمندی خاصی طراحی شده است و بیانگر جهان داستانی و پیرنگ مدنظر نویسنده و فیلمساز است.در این پوستر انقباض بدنی لیلا حاتمی و نگاه مستاصل و درمانده او با چهره ای سرد و درهم ، تنهایی دردناک او روی نیمکت داخل تصویر را که در مفهومی عمیق تر و وسیع تر مدنظر است را منعکس می کند و موید همان درخود فرورفتگی عوامانه و گریز ناگزیر از انسان های اطراف و تجمعات واقعی و نه مجازی است و روزنه امیدی برای خروج از این تنهایی که در واقع مردی است که در پس زمینه محو پوستر بسوی او حرکت می کند.

صبا شخصیت اصلی داستان که با بازی قابل قبول لیلا حاتمی و تسلط او به ابعاد گوناگون شخصیتی نقش مورد نظر یکی از نقاط اتکا برای همراه کردن مخاطب تا پایان اثر است،دختری تنها،کم رو و تنها با مشکلات روحی و و روانی است که در آغاز فیلم ما او را نشسته در مقابل رایانه شخصی خود و محصور در میان لوازم الکترونیک و بسته های قرص می بینیم.در اصل او با نوعی فوبیا مواجه است که اجازه ابراز نیاز و احساس و خواسته های شخصی را از او حتی در مقابل خانواده اش نیز صلب کرده است و موجب بدبینی به محیط پیرامون و آدمهای اطراف شده است و عادت اینترنت و در میان گذاشتن پنهانی مشکلاتش با افراد داخل دنیای مجازی و بدنبال راه حل گشتن برای رهایی از این شرایط، آخرین امیدهای اوست.

لیلا همخانه صبا ، با بازی خاطره اسدی که به تازگی ازدواج کرده نیز برای کمک به او تلاش می کند .با این تفاسیر می توان گفت که این سویه روانی و اجتماعی این اثر است که در ادامه برای بازگشایی بحث اصلی فیلمنامه کارکرد می‌یابد. صبا مایوس از انسان های اطراف پا در مسیر عشق به خداوند می گذارد که کلید ورود به آن هم نماز است.او تصمیم بر اقامه نماز اول وقت می گیرد تا مشکلاتش برطرف شود و خود را به خدا می سپارد.صبا در قدم اول به راز و نیاز با پروردگار روی آورده و با نگاهی به مبانی اخلاقی اسلام می توان گفت اصل وجود خداوند متعال را شایسته محبت اصیل و ارتباط ناب می داند و دیگر متعلقات دنیایی را به میزان تناسب با ذات مقدس الهی، محبوب واقع می کند. این سویه عرفانی اثر و به واقع هسته مرکزی «سر به مهر»  است که حالا صبا برای رسیدن به مقصود و هدف اصلی دوباره بدلیل همان نقصان شخصیتی حاصل از ابراز تمایلات خود دچار سرگشتگی شده و نماز خود را مخفیانه و پنهانی در فرودگاه و بالای برج می خواند که انتخاب این دو مکان می تواند  به لحاظ معنای محتوایی و نمادین، ارتباط  با فراسوی ابرها تلقی شود. می خواند و همین تبدیل می شود به راز سر به مهری که او از گفتنش به برادر دوستش لیلا که او را خواستگاری کرده وحشت دارد.حامد با بازی آرش مجیدی یکی از روزنه های تغییر در زندگی صبا محسوب می شود.

او برای خروج از این شرایط روانی به همراه خواهرش صبا را به کار دعوت می کنند، برای او تحفه ای از هند آورده اند که بادبزنی کوچک است که از سرزمینی آمده که مملو از ادیان و عرفان است که در سکانسی از فیلم صبا آن را در مقابل صورت خود روشن کرده و اشک می ریزد. صبا همچنان پای رفتن ندارد که به نوعی همان معرفت و شناخت است که هرگونه ترس و وحشت را از میان بر می‌دارد و احوال او مصداق همان مصرع معروفی است که در تنهایی گوش می کند که می گوید: من صبا ره رفتن به کوی دوست ندارم.ا ین ره رفتن همان در جریان بودن معروفی است که شخصیت های دیگر فیلم از جمله راننده تاکسی نیز به آن اشاره می کند. صبا هم اکنون وسیله رفتن که همان نماز است را دارد ولی مسیر را به درستی نمی شناسد که در این صورت در سایه آن به سعادتمندی غایی و حیاتی عاشقانه و عاری از هرگونه درد و رنج می رسد. از دیگر نقاطی که باید در تقویت ایجاد فضای عرفانی و همچنین استحکام و دوام تاثیرات درونی اثر و باورپذیری ابعاد شخصیتی داستان به آن اشاره نمود،بکارگیری موسیقی و در اصل ساز پیانو است که هم القاء کننده آرامش معنوی حاکم بر پیرنگ اثر بود و هم اینکه منطبق با حزن حاصل از دوری عاشق از معشوق که در بسیاری از فواصل فیلم موسیقی روان و جاری بود و حس مازاد و سنگینی را القاء نمی کرد و از سوی دیگر هم بهره جستن از تصنیف ها و آوازهای سنتی ایرانی با اشعار عرفانی به ایجاد این اتمسفر کمک شایانی کرده است.در مجموع هادی مقدم دوست با این اثر که به همراه حمید نعمت الله به نگارش آن پرداخته بود توانست مسیری امید بخش در راه فیلمسازی را آغاز کند،هر چند که سابقه فیلمنامه نویسی او ابعاد تکنیکال سناریو را بیش از داشته های فرمیک او به رخ می کشد.