کارگردان مجموعه «یادآوری» تاکید کرد این مجموعه میتواند برای شبکه آی فیلم مخاطب جذب کند.
سوره سینما- ستاره بلادی: مجموعه «یادآوری» به کارگردانی حجت قاسم زاده اصل مدتی است از شبکه آی فیلم روی آنتن میرود. قاسم زاده پیشتر با ساخت تله فیلمهای مختلف توانایی خود را به عنوان کارگردانی با نگاهی متفاوت به روایت و ساختار نشان داده و این روزها با «یادآوری» تسلطش را به تکنیک و ابزار عیان کرده. «یادآوری» با داستان تو در تو و شخصیتهای متعددش بخشی از بحرانهای اجتماعی این روزها را نشان میدهد. عوامل این مجموعه در نشست با سایت سوره سینما، درباره روند تولید این پروژه صحبت کردند.
سریال یادآوری به نیمه رسیده است، هنوز تمامی اجزای قصه ها معلوم نشده و شاید بعضی از قصهها هنوز شروع نشده.آیا قصه میتواند با همین کیفیت جمع شود؟
حجت قاسم زاده اصل: می گویند در یک کار سینمایی ۱۰ دقیقه اول بسیار مهم است اما آنچه بیشتر اهمیت دارد ۱۰ دقیقه پایانی است که باید هم سنگ و هم اندازه یک فیلم کامل باشد. درباره سریال همه چیز متفاوت است. سریال بیشتر به قطاری شبیه است که واگن های متعدد دارد. در نگاه عرفی مدیران و منتقدان و بعضی سازندگان نیازی نیست که همه قسمت های یک سریال خوب باشد. مانند قطار که واگن های درجه یک و دو سه دارد، می تواند بعضی از قسمت ها متوسط باشد! ما در «یادآوری» سعی کردیم همه واگن هایمان درجه یک باشد. با سرعت راه افتادیم و از خیلی از ایستگاه ها با سرعت عبور کردیم و در بعضی ایستگاه ها سرعت کم کردیم چون مناظر ایستگاه خودشان دیدنی بودند. ما یا حادثه داشتیم یا لحظات تعلیق یا جاهایی که باید تامل و تعمق می کردیم اما در سرعت میانگین یکنواخت آمدیم و نگران نباشید! سر وقت و به خوبی به ایستگاه آخر می رسیم. هنوز مسافرانی داریم که در ایستگاه های جلوتر منتظر ایستاده اند. (منظورم پیچشهای داستانی و بازیگران تازه است)
سریال ما یک بافت استثنایی دارد. شکلی که ما در این سریال داریم سراسر ریسک بود. سریال ریسک ساختاری داشت، ریسک ارائه داشت. ریسک در انتخاب و چینش بازیگران داشتیم و حتی در تدوین و صداگذاری و موسیقی هم ریسک کردیم و به نظرم درست آمدیم به نشانه و شهادت قسمتهای گذشته، که بیننده با ما همراه شده است. که این درسی برای ماست که سریال چیزی نیست که بتوان در حین تماشا سرگرم کار دیگری شد، تلفن جواب داد و صحبت کرد. منتقدان ما در طی سال های گذشته به جریان سریال سازی انتقاد نکردند که چرا زمان مرده دارند و چرا داستان های لاغری دارند و چرا بیشتر اجزای داستانی قسمت های گذشته را در هر قسمت تکرار می کنند، نه تنها نگفتند که حتی به این دیدگاه دامن زدهاند که بیننده میتواند همزمان با تماشای سریال مشغول فعالیت دیگری باشد و داستان را هم گم نکند. بعد از سال ۲۰۰۰ با انقلابی که در سطح سریال سازی در جهان رخ داد حتما منتقدان ما وقتی هنگام تماشای قسمت هشتم سریالی از خستگی خوابشان برد فهمیدند که تعاریف شان از سریال غلط بوده و یا سازندگان ما کم فروشی کرده اند. در «یادآوری» این خطر با ما بود که بیننده ای که از نیمه به ما می رسد نتواند با داستان همراه شود یا بیننده ای که یک قسمت را نبیند رشته ی داستانی را گم کند که البته تمهیداتی هم برایش داشتیم که ما را نجات می داد اولی پخش هر قسمت در سه نوبت شبانه روز بود و دومی پخش تمامی قسمت پخش شده سریال در دو فیلم ۱۰۵ دقیقه ای روزهای آخر هفته. اما مهمتر از همه اینها روی بیننده های وفادار حساب باز کرده بودیم. الان میبینیم که بیننده با سریال هماهنگ است و ارتباط خود را با داستان قطع نمیکند، همراه می شود حتی پیش بینی می کند.
یعنی علاوه بر ساختار نوعی تجربه جدید حتی در شیوه پخش؟
قاسم زاده اصل: بیشتر صلاحدید بود تا تجربه! من فیلم نمی سازم که تجربه بکنم، عرصه فیلمسازی عرصه تجربه نیست، عرصه ریسک و تجربه پس دادن است. نمی توان با وقت و عمر بیننده ها و مخاطبین بازی کرد. با توجه به تجربیاتی که تا کنون داشتم من به عنوان کارگردان مطمئن بودم که این ریسک جواب میدهد. شبکه سفارش دهنده هم مطمئن بوده است که این روش تازه جواب میدهد. نویسنده قبلا ریسک کرده بود و جواب گرفته بود چرا که ما فیلمنامه را پسندیده بودیم و داشتیم می ساختیم، پس ریسک او درست بود. نویسنده سریال را مملو از غافلگیری تصور کرده و نوشته بود، چه با چیدمان حوادث و چه با تغییراتی که در ذات آدم ها رخ می داد و چه با نقاط تلاقی داستانی. در قسمت ۲۵ فرشته مظلومانه کشته می شود هم غافلگیری داستانی است و هم غافلگیری احساسی. نویسنده ما یک شخصیت را به قصه اضافه میکند و یک شخصیت را کم میکند. وقتی علی زنده میشود بچه گیر میافتد وقتی بچه آزاد میشود فرشته کشته میشود. همه غافلگیر شدند وقتی فهمیدند فرشته خواهر سرگرد مکی است و یا وقتی فهمیدند بیات عاشق فرشته بوده است و نوعی عشق سوخته ترحم انگیز شکل گرفت. قسمتهایی هست که هنوز دیده نشده و آن قسمتها بهترین پاسخ برای این سوال هستند. ما تا به حال خوب پیش رفتیم. مطمئنم در ادامه سریال چیزی از هیجان قصه را از دست نخواهیم داد که به نوعی عمیق تر هم خواهیم شد.
لحن یادآوری از قسمتهای ۲۰ به بعد آرام شد. این روند تا پایان سریال ادامه دارد؟
قاسم زاده اصل: آرام نشد، ما از چرایی وقوع اتفاق ها به چگونگی وقوع اتفاق ها رسیدیم. شروع داستان همه با هم غریبه بودیم الان بیننده آدم ها را می شناسد و منتظر است ببیند پیش بینی هایش درست از آب در خواهد آمد یا نه. شروع ما شروع توفانی بود، اعدام و زنده ماندن و مردن علی و با یک غافلگیری بزرگ به اندک آرامشی رسیدیم که همان زنده شدن علی بود. “یادآوری” در حال حاضر ریتم خود را حفظ کرده است به تناسب بیننده های زیادش شاید بعضی قسمت ها بعضی ها را راضی نکند که این مورد هم قسمت به قسمت متغیر است اما در مجموع بیننده هایش را حفظ کرده. ما بیننده بسیار راضی داریم و بیننده هایی که شاید از بعضی قسمت ها ناراضی باشند اما نکته اینجاست که هنوز بیننده سریال ما هستند و این خیلی مهمتر است (مثل ویندوز است و مکینتاش. می گویند مکینتاش ویروس ندارد، من می گویم هر زمانی سیستم عامل مک، اندازه ویندوز کاربر داشت و دوام آورد می شود مقایسه شان کرد! بسیاری از سریال ها تعداد بینندگانش از خویشاوندان سازندگانش فراتر نمی رود!) در اینترنت خلاصه سریال بعد از پخش هر قسمت از طرف سایتها و وبلاگها پخش میشود. این خلاصه هر قسمت دارد بلندتر از قسمت قبل میشود. یک گلایه اخیرا می شنوم که شنیدنش برایم خیلی خوشایند است. می گویند چرا هر قسمت اینقدر زود تمام می شود؟! هیچ قسمت «یادآوری» بدون تیتراژ ابتدا و انتها زیر ۴۰ دقیقه نیست و بعضا ۴۳ دقیقه هم شده ایم. (غیر از قسمت اعدام که ۳۷ دقیقه بود) اگر بیننده ای معتقد است سریال زود تمام میشود نشان دهنده آن است که ریتم سریال خوب بوده و با ریتم سریال پیش رفته و زمان را گم کرده. آن هم موقعی که بیشتر سریال ها با تیتراژ ابتدا و انتها بیشتر از ۳۵ دقیقه نیستند. ما میخواهیم عطش بیننده را هم حفظ کنیم. در حالی که تا جایی که ممکن است در تدوین سعی میکنیم فشرده کار کنیم. خیلی از زمان های موازی هستند و…
خانم غفاری شما هم به همین سوال از منظر فیلمنامه جواب می دهید؟
رویا غفاری: سعی می کنم در چند محور به این موضوع بپردازم. ۱-بعضی عادت کرده اند به دیدن روایت خطی ای که چند شخصیت محدود را در برمی گیرد و سرنوشت شخصیت اصلی را دنبال می کند . در سریال یادآوری ما چند داستان را به موازات هم جلو می بریم و تنها یک شخصیت اصلی نداریم بلکه یک داستان محوری داریم که مربوط به علی است و چهار داستان دیگر که با او پیوند می خورند. شخصیت های دیگر مثل شیوا، امین، فرشته و تیمور هم کم اهمیت تر از علی نیستند. کسی که عادت به دیدن یک شخصیت دارد ، هم او را دنبال می کند و مادامی که داستان شخصیت های دیگر را می بیند فکر می کند چیزی از او دریغ شده ،کاری که سریال یادآوری در حال انجام دادن آن است تغییر ذائقه ی مخاطب است و تغییر ذائقه کار آسانی نیست وقتی عده ای در برابر هر ایده، ساختار یا نگاه تازه مقاومت می کنند.۲- بحث ریتم و تمپو بحث تخصصی پیچیده ای است و الگوهای مشخصی درارتباط با این دو در فیلمنامه نویسی و فیلمسازی وجود دارد.ورود به این بحث در حوصله ی این گفتگو نیست اما مادامی که نقاط عطف منجر به ایجاد تعلیق در داستان و تغییر در سرنوشت شخصیت ها در یک فیلمنامه وجود دارد که به فاصله ی چند قسمت از هم دنبال می شود در مسیر فزاینده و رو به اوج قرار داریم.نقاطی مانند، اعدام علی، زنده شدن علی،ربوده شدن امین، نجات امین، گرفتار شدن فرشته، گم شدن شیدا،بازگشت سهیل، اطلاع سهیل از زنده شدن علی،نقشه ی دوباره ی تیمور برای ربودن امین، حمله ی سهیل به علی ،مواجهه ی علی با شیوا و امین، مرگ فرشته، رویارویی مکی با جسد فرشته و …۳- داستان همیشه بعد از یک نقطه ی عطف در مسیر فرود قرار می گیرد تا بار دیگر داستان ، شخصیت ها و مخاطب برای خیزشی دوباره آماده شوند. اگر فاصله ی این دو خیزش در حد چند قسمت باشد که به آن اشاره کردید و ما در قسمت ۲۶ به اوج اصلی داستان ها برسیم که خواهیم رسید لاجرم این نتیجه استنباط می شود که سریال یادآوری با ریتمی متناسب با محتوی در حال بسط و گسترش است .۴- هدف سریال یادآوری نگاهی دوباره و نو به مفاهیمی مثل مرگ و زندگی، کینه و بخشش و ارتباط جهان هاست. در این سریال چند ژانر مختلف حضور دارند و من به عنوان نویسنده ی این سریال هرگز نخواستم فیلمنامه ای بنویسم که مخاطبش را صرفا با هیجان زدگی با خود همراه کند. حتا در زندگی واقعی هم گاهی لازم است بایستیم و موضوعات مهم تری را تبیین و تشریح کنیم. در سریال یادآوری تناسب طرح بحران و گره گشایی تا آخر ادامه دارد و در فاصله بین حوادث اصلی زمانی فراهم است که تنه ای را می سازد و ادامه داستان روی آن بنا می شود. باز هم نقاط عطف را در کار خواهیم داشت. آدم های تازه و موقعیت های تازه و در کنار اینها همان ایست های حسی گذرا که به درون آدم های داستان نزدیک تر شویم. بنیان های فکری فیلمنامه باید مجال تکمیل خود را داشته باشند .از ابتدا این هدف را داشتم که به مسایل مطرح شده از زوایای دید مختلفی نگاه کنم. میخواستم بیننده وارد پروسه نگارش قصه شود و ماجرا را حدس بزند. من در «یادآوری» با دست باز بازی کردم. نگران این نبودم که بیننده پایان را حدس بزند بلکه می خواستم توجهش معطوف چگونگی رخداد حوادث و مسائل شود.
سریال «یادآوری» نه ساختار اپیزودیکی دارد که هر قسمت یک داستان را تعریف کند و نه مثل سایر سریال ها داستان چند کاراکتر مشخص است. بستر داستانی وسیعی دارید و از کودک ۱۱ ساله تا پیرمردی ۷۵ ساله شخصیت های شما هستند و شما چندین داستان را با هم پیوند زدهاید که هر کدام می توانستند خود به تنهایی داستان سریالی باشند. درست مثل این است که کار یک شورای نویسندگی داشته است. این ایدهها از کجا آمدند و در کنار هم قرار گرفتهاند؟
غفاری: نویسندگی حرفه مادامالعمر و دیر بازده ای است. من سال هاست که مینویسم. از داستان نویسی شروع کردم، با نمایشنامه نویسی ادامه دادم و به فیلمنامه نویسی رسیدم. راه طولانی ای را طی کرده ام. رزومه کاری من می توانست مفصل تر از این باشد اگر شرایط همراه بود که نبود. شورای نویسندگانی در کار نبوده، یادآوری حاصل ساعت های بی پایان فکر و مطالعه به همراه تجربه ای است که طی بیست سال به دست آورده ام. برای نگارش یادآوری هیجده ماه بی وقفه کار کردم. فکر کردم، نوشتم و خط زدم. به جای تک تک شخصیت ها زندگی کردم. فکر کردم این شخصیت چطور حرف می زند، چطور راه می رود ، چطور می خوابد. مثلا هر وقت تیمور را در حال خواب می دیدم دستمالی رو صورتش بود. مکی نگاه برنده و خیره ای داشت و مثال های بسیار زیاد دیگر. به طور کلی فاکتورهای زیادی باید کنار هم جمع شوند تا داستان یا شخصیتی متولد شود. من این مسیر را به تعداد شخصیت های یادآوری طی کرد ه ام. کار بسیار سختی بود. در طول این هجده ماه قبل از آن که دنبال راضی کردن شبکه باشم به دنبال راضی کردن خودم بودم، گاهی پیش آمد که قبل از ارائه چندین بار یک قسمت یا یک سکانس را بنویسم تا راضی شوم و حالا نتیجه ی این تلاش روبروی شماست.
قاسمزاده اصل: در قسمت ۲۸ چهار شخصیت تازه معرفی میشوند و قسمت ۳۶ تازه اسد وارد می شود.
غفاری: و خیلی خودم را کنترل کردم که در قسمت ۴۰ام شخصیت جدید اضافه نکنم. (می خندد). فکر میکنم داستان کشش ادامه داشت.
منتظر «یادآوری ۲» باشیم؟
غفاری: به راحتی شدنی است اما الان برای این حرفها زود است.
چرا شخصیتهای فیلمنامه برای خطاب همدیگر ضمیر مفرد استفاده میکنند که ممکن است در نگاه عرفی بی ادبانه تلقی شود، من این نگاه را ندارم اما دوست دارم نظر شما را بدانم؟
غفاری: اولا همه شخصیت ها همدیگر را تو خطاب نمی کنند. دوما نه تو گفتن نشان بی احترامی است و نه شما گفتن نشان احترام.لحن و ترکیب بندی جمله است که محترمانه بودن یا محترمانه نبودن آن را می سازد. خطاب دوم شخص مفرد می تواند نشان نزدیکی آدمها و استفاده از ضمیر سوم شخص برای دوم شخص مفرد می تواند نشان فاصله بین آن ها باشد.از این گذشته این شما گفتن در سریال های ایرانی شکلی برساخته و تصنعی از احترام است. قرار نیست یک سریال تلویزیونی آدمها را از نو تربیت کند. مخاطب سریال یادآوری بزرگسالان بالغند نه کودکان خردسال که هر چیزی بر روند شکل گیری شخصیت شان تاثیر می گذارد و عادت کرده اند در مهد کودک مریم جون ها با لحن آمرانه شما خطابشان کنند و کک شان هم نگزد. سریال یادآوری پر از آموزه های اخلاقی است . بی انصافی است اگر دریایی از مفاهیم اخلاقی را نادیده بگیریم و صمیمیت و نزدیکی آدمها را به از بین رفتن احترام تعبیر کنیم.
قاسم زاده اصل: یک نوع ادب رسانه ای برساخته جعلی وجود دارد که از جامعه به فیلم ها نرسیده بلکه بعضی ها آن را از فیلم ها تقلید می کنند. این شما گفتن والدین به کودکان نوعی ادبیات ترجمه ای است و به نظر من واقعی نیست. ماها وقتی صمیمی هستیم یا دشمن هستیم! ضمیر مفرد را به کار می بریم و در سایر موارد استفاده از شما کاربرد دارد که در سریال هم اینچنین است. فکر می کنم سریال ما با این نوع نگارش و گفتن به زندگی مردم نزدیک تر شده و مرزهای ادب را رد نکرده. آن ادب -به تعبیر خانم غفاری- مهد کودکی در این سریال جایی ندارد. آن نوع گویش بیشتر مناسب فیلم های هندی دوبله شده است. ما واقعی هستیم و سریال ما برای بزرگ سالان است. به گمان من فیلم ها و سریال های ایرانی میانگین سنی مخاطبین شان را زیر ۱۵ سال فرض می کنند. من برای آدم بزرگ های جامعه فیلم ساخته ام.
خانم غفاری شخصیتهای سریال «یادآوری» ذهن آشنا نیستند. در اول شبیه آدم هایی هستند که در بسیاری از فیلم ها دیدهایم اما به سرعت منشی دیگر را از خود نشان میدهند. این تغییر در لحن و رفتار و در طراحی شخصیتهای سریال از کجا میآید؟
غفاری: در فیلمنامه یادآوری شخصیت های مختلفی حضور دارند. یک سو تیمور است که از سیاهی می آید و با شرارت زندگی می کند و سوی دیگر فرشته و امین اند که کاملا متعلق به دنیای روشنایی هستند. در بین این دوقطب شخصیت های خاکستری حضور دارندکه اشتباه می کنند وتاوان پس می دهند یا برای جبران اشتباهشان تلاش می کنند. فرشته قربانی پاسداری از حقیقت می شود تا امین نجات پیدا کند. مراد بین سیاهی و ورود به روشنایی سرگردان است. عماد بار سنگین گذشته اش را به دوش می کشد و غیره. عامل دگرگونی در یادآوری مرگ است. برای من خداباوری و مرگ اندیشی در یک راستا قرار دارند. همان اندازه که برحذر دارنده از زشتی و پلیدی اند تشویق کننده به مدارا و نیکی هم هستند و توصیه ی دین هم به افراد آماده بودن هر لحظه برای ترک دنیاست و فکر کردن به آخرت هم همواره توصیه شده است. مرگ حقیقتی است اجتناب ناپذیر که بر خلاف دید مرسوم، پایانی برانسان و رویاهایش نیست بلکه خود محرکی است برای ادامه ی زندگی از نوعی دیگر. زندگی ای که از مرگ زاده می شود، تولدی دوباره است. اما این تولد صرفا فیزیکی نیست. مبنایی است برای دگرگونی و تحول شخصیت. مرگ علی از او انسانی دیگر می سازد و دیدی مشرف و محیط بر وقایع به او می دهد. او دوباره متولد می شود و این تولد هم فیزیکی است و هم روحانی. این سیر در مورد امین هم وجود دارد. شخصیت هایی هم داریم که دچار مرگ فیزیکی نمی شوند ولی دگرگونی با مرگ و زوال شخصیت اولیه شان در آن ها بروز می کند که به واسطه ی مرگ عزیزی اتفاق افتاده است.در واقع آن ها هم نوع خاصی ازمرگ را تجربه می کنند . برای مثال مرگ شیدا ، باعث بوجود آمدن شخصیت عمیق تر و جدی تری در شیوا می شود و افق های جدیدی روبه رویش باز می کند. درمورد فریده این دگرگونی با آگاهی و خدا باوری اتفاق می افتد و در موارد دیگر فعلا امکان توضیح ندارم چون باید به بخشی ازداستان اشاره کنم که هنوز پخش نشده است. شخصیت ها ذهن آشنا هستند چون در پیرامون ما زندگی می کنند. شخصیت ها ذهن آشنا نیستند چون مثل همیشه و با الگوهای آشنا زندگی نمی کنند.
«یادآوری» موضوع مرگ و ماوراء الطبیعه را از زاویه جدیدی نسبت به آنچه تا کنون در تلوزیون نشان داده شده به تصویر میکشد. این تعریف تازه از ماوراء الطبیعه ریشه در کجا دارد؟
غفاری: هر فرد تجربه حسی خاص خود را از درک مرگ و ماوراء دارد. این درک یا با مطالعه بدست میآید یا با تجربه حسی. برای نگارش این سریال در جنبههای مختلف پزشکی، قضایی و مرگتقریبی تحقیقات زیادی کردم و در مسیر نگارش سعی کردم از آنچه خوانده ام استفاده کنم اما نمی خواستم تصویر خاصی در فیلمنامه ارائه دهم. اطلاعات ما در این محدوده مبتنی بر شنیده ها و روایات است و هر کدام در ذهن خود تصاویری برای فضاهایی که مربوط به دنیای زمینی نیستند خلق کرده ایم دوست نداشتم با ارائه ی تصویر ی خاص ذهنیات بیننده برهم بخورد پس به روایت بسنده کردم.
قاسمزاده اصل: ما نمیخواستیم ماوراء الطبیعه را نشان دهیم. میدانستیم که همه افرادی که تجربه مرگتقریبی را داشتند ادعا می کردند تصاویر مشابهی را دیدهاند. اما اصرار داشتیم وارد فضای ماوراء نشویم. تنها تصویر مشخصی که به تصویر کشیدیم تصویری بود که علی کنار دریاچه با سینا در فضایی مجهول مواجه میشد که این ذهنیت علی است. من نمی خواستم تصویری از جهانی دیگر ترسیم کنم چرا که کسی از آن دنیا تصویری واضح و صد در صد ندارد. معتقدم ارائه تصویر از آن دنیا کار خطرناکی است چون قطعیتی وجود ندارد.
علاوه بر نوع روایت تازه و متفاوت داستان، استفاده از ستارههای بازیگری در یک سریال شبانه تلوزیونی میتواند به عنوان دو برگ برنده در اختیار شما باشد. فکر میکنید کدامیک از این عوامل باعث موفقیت یادآوری شده باشد؟
قاسمزاده اصل: به اندازه چندین سریال برای «یادآوری» انرژی گذاشتیم. تجمع این تعداد بازیگر خوب که هر کدام بسیار خوب بازی کردهاند خود یک حادثه در روند سریال سازی این سالها محسوب میشود. هیچ کس در گروه بازیگران ما نیست که حالا بخواهم بگویم کاش نبود یا کاش فرد دیگری را جایگزین میکردیم. علاوه بر عواملی که گفتید دو نفر در روند رو به جلوی سریال تاثیر به سزایی داشتند. اول آیدین ظریف طراح صحنه که از وقتی به گروه ما ملحق شد من به آرامش بیشتری رسیدم و دیگری علی علویان صداگذار کار که برای احیای صداهای سریال معجزه کرد. خیلی از افراد در تیتراژ فقط یک اسم هستند اما هر کدام سهم بزرگی در موفقیت این سریال داشتند. یک کارگردان یا یک نویسنده به تنهایی هیچ کار مفیدی نمیتواند انجام دهد.
موفقیت یک ترکیب است. کارهای بسیار زیادی را سراغ داریم که با وجود داشتن بازیگران خوب از سوی مخاطب جواب نگرفتهاند. کارهایی داشتهایم که انتخاب موضوع و قصه خوبی داشتهاند اما دیده نشدند. چیزی که باید جواب بدهد ترکیب است. میتوانم با افتخار بگویم ما یک ترکیب خوب داشتیم. هرکدام از این عواملی که شما نام بردید یک رتبه بندی دارد که ما تلاش کردیم در تمام موارد بالاترین نمرهها را داشته باشیم. پس ما یک ترکیب درست داریم. ما در انتخاب بازیگر از بین چندین گزینه بهترین را انتخاب کردیم. در تدوین همینطور، در صداگذاری همینطور. هر لحظه از سریال ما چندین شاخه است که باید درست باشد. در جاهایی کار کردیم که شاید دیگران حتی به آن فکر هم نکنند. روی پل اتوبان همت یک فصل مهم دیدار سیامک و علی را گرفتیم یا وسط میدان رسالت سکانس دیدار فراز و علی را. اینجاها لوکیشن طبیعی هر کاری نیستند و واقعا سخت گذشت اما به نتیجه اش می ارزید و انصافا نقش علی علویان در نجات صداهای همین دو فصل داستان انکار ناپذیر است. هرکدام از اجزای فیلم را به انواع مختلف تجربه کردیم تا بتوانیم بهترینها را در کنار هم داشته باشیم. موفقیت کلی یک مجموعه ترکیبی از موفقیت در پارامترهای مختلف است. بازیهای خیلی خوب جوانان و بازیگران قدیمیتر در کنار فیلمنامه خوب باعث دیده شدن سریال شد. بسیاری از بازیگران ما در قالب شخصیتی ایفای نقش کردند که قبل از این در کارنامهشان سابقه نداشته است. همراهی و همدلیای در گروه بود تا مجموعه تازهای ارائه دهیم.
سریال «یادآوری» برای در اختیار داشتن لیستی از ستارهها بودجه ویژه داشت؟
قاسمزاده اصل: نه واقعا. ما بودجه ویژه نداشتیم فقط بودجه اندک مان را درست خرج کردیم. بودجه سریال ما اندازه بودجه کارهای معمولی سایر شبکه ها بود. منتها بودجه پروژه فقط صرف خود پروژه شده و با برنامه ریزی دقیق توانستیم به خیلی از چیزها برسیم. تنها مسئله من مسئله کیفیت سریال است. سریال ما سریال پر رفت و آمدی بود. بسیاری از عوامل در حین کار تعویض شدند تا نیروهای هماهنگتری بیایند. فکر میکنم این حق مسلم بیننده است که بهترینها را ببیند. من به عنوان کارگردان وظیفه دارم بهترین صحنه و بهترین بازیگران و بهترین دکور را به مخاطب نشان بدهم. از زحمات همه تشکر میکنم اما اعتقاد دارم اصل هر کاری بازیگران آن هستند. صحنه خوب، قصه خوب و صدای خوب بدون بازی خوب اصلا دیده نمیشود. بازیگری همه چیز یک فیلم است. هر بازیگر یک سری مخاطب دارد. اما همین مخاطبان پیش فرض و بالقوه علیرغم همه علاقهای که به بازیگر مورد علاقه خود دارند فقط یک ربع به فیلم یا سریال وقت میدهند تا قصه را شروع کنیم و قصه لنگ باشد و ضعیف باشد از دیدن کار صرف نظر می کند و یا حداقل با دقت نگاهش نمی کند. اما نقطه استارت بازیگران هستند. و مگر بازیگر غیر از قصه خوب و نقش خوب چه می خواهد؟
غفاری: البته خیلی از بازیگران به احترام خود آقای قاسم زاده آمدند و دوست داشتند کنار آقای قاسم زاده باشند. در خیلی از کارها فیلمنامه و قصه هم خوب است اما در دست کارگردانی نابلد همه چیز تباه می شود.
قاسمزاده اصل: بازیگران سریال همه به من لطف داشتند و از صمیم دل و بیشتر از تعهدشان هم کار کردند و من منت دارشان هستم و هم عوامل پشت دوربین تخفیفهای زیادی به ما دادند. چون کار را دوست داشتند و به ما لطف داشتند از حق طبیعی خودشان گذشتند. و هم اینکه سختی کار را به جان خریدند. از دربند تا میدان شوش لوکیشن یادآوری بود. ما تهران را گشتیم و سعی کردیم زیباترین پلانهای ممکن را از شهر بگیریم. ما تهران را نساختیم و دکور هم نزدیم فقط گشتیم و بیشتر گشتیم و زوایا و مکان های بهتری پیدا کردیم. ما در نظر داشتیم که در حال ساخت سریالی هستیم که به عنوان یک اثر ایرانی در خارج از ایران پخش میشود. ما تلاش کردیم چشم انداز خوبی از کشورمان نشان دهیم. از بازیگران گرفته تا پلانهای شهری.
آقای قاسمزاده شما برای نقشهای غیر کلیدی و حاشیهای از مهرههای چهره و به نام استفاده کردید و برای ایفای نقشهای اصلی در هر داستان افرادی را انتخاب کردید که برای مردم چهرههای شناخته شده و با سابقه طولانیای نیستند. دلیل این نوع چینش و این انتخابها چه بود؟
قاسمزاده اصل: در مرحله اول دلیل این انتخابها این بود که کار ما قرار بود از شبکه آیفیلم پخش شود. آیفیلم در منطقه مخاطب دارد. افرادی هستند که در ایران زندگی نمیکنند و ایران را نمیشناسند و قرار است سریال را ببینند. من میخواستم ترکیبی از بهترین بازیگران را داشته باشم. این سریال اولین سریال تولیدی آیفیلم بود. فکر کردم حالا که قرار است نماینده وطنم باشم پیامی را به کسی که در عراق یا بحرین یا قطر یا دبی تماشاگر ماست برسانم، از بهترینها استفاده کنم. برای مخاطب خارجی، مسعود رایگان با روزبه حصاری هیچ تفاوتی ندارد چرا که هیچ کدام را نمیشناسد. اما من به عنوان سازنده وظیفه خود میدانستم ترکیبی از بهترینها را فراهم کنم. خیلی از دوستان به همین دلیل لطف کردند و نقشهای کوتاه را پذیرفتند تا بتوانیم ترکیب خوبی از بازیگران را به مخاطبان بیرون از ایران ارائه دهیم. وقتی بازیگر درست انتخاب شود ۶۰ درصد کار درست انجام شده است. من نمیخواستیم بازیگران کار شبیه کارهای قبلی شان خودشان باشند، چون قصد نداشتم از پسماند ذهنی مخاطب استفاده کنم. برای همین اگر بازیگرانی دعوت کردیم که مخاطب تا حدودی با آنها آشناست در نقش هایی متفاوت از آنها استفاده کردم. این پروسه آشنایی زدایی نام دارد. یعنی فردی که میشناسیم را در نقشی که نمیشناسیم ببینیم. این باعث میشود علی اوسیوندی که ما میشناسیم نقشی را بازی میکند که نمیشناسیم. یا قاسم زارع یا مهرداد ضیایی یا وحید جلیوند و دیگران. این دلیل فرامتنی انتخابها بود. در باره ی انتخاب بازیگرهایی که شناخته شده نیستند واقعیت این است که ما دچار فقر بازیگر در یک بازه سنی هستیم. ما در محدوده سنی ۱۵ تا ۳۰ سال با بحران بازیگر مواجهیم. بازیگران خوب ما ۳۰ سال به بالا هستند. اشتباه اینجاست که هنوز که هنوز است بازیگری با ۵۷ سال سن نقش یک خواستگار یا یک جوان عاشق را بازی میکند. سراغ چهرههای جوانتری که شناخته شده نبودند رفتیم. آموزشگاههای مختلفی رفتیم و با در نظر گرفتن پارامترهایی به روزبه حصاری رسیدیم. این اتفاق برای دیگر چهرههای تازهتر هم افتاد. در این ترکیب که ترکیب درستی هم بود همه هنرمندان به اندازه هم زحمت کشیدند. علی اوسیوند، امیر آقایی و فرهاد قائمیان همانقدر زحمت کشیدند که روزبه حصاری. روزبه حصاری برای مخاطب تلویزیون چهره تازهای بود. اما برای من به اندازه دیگر بازیگران، بازیگر بود. صبحها که سر صحنه میرفتم خاطرم آسوده بود که مجموعه بازیگرانی دارم که هرکدام میدانند کجای قصه هستند. به یک دلیل و آن هم این است که قبل از شروع به کار و انتخاب نهایی افراد سه یا چهار ماه گشتیم. من معتقدم هر فردی میتواند یک بار نقش خود را بازی کند اما بازیگر یعنی کسی که بتواند نقشهای مختلفی را بازی کند. این اتفاق ممکن است در طی سالها بیفتد و یا اینکه در طی یک کار فرد بتواند دیگری را بازی کند. روزبه در سرمای منفی ۹ درجه روی چهارپایه ایستاده بود و طناب دار دور گردنش بود.داخل سردخانه پزشکی قانونی رفت. آسیب دید و ۱۲ بخیه خورد. ما داشتیم تماشایش می کردیم و او جلوی دوربین بازیگر شد.
آقای حصاری شما اولین بازی تصویری خود را با یک نقش بسیار سنگین و در یک گروه حرفهای تجربه کردید. کار سختی بود؟
روزبه حصاری: قرار گرفتن در چنین گروهی بیشتر از هرچیزی باعث افتخار من است. این جایگاه بیشتر از اینکه باعث بوجود آمدن ترس در من شود، باعث پویایی شده بود. در کنار افراد حرفهای قرار گرفتن برای من به این معنی بود که حق اشتباه کردن ندارم. بخاطر همین تصور بیشتر از همیشه تلاش کردم. بازیگری در سینما و تلوزیون بسیار تکنیکال است. تجربه من جلوی دوربین بسیار کم بود اما به شدت مشتاق یادگیری بودم. از لحظهای که در لوکیشن حاضر میشدم تمام تلاشم بر این بود که قابها و موقعیتهای دوربین را بشناسم. قبل از یادآوری تئاتر کار کرده بودم و دو جایزه هم برای بازیگری کسب کرده بودم. اما بازیگری در قالب تئاتر با بازیگری در تلوزیون یا سینما بسیار متفاوت است. هرچند که بازیگری در هر مدیومی در مفهوم تفاوتی ندارد اما ابزارهایی که یک بازیگر در تئاتر در اختیار دارد با ابزارهایی که در مدیوم یک کار تصویری مورد استفاده قرار میگیرد کاملا فرق دارد. در عین حال مخاطب بیشتری هم دارد. حضور در یادآوری برای من سعادت بزرگی بود. مردم با نقش و قصه درگیر شدهاند و خوششانسی من بود که برای اولین بار در قصهای حضور پیدا کردم که تا این حد دیده شد. این نکته حتما برای من مسئولیت سنگینی هم برای ادامه کار ایجاد خواهد کرد.
برای ما از علی اعلایی بگویید. چطور با کاراکتر علی ارتباط برقرار کردید؟
حصاری: علی اعلایی همیشه همراه من بود. حتی برای دریافت حسی که یک فرد محکوم به اعدام دارد، فیلمهایی تهیه کردم و آن لحظات را دیدم. علی و شرایطی که داشت در یک مقطع تاثیر آزار دهندهای بر من گذاشت و زندگی شخصی مرا تحت تاثیر قرار داد.کاراکتر علی چند نقطه عطف دارد که تماشاگران سریال تا اینجا با تعدادی از آنها آشنا شدند و بعد از این هم در ادامه قصه با تعداد دیگری از این نقاط عطف آشنا خواهند شد. من به این نقطههای عطف خیلی حساس بودم. دوست داشتم شخصیت علی قبل و بعد از این نقاط فرق داشته باشد.
شخصیت علی ما به ازای قابل لمسی در جامعه ندارد. شاخص شما برای ارائه درست ترین تصویر از علی چه بود؟ آیا به موقیعتهای مشابه در سینما و بازیهای دیگری برای ترسیم شرایط اعدام رجوع کردید؟
حصاری: معیار و شاخص من قطعا فیلمنامه بود و نقطه تاییدم نظر کارگردان. من احساس میکنم بازیگر حتی اگر در ایدهآل ترین موقعیت بازی هم ایستاده باشد وظیفه دارد موقعیت ذهنی نویسنده را در قاب نگاه کارگردان به تصویر بکشد. درست است که ما با ازای قابل لمس نقشی که بر عهده داشتم بسیار کم و دور از دسترس است اما شخصیت در فیلمنامه یادآوری چهارچوب اصلی را در اختیار من گذاشته بود. شخصیت علی حتی از نظر طرز فکر کاملا مشخص شده بود.
درباره سوال دوم باید یگویم در نسل ما این خیلی باب است. بین هم سن و سالهای ما افراد خیلی دنبال شباهتهای نقشی که به آنها پیشنهاد میشود با مابهازاءهای تصویری دیگر در تاریخ سینما میگردند. من معتقدم این روند در دراز مدت به بازیگری لطمه میزند و هرچقدر کمتر به این عادت کنیم بهتر است. معتقدم لحظه مشابهی در سینما وجود ندارد. باید واژه لحظه اعدام را به واژه لحظه اعدام علی تغییر بدهیم تا به وضوح درک کنیم که هر موقعیتی تا چه اندازه خاص است. علی تا به حال در هیچ اثری دیده نشده است. پس تشابه رفتاریای با هیچ شخصیت دیگری در لحظه اعدام ندارد. استقلال کاراکتر علی در آن لحظهها باید حفظ میشد و من میخواستم علی شبیه کاراکتر دیگری نباشد. تنها چیزی که به آن فکر کردم این بود که علی را همانطور خودش که هست نشان بدهم.
خانم غفاری، در فیلمنامه یادآوری به نقش مادر در سریال توجه ویژه شدهاست. اگر مادر را به عنوان کانون خانواده در نظر بگیریم میتوانیم بگوییم یادآوری دغدغه خانوادهها وروابط خانوادگی امروز را دارد؟
غفاری: بله این توصیف درستی است. قدرتی که مادر بودن بودن به زن می بخشد با هیچ قدرت دیگری قابل مقایسه نیست. مادرهای ما مادرهایی غریزی بودند. با غریزه شان بچه دار می شدند با غریزه شان به او محبت می کردند و با تجربه زیستی شان به علاوه ی توصیه ی بزرگترها فرزندانشان را بزرگ می کردند. زنان و مادران امروزی اما علاوه بر تمام این موارد،تحصیلات، تخصص و دیدگاه اجتماعی هم دارند و به نظر من مادران آگاه تری هستند نسبت به نسل ماقبل خود. زنان وارد حوزه های مختلف اجتماعی شده اند و خود را باور کرده اند. حالا سوال اینجاست که نمونه ی زن امروزی که با پایبندی به خانواده درخانه و اجتماع منشا اثر است در سریال های ما کجاست؟مادرها در دنیای امروز آن تصویری نیستند که ما به بینندگان خود نشان میدهیم. زن در جامعه ما همیشه در آشپزخانه نیست. زن امروز همیشه منتظر نیست شوهرش از محل کار برگردد و یا مشکلی که پیش آمده را حل کند. زنانی که در دنیای امروز زندگی میکنند، صرف نظر از شرایط سنی، ویژگیهایی که در تلوزیون به تصویر کشیده میشود را ندارند. زن امروزی مسئولیت پذیر است و برای حل مشکل منتظر دیگران نمی ماند البته برخاستن و اقدام کردن همیشه با آزمون و خطا همراه است اما به هر حال از منتظر کمک بودن محض بهتر است. این دیدگاهی است که زنان را در سریال یادآوری فعال و اثر گذار نگه می دارد چه مادر باشند و چه مادر نباشند. اما آنجا که زنانگی از مادربودن حذف شده با شخصیت خشن تری روبه می شویم مثل عزیز. او زنی است که زنانگی خود را سالها پیش به خاطر فرزندش به فراموشی سپرده است وبه مادر بودن محض اکتفا کرده است و حالا به دنبال حفظ همان چیزی است که به سختی کنار عماد شکل داده است.
مریم بوبانی اینجا باید به خانم غفاری به دلیل فیلمنامه بسیار زیبایی که نوشتهاند تبریک بگویم. من این کار را ۸۰درصد به دلیل فیلمنامه قوی خانم غفاری پذیرفتم. نقش من در این سریالهم مادر است اما تفاوتهایی با نقشهای دیگری که تحت عنوان مادر بازی کردهام دارد. چون بخشهای دیگری از یک مادر را نشان میدهد. اینبار نقش مادری را بازی میکنم که در بدترین شرایط و با بدترین شرایط از فرزند خود محافظت میکند. در قسمتی به شدت پرخاشگر است درحالی که یک شکنندگی درونی دارد و نگرانی همیشگی ترک شدن از جانب پسرش همراه اوست. مادر بودن یک نقش اجتماعی است. درست مثل همسر بودن یا کارمند بودن. یعنی هر فرد در نقش مادری میتواند ویژگیهای خاص خود را داشته باشد و همه مادرها عین هم نیستند. تصویری که بخش نمایش ما از مفهوم مادر نشان میدهد یک تصویر کلیشهای و کلی است.
غفاری در یادآوری ازآغاز بحثی برای من مطرح بود تحت عنوان باز تعریف مفاهیم. با این توضیح که هر جامعه ی روبه رشد و پویایی به باز تعریف مفاهیم نیاز دارد. ما در یادآوری مرزی را رد نکردیم بلکه شکل دیگری از روابط خانوادگی را نشان دادیم که مبتنی بر وجود چند صدا در خانواده است . خانواده ای که اعضایش با هم چالش دارند اما همچنان به هم مهر می ورزند ما در جامعه دچار بی اعتمادی به جوانان شدهایم. این بی اعتمادی از مسایل فرهنگی و اجتماعی گرفته تا انتخاب های فردی گسترش پیدا کرده و باعث نوع دلزدگی در جوانان شده است و البته به سریال های تلویزیونی هم راه یافته است.در یادآوری کسی که باعث حرکت در خانواده میشود و دیدگاه جدیدی را با حفظ حرمت بزرگترها مطرح میکند سهیلاست. درنقطه مقابل عموی شیواست که معتقد است باید فرقی بین بزرگترها و جوانان باشد و بزرگترها باید زودتر ببخشند و حمایت کننده باشند. پس ما هر دو صورت رابطه را دیدهایم. یعنی هم وجه آرامشبخشی بزرگترها و هم وجه حرکت سازی جوانها را. بخش عمدهای از مخاطبان جوان ما از این توجه پیام میگیرند. برای من به عنوان نویسنده خیلی لذت بخش است که جوانانی را در خیابان میبینم که زودتر به خانه برمیگردند تا پای سریال ما بنشینند. فکر میکنم دلیل توجه جوانان به یادآوری این است که دارند خودشان را در سریال میبینند. جوان بجای آن تصویر کلیشهای که در اوج مشکلات، بزرگتری از راه برسد و زندگی او را تغییر دهد در یادآوری خودش را میبیند که دارد زندگی خودش را می سازد ونجات میدهد.
عزیز به عنوان یک بزرگتر و یک مادر قوی سعی نمیکند پسرش را تغییر دهد یا تغییری در شرایط ایجاد کند.
بوبانی: شخصیت عزیز دائم در حال نقد پسرش است. این ناشی از وحشتی است که از قبل دارد. او از آدمها شناخت دارد و میداند آخر قصه اتفاق خوبی در انتظار پسرش نیست. اما مجبور است تا حدودی انتخاب را به اختیار پسرش بگذارد و تعیین تکلیف نکند. عزیز از وضعیت پیشآمده وحشت کرده است و تلاش دارد ماجرا از این بدتر نشود تا به آرامش برگردد.
عزیزچند شخصیت دارد. گاهی خشن است و گاهی در موضع ضعف قرار میگیرد و حاضر میشود تقصیر پسر خود را گردن دیگری بیاندازد. عزیز بنا بر شرایط رفتار متفاوتی بروز میدهد و ویژگیهای جدیدی در این شخصیت کشف میشود. زمانی که حس میکند فرزندش در خطر است به همه چیز برای دفاع از پسرش متوسل میشود. عزیز ادامه دار است و سرانجام غافلگیر کنندهای دارد.
قاسمزاده اصل وقتی برای اولین بار فیلمنامه را خواندم و به پایان شخصیت عزیز رسیدم زنگ زدم به رویا. گفتم چطور به چنین پایان غافلگیر کنندهای رسیدی؟
بوبانی: برای من هم غافلگیر کننده بود و طوری بود که همیشه فکر میکردم از فیلمنامه عقب هستم. امیدوارم عزیز به همان اندازه غافلگیر کننده بازی شده باشد که در فیلمنامه نوشته شده است. تا به حال فیلمنامهای با این استحکام در ساختار نخوانده بودم.
شبکه آیفیلم چطور میزبان یادآوری شد؟
بوبانی: این سوالی است که از من هم میشود. آنقدر که شبکههای داخلی مخاطب دارد آیفیلم ندارد. خیلی از مردم آیفیلم را نمیبینند.
قاسمزاده اصل: احتمالا بعضی از بینندهها آیفیلم را با یادآوری کشف میکنند. قبل از پخش سریال نگران بودم که پخش کار از شبکه آیفیلم چه میزان استقبالی را رقم خواهد زد. اما حالا دیگر نگران نیستم. چون میبینم که بینندگان آیفیلم را پیدا کردند. شبکههای تلوزیون هیچ بیننده ایرانیای از ماهواره شروع نمیشود. ما از شبکه های خودمان شروع میکنیم و اگر برنامه خوبی پیدا نکنیم سراغ شبکههای خارجی میرویم. این باور من است. اینکه بیننده در شبکههای ایرانی گیر نمیافتد اشکال ماست. یادآوری توانست مخاطب رمیده تلوزیون را گیر بیاندازد. اینکه این فیلمنامه در شبکههای دیگر چه سرنوشتی پیدا میکرد را نمیدانم. اما از هر اتفاقی که در حال حاضر برای یادآوری افتاده است راضی هستم. اولین کسی که به من اعتماد کردند آقای سرافراز معاونت برون مرزی بودند. در سی سالگی فیلم ثقهالاسلام را ساختم و حالا در ۴۶ سالگی هم با افتخاردوباره دارم برای معاونت برون مرزی کار میکنم. ما سازندهایم و وظیفه داریم کار خوب بسازیم. یادآوری بازپخشهای زیادی خواهد داشت و معتقدم در بازپخش بیشتر از پخش اول دیده میشود. ویژگی مثبت آیفیلم جهانی بودن آن است. ما در بحرین، قطر و عراق لبنان و مصرخیلی بیننده داریم. در اروپا و کانادا سریال ما دیده میشود. یادآوری پروژه بسیار سختی بود و گروه طرح و برنامه آیفیلم این سختی را پذیرفتند و با ما همکاری عجیبی کردند. اندازهای که من انتظار داشتم دیده شدیم. آیفیلم شبکه ماهوارهای ایران در منطقهاست و من از پخش و میزان مخاطب یادآوری رضایت دارم.
غفاری: شبکه آیفیلم در تمام مراحل حمایت بسیار خوبی از ما کرد. از نگارش فیلمنامه و تعاملی که وجود داشت تا مراحل بعدی. اراده ی تولید کاری متفاوت با نگاهی جدید در شبکه آیفیلم وجود داشت. ما باید یک کار قابل دفاع واثر گذار از خود برجای بگذاریم. دیگر مهم نیست از کدام شبکه پخش میشود.
رضا آحادی: سالهاست که افتخار همکاری با آقای قاسمزاده را دارم. خاطرم هست هفت سال قبل میخواستند تله فیلمی برای شبکه چهار بسازند. همه ما با تعجب میپرسیدیم چرا شبکه چهار را انتخاب کردید که مخاطب زیادی ندارد. بعد روند طوری پیش رفت که شبکه چهار شبکه فاخر تله فیلمها شد. کارهایی که برای این شبکه ساخته شد بارها و بارها مورد استقبال قرار گرفت. امروز هم خیلیها از ما این سوال را میپرسند و میگویند حیف است که این گستردگی و تلاش از شبکه سراسری پخش نشود. تمام شخصیتهای سریال شخصیتهای مهم و پیچیدهای بودند و ما برای به تصویر کشیدن آنها بسیار تلاش کردیم. عماد شخصیت بسیار پیچیدهای داشت و جز معدود بارهایی بود که نقشی ذهنم را درگیر کرد. من همگام با شخصیت عماد دچار پیچیدگی میشدم و فکرم مشغول میشد. بازی در چنین سریال فاخری دیگر این دغدغهها را برای بازیگر ایجاد نمیکند که چقدر نقش دارد یا چه اندازه موثر است و حتی اینکه کار از کدام شبکه پخش میشود. امیدوارم این اتفاق باعث ایجاد ذائقه و موج جدیدی در آیفیلم شود تا به این وسیله شبکهای برای تولید سریالهای فاخر داشته باشیم.
«یادآوری» به نوعی نماینده سریال ایرانی در کشورهای دیگر است. این سریال از شبکهای که به عنوان شبکه ماهوارهای ایران در جهان به رسمیت شناخته میشود درحال پخش است. در صحبتهای خود به این نکته اشاره کردید که تمام تلاشتان را انجام دادید تا بهترین بازیگران و بهترین نماها را از ایران به تصویر بکشید. آیا درباره قصه که از سبک زندگی، روابط بین افراد و دغدغههای خانوادههای ایرانی تشکیل میشود هم چنین وسواسی داشتید؟
قاسمزاده اصل: اوایل به خاطر طرح مسئله اعدام خیلی فشار بر ما وارد شد. بسیاری فکر کردند موضوع سریال قصاص است و در قضاوتهای خود عجله کردند و ما در موقعیت بدی قرار گرفیتم. ما نه مشکلی با قانون داریم و نه مشکلی با شرع یا عرف. ما شهروند معمولی کشور هستیم و میدانیم که باید به قوانین کشور احترام گذاشت. همه هم شهروندان عادی هستیم. ما نتوانستیم جواب رسانههایی که درباره موضوع سریال زود قضاوت کرده بودند و تصور کرده بودند سریال ما درباره قصاص ساخته شده را بدهیم چون نمیخواستیم قصه را لو بدهیم. هیچ زمانی موضوع سریال یادآوری، قصاص نبوده است. کلمات کلیدی این سریال سه واژه هستند: اشتباه، انتقام و بخشایش. قصه ما حول محور این مفاهیم است. ما در قسمت ۳۴ خود به تمام این سوالات جواب میدهیم. شادیم که مردم سریال ما را میبینند. با لذت شاهد آن هستیم که بینندگان سریال را همراهی میکنند و سریال ما مورد استقبال قرار گرفته است.
نکتهای که دوست دارم مجدد روی آن تاکید کنم این است که «یادآوری» دنیای خود را دارد. متاسفانه اکثر فیلمها و سریالهای ما برای مخاطب ۱۴ ساله نوشته میشود. اما مخاطب یادآوری یک فرد بالغ است. دوست دارم اشاره کنم به دیالوگی از سریال: بعضی آدمها ۹۰ سال عمر میکنند، بعضی آدمها یک سال را نود بار زندگی میکنند. خیلیها به بلوغ نمیرسند فقط بزرگ میشوند. مخاطب را جدی گرفتیم و برای او احترام قائل هستیم و سعی کردیم کاری نکنیم که باجی داده باشیم یا هدفمان خوش آمد کسی باشد. ما تلاش کردیم از کلیشه پرهیز کنیم. ما تلاش کردیم تجربه زیستی تمامی عوامل را به خدمت بگیریم. مجموعه ما تمام تلاش خود را کرد تا بهترین تصویر از ایران نمایش داده شود. ما در ظرف زمان و مکانی که وجود داشت بهترین تلاش مان را ارائه دادیم. سرکار اصلا به ما خوش نگذشت اما الان حال مان خوب است چون داریم نتیجه میگیریم. هر کس گفت من در دیده شدن «یادآوری» بیشتر نقش داشتهام دروغ میگوید. جایگاه هر کس به اندازه جایگاه کاری و حرفه ای اش بوده. همه ما با هم یک نفریم به نام: «یادآوری».