سوره سینما: سریال ملکوت با عنوانش مخاطب را دعوت میکند تا اثری از عالم باقی را مشاهده کند، چنین اثر باید از لحاظ فرم، متناسب با محتوایش باشد یا حداقل از لحاظ داستانی و ساختار فیلمنامه قانع کننده باشد ولی متاسفانه ملکوت نه از لحاظ داستانی و نه از لحاظ فرم نتوانسته است کمترین انتظارات را برآورده کند
آیا بر پرده سینما و یا صفحه تلویزیون میتوان جهانی به جز این جهان مادی را به تصویر کشید؟ برای به تصویر کشیدن جهان غیر مادی و یا اخروی تا چه اندازهای تخیل انسان دخیل است؟ و آیا میتوان هر گونه تخیلی را مجاز دانست؟پاسخ به اینگونه سوالات ما را در تحلیل سریالی به نام ملکوت به کارگردانی محمد رضا آهنج کمک خواهد کرد.
در خلال پرداختن به سریال ملکوت از منظر فیلمنامه و نیز کارگردانی به این سوالات نیز پاسخ خواهیم داد. با شروع ملکوت و نیز سریالهای دیگر، موضع صدا و سیما در قبال سریالهای ماه مبارک رمضان امسال مشخص شد. بیگمان تلاش شده است تا سریالهای مناسب با این ماه ساخته شود تلاش قابل تقدیریست ولی میخواهیم بدانیم سریال ملکوت که مستقیما به مسائل اخروی و جهانی آنسوی دنیای مادی و روزمرگی انسانها میپردازد تا چه اندازهای موفق بوده است.
ملکوت در قسمتهای آغازین موضعش را مشخص کرد. داستان یک قصه تکراری است ولی این یک نقص محسوب نمیشود. هر کس از منظر خود نه تنهای دنیای مادی بلکه دنیای اخروی را مینگرد. هنرمندان و نویسندگان تلاش کردهاند تا به کمک تخیل خویش جهان پس از مرگ را مجسم کنند. کلیشه در سریال ملکوت موج میزند. حاج فتاح شخصی ثروتمند و مومن میمیرد. خانواده او شامل همسرش که همیشه همراه او بوده و پسرش که شخصیتی مثبت دارد و دامادش که با بازی رضا رویگری مشخص است شخصیت منفی داستان است. فرشتهای قبل از مرگ جلوی دیدگان حاج فتاح ظاهر می شود و از لحظه ای که فرشته حاجی را با خود به بیمارستان میبرد، داستان به دوقسمت تقسیم میشود. قصه حاجی در عالم معنوی و قصه خانواده حاجی در دنیای امروز. اکنون داستان برای حاجی کاملا مشخص است. حاجی در جهان دیگر است و به او مهلت می دهند تا او بتواند بارگناهانش را بکاهد.
سینما تا به امروز نشان داده است که توانایی نشان دادن جهانی به جز جهان مادی را دارد ولی اصولی اساسی باید در این نوع سینما رعایت شود که قبل از هر چیز نوع نگاه به این جهان وجلوههای ویژه متناسب با آن از واجبات است. فیلمهایی که نتوانند در ساختن فضایی اخروی موفق باشند قطعا در رساندن پیامشان هم موفق نخواهند بود.
شخصیتهای ملکوت بیجان هستند فقط حضور دارند و نشان داده میشوند و همگی آنها در اندازههای تیپ باقی میمانند. حاج فتاح به عنوان یک انسان مومن و نیکوکار معرفی میشود ولی سوالهایی از فرشته میپرسد که گویی یک انسان کاملا بیخبر و ناآگاه است. میتوان گفت در زمینه داستان و روایت آن خلاقیت قابل توجهی صورت نگرفته است. داستان روندی معمولی و تا حدی قابل پیش بینی را طی میکند و نبود امکانات و جلوه های سینمایی لحظه به لحظه مخاطب را میآزارد. سریال از لحاظ گریم و طراحی لباس وفیلمنامه نیز از منظر دیالوگ به خصوص دیالوگهای فرشته به شدت رنج میبرد.
به نظر می رسد کارگردان و فیلمنامه نویس باید نگاه خود را واضح تر مشخص کردند که آیا میخواهند روایتی رئالیستی داشته باشند یا انتزاعی؟ سریال ملکوت با عنوانش مخاطب را دعوت میکند تا اثری از عالم باقی را مشاهده کند، اثری که از لحاظ فرم جوابگوی چنین محتوایی باشد و نگاهی ملکوتی در پیکره اثر وجود داشته باشد و یا حداقل از لحاظ داستانی و ساختار فیلمنامه قانع کننده باشد ولی متاسفانه ملکوت نه از لحاظ داستانی و نه از لحاظ فرم نتوانسته است کمترین انتظارات را برآورده کند. هر انسانی بر اساس قدرت تخیل خویش جهان پس از مرگ را در نظرش مجسم می کند ولی زمانی که یک سینماگر آن را به تصویر میکشد باید براساس بهترین امکانات باشد، به عبارتی امکاناتی که به وسیله آنها بتوان در حد قابل قبولی چنین جهانی را ترسیم کرد.
سازندگان چنین اثری باید از تفاوت اثرشان با دیگر آثار آگاه باشند چرا که مخاطبان آنها نیز متفاوتند. به عبارتی زمانی که از چنین سینمایی نام میبریم باید بدانی که تمام عناصر آن متفاوت است. شهید آوینی میگوید: «برای بردن تماشاگر به عوالم معنوی و معراج روحی فیلمساز چند شرط لازم دارد: اول اینکه خود اهل سلوک باشد، دوم مخاطب خویش را بشناسد، سوم سینما و امکانات آن را از لحاظ اعمال تاثیر به تماشاگر بشناسد و در مرحله چهارم این کار از اصل منتفی است» (۱) البته شهید آوینی برای این منتفی بودن اشاره میکند که سلوک نیاز به تکرار دارد و امکان تکرار در سینما وجود ندارد.
سالها طی شد تا به این نتیجه برسیم که سریالهای ماه رمضان بایستی با دیگر سریالها تفاوت داشته باشند ولی نباید این نیاز به هر شکلی رفع شود. از مسئولان انتظار میرود در ساخت چنین آثاری با جدیت بیشتری عمل کنند و به هر طریقی و هر شکلی به این مسائل نپردازند و دلیل هم این است که چنین آثاری نه تنها مخاطبان را به مسائل معنوی جذب نمیکند و تاثیرگذار نیست بلکه تا حدی امکان دارد آنها را نسبت به چنین آثاری بدبین سازد به گونهای که اشتیاق آنها را برای دیدن اینگونه سریالها و فیلمها از بین ببرد.
لازمه اینکه چنین آثاری انتظارات را برآورده کنند این است که فرم و محتوا هر دو پابهپای هم از قدرت کافی برخوردار باشند. سینمای دینی یک نگاه دینی میخواهد، ملکوت یک نگاه ملکوتی میخواهد تا جهان اخروی را از منظری لایق این جهان نشان دهد و با فرمی در اندازه های نگاه مورد نظر، پیامش را منتقل کند. در سریال ملکوت تلاشی برای به تصویر کشیدن جهان معنوی و نیز برای روایت کردن یک داستان جذاب صورت نگرفته است، به عبارتی در این سریال علاوه بر نبود امکانات، سازندگان آن نیز تصور مناسبی از جهان پس از مرگ نداشتهاند و از همین رو در به تصویر کشیدن آن به شدت خام و کلیشهای عمل کرده اند. در واقع سریال ملکوت نه تنها نتوانسته روایتی ملکوتی و در حد و اندازههای جهان معنوی و ماورایی ارائه کند بلکه با فرم بصری ضعیف و نگاهی خام، جهانی کلیشهای را ارائه کرده است.
۱.دین و سینما. دکتر محمد مددپور.ص۱۴۴.پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.۱۳۸۷
ریبوار غلامعلی