سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۳ بهمن ۱۳۹۲ در ۸:۰۲ ق.ظ چاپ مطلب

روایت یک قصه عاشقانه در «چند متر مکعب عشق»/ بازگشت افغانی‌ها به سینمای ایران

mokaab-eshgh-1

تهیه‌کننده «چند متر مکعب عشق»، این فیلم را روایتگر احساسی عاشقانه صرف نظر از ملیت‌ها معرفی کرد.

تهیه‌کننده «چند متر مکعب عشق»، این فیلم را روایتگر احساسی عاشقانه صرف نظر از ملیت‌ها معرفی کرد.

سوره سینما-سارا کنعانی: نوید محمودی برای قشر نوجوان نام آشناتر است، او کارنامه پرباری در ساخت برنامه‌های ترکیبی برای آنان دارد. محمودی در اولین تجربه تهیه‌کنندگی خود در سینما قصه دلدادگی دو جوان نوپا را روایت می‌کند که یک نفر از آنان افغانی است. طرح فیلمنامه از خودش بوده، اما نگارش و کارگردانی را به برادرش جمشید محمودی سپرده است. 

چطور شد که پس از سال ها تهیه کنندگی آن هم در تلویزیون و تازه برای برنامه های ترکیبی نوجوان، تهیه کنندگی یک اثر سینمایی را شروع کردید؟

نوید محمودی: سال ها بود که من و برادرم جمشید می‌خواستیم این فیلم را شروع کنیم، اما باید صبر می‌کردیم تا شرایط مناسب فراهم شود. این شرایط یعنی موقعیتی که وقتی در آن فیلم را ساختی و تمام شد، بعد نگویی این کار را هم می‌توانستم بکنم و آن کار را چرا نکردم. می خواستیم هر آن چیزی که می‌خواهیم مهیا شود. از بازیگران گرفته تا شرایط زمانی و … . مثلا فیلم حتما به فصل سرد نیاز داشت و ما مجبور بودیم در زمستان کلید بزنیم. همیشه یک سری اتفاقات دست به دست هم می‌دهد تا شرایط تولید فراهم شود، برای ما این پروسه چند سال طول کشید.

با توجه به سوابق کاری‌تان می‌توانستید از بازیگران چهره استفاده کنید. اینطور نیست؟

این فیلم به همین آدم‌هایی نیاز داشت که الان هستند. جنس بازی‌های رئال و واقعی را می طلبید و بر همین اساس ما بازیگران مان را از این گروه انتخاب کردیم.

و این انتخاب چگونه انجام گرفت؟

این انتخاب خیلی زمانبر شد. برای انتخاب بازیگر نقش اول مان که حسیبا بازی می‌کند شاید حدود ۹ ماه زمان گذاشتیم. حتی از خیلی قبل تر پیش آمده بود دختری دارای ویژگی های موردنظرمان را می‌دیدیم و می گفتیم شاید او بتواند بازیگر فیلم ما باشد. دست آخر به حسیبا ابراهیمی رسیدیم که بازی خوبی هم داشت.

mokaab-eshgh-2
نوید محمودی ، مرتضی غفوری (فیلمبردار) و جمشید محمودی در پشت صحنه «چند متر مکعب عشق»

تولید اولین فیلمتان کار سختی بود؟

تولید ما یک پروسه ۴۸ جلسه ای داشت و محل فیلمبرداری خیابان خاوران تهران بود. بخشی از لوکیشن را هم به تناسب نیازمان ساختیم، چون اساسا وجود نداشت و نمی‌توانست داشته باشد.

الان که فیلم آماده نمایش در جشنواره است، از خودتان رضایت دارید؟

ما آنچه را که باید انجام می‌دادیم، دادیم. حرف‌هایی که تا امروز درباره فیلم شنیده‌ام نشان می دهد ما انرژی کامل مان را گذاشته‌ایم.

تعامل شما و برادرتان با توجه به اینکه از شما کوچکتر است، چطور شکل گرفت؟ با هم نوشتید و کارگردانی کردید؟

من اساسا به تلویزیون آمدم که فیلمساز شوم. نمی گویم از بد روزگار چون ناخوشایند نبود، بنابراین بنا به اقتضائات روزگار به سمت تهیه‌کنندگی رفتم. حتما روزی کارگردانی سینما را هم تجربه می کنم، چون علاقه اصلی من است، اما در مورد «چند متر مکعب عشق» باید تاکید کنم من این ایده را ارائه کردم که جمشید بسازد. من الان اصلا فکر نمی‌کنم جمشید کارگردان فیلم باشد و من تهیه‌کننده. حسم این است که «چند متر مکعب عشق»، محصول هر دوی ماست. هر دوی ما چنین احساسی داریم. برادریم و منع اخلاقی و قانونی هم وجود ندارد! من یک ایده اولیه و مشاوره ها را دادم، اما در عمل متن محصول خود اوست.

فکرش را می کردید فیلم در دو بخش از جشنواره پذیرفته شود؟

به این سوال با یک مثال ساده جواب می‌دهم. فرض بگیرید یک تئاتر را تمرین می‌کنید. در این یک ماهی که تمرین صورت می‌گیرد، شما چند جلسه مهم را غیبت می کنید. بعد تماشاگران می آیند و به جای اینکه بگویند عالی بود، می گویند که ای، بد نبود! خب آدم اینطور با خودش می گوید که بدیهی است. من چندین جلسه تمرین نداشتم. در مورد ما اینکه فیلم جشنواره می‌رفت یا نمی رفت یا در یک بخش قرار می‌گرفت یا نه مهم نبود، چون همه آنچه به نظرمان می آید برای فیلم لازم است، انجام دادیم. حالا که فیلم در دو بخش جای گرفته ما می‌توانیم دلخوش باشیم که ماحصل تلاش ما پس از خواست خدا بوده است.

تا امروز فیلم های زیادی ساخته شده که مهاجران افغانی را نشان می‌دهد. شما نگران افتادن به دام تکرار نبودید؟

نگران این موضوع نبودیم چون ما اصلا به بحث مهاجرت و افغانی های حاضر در ایران کاری نداشتیم. ما یک عشق را در چنین بستری تعریف کردیم. قصه می‌توانست اینجا واقع نشود. فیلم ما یک اثر عاشقانه است و ما فقط عشق را روایت کردیم. اگر قرار بود لوکیشن بندرعباس باشد، قصه را با توجه به شرایط آنجا روایت می کردیم.

اما اینکه یک سر این عشق  دختری افغانی باشد، بعد اجتماعی قصه را پررنگ می‌کرد.

صد در صد همینطور است. عشق همیشه در بستر یک اجتماع اتفاق می‌افتد. ما هم عشق را در بستر اجتماعی نمایش دادیم که شاید اجتماعی معمولی نیست. وقتی می‌خواهی عشق را روایت کنی به این می پردازی که دو نفر آدم به هم می رسند یا نمی رسند. اگر می رسند چگونه و اگر نمی‌رسند چگونه. بیننده همیشه به دنبال این چگونگی است.

حرفی باقی مانده است؟

من و جمشید خوشحالیم که در این جشنواره هستیم چون همه بزرگان سینما حضور دارند. از اینکه این فرصت هم صحبتی با آنان درباره آثارمان به وجود آمده مفتخریم و باید بگویم این نعمتی است که باید قدر آن را دانست.