محمدرضا غفاری «برف» را یک فیلم واقع گرایانه میداند که بازیگران در آن فرصت زندگی کردن داشتند.
سوره سینما-سارا کنعانی: بیش از ۱۰ سال است که محمدرضا غفاری به سینما قدم گذاشته، اما مسیر حرفه ای خود را بسیار آرام طی میکند. امسال «برف» به کارگردانی مهدی رحمانی را در جشنواره از او شاهد بودیم. فیلمی که نقش اول آن را به این بازیگر جوان سپرده بودند او تلاش کرده امید در این فیلم نماینده از از نسل امروز باشد. با غفاری درباره جشنواره و چند سال اخیر بازیگری او صحبت کردیم.
چه خبر از روزهای داغ جشنواره؟
محمدرضا غفاری: جشنواره امسال را دوست دارم و یک دلیل خودخواهانه اش این است که خودم در آن فیلم دارم. البته این موضوع کمی هم نیست. چون من از سال گذشته تا الان تنها یک فیلم کار کردم و حالا منتظر بودم نتیجه «برف» را ببینم. امسال از اینکه فیلم مان در بخش مسابقه قرار گرفت بی نهایت خوشحال شدم.
فیلمی بوده که خیلی مورد پسند شما قرار بگیرد؟
فیلم روح الله حجازی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» را خیلی دوست داشتم.
به گمانم فیلم های رئالیستی را بیشتر دوست دارید.
بله همینطور است، اما فیلم دیگری در ژانر دیگر مثل «سیزده» را هم دوست داشتم. اصولا سینمایی مثل سینمای فیلم خودمان و سینمای فیلم حجازی را می پسندم.
این دو فیلمی که اسم بردید مربوط به کارگردان های جوان جشنواره بود.
بله، داریم درست جلو می رویم. من سال گذشته با فیلم «قاعده تصادف» در جشنواره فجر حضور داشتم. کارگردانی که در دومین تجربه اش بسیار خوب کار کرد و حتی جایزه بخش بین الملل فجر را هم گرفت. فیلم هومن سیدی هم دارای امضای خود اوست. فیلم خوب همیشه قابل دیدن است و جذابیت دارد.
چند سال اخیر به نظرم مسیر آرام اما خوبی را در بازیگری طی کرده اید.
من بعد از «انتهای خیابان هشتم»، «گیرنده» و «گس» را بازی کردم. بعد از آن «قاعده تصادف» و امسال هم «برف».
از ابتدا که «برف» را خواندید می دانستید نقش امید، مال شماست؟
کارگردان باید نظرش را می گفت. مسیر خیلی حرفه ای طی شد. من به دفتر کار رفتم. کارگردان فیلمنامه را به من تحویل داد. من آن را خواندم و با کاراکتر امید خیلی رابطه گرفتم. از جلسه دوم و سوم هم تصمیم دیگر این نقش مال من شده بود، به تصمیم مهدی رحمانی. من هم کلیت فیلمنامه را دوست داشتم و هم اینکه بعد از چند سال می توانستم به مدد این متن به معنای واقعی اجازه بازی کردن پیدا کنم. البته در چند سال گذشته فیلم های خوبی بازی کردم، اما این بار نقش یک به من سپرده شده بود و جای اوج و فرود برای من گذاشته بود و خیلی چیزهای دیگر. بدیهی بود که خیلی برایم لذت داشت.
برای رسیدن به کاراکترتان که غیرملموس هم نبود، مسیر چندان سختی را طی نکردید. همینطور است؟
من تلاش کردم در جاهایی امید را در قالب محمدرضا غفاری بازی کنم، چون این جنس از فیلم بسیار شبیه زندگی است. این بستر را آقای رحمانی برای ما فراهم کرد که من جایی باشم که واقعا احساس کنم در میان خانواده ام حضور دارم. اگر غیر از این بود شاید فیلم در نمی آمد.
مهدی رحمانی و محمدرضا غفاری در پشت صحنه «برف»
مهدی رحمانی کارگردان جوانی است. همکاری با او چگونه بود؟
فیلم های قبلی رحمانی فیلم های خوبی بودند و من می دانستم با کارگردانی طرفم که کارش را بلد است. اساسا دو مدل فیلم داریم. یکی فیلم هایی که تهیه کننده خواسته ساخته شود و دیگری فیلم هایی که با دل کارگردان جلو می رود. «برف» واقعا دغدغه مهدی رحمانی بود. من هم به عنوان بازیگر خیالم راحت می شود که کارگردانی رأس کار است که قرار است همه انرژی اش را بگذارد. رحمانی کارگردان با سوادی است و اجازه زندگی کردن به من داد. این خیلی مهم است که کارگردان به بازیگرش اجازه زندگی جلوی دوربین را بدهد و رحمانی این لطف را به من کرد.
امید در «برف» می تواند نماینده ای از نسل جوان امروز باشد؟
«برف» از فیلم هایی است که دوستشن دارم. امید ، میتواند نماینده نسل جدید باشد. نسل جدید که من هم جزوش هستم، دائم در حال قضاوت کردن هستند. امید می تواند یکی از ما باشد. نام این کاراکتر هم امید است و به نظرم انتخاب هوشمندانه ای بوده است. او چون هم جوان تر است ، حل کردن مشکلات به نظرش کاری سخت تر می آید. مادر این فیلم هم مشکلات بزرگی دارد، اما می داند باید ادامه بدهد، اما امید کم تحمل تر است. این نسل اهل چالش و قضاوت است. زیبایی «برف» در این است که آدم ها شبیه هم نیستند و هر کسی یک کنش یا واکنشی از خود نشان می دهد. ما تا جاهایی از فیلم فکر می کنیم برادر امید شخصیت بدی است، اما بعد می فهمیم او هم دارد تلاش خودش را به خرج می دهد.
«برف» به دل خودتان به عنوان بازیگر نشسته است؟
بله. بازخوردها خوب بوده. در «برف» راکوردهای بازی همه حفظ شده است و این تعریفی است که اخیرا در نقدها خوانده ام. از طرفی ما این چند روز فیلم هایی دیده ایم که با وجود داشتن لوکیشن های متعدد حوصله تماشاچی را سر بردند. خدا را شکر این اتفاق برای ما رخ نداد. ما داریم اینجا از صبح تا شب فیلم می بینیم و اکثر کارها هم تک لوکیشن هستند. شاید نوعی خستگی است که باعث می شود ریتم ها را کند احساس کنیم.
اگر سیمرغ بگیرید برای انتخاب سختگیر تر می شوید؟
نه سخت گیر تر نمی شوم. من همیشه فیلم هایی را انتخاب می کنم که دلم با آنهاست. اگر من از کارم خوشحال نباشم، نتیجه خوبی هم نمیگیرم. اگر سیمرغ بگیرم تنها شاید به جای سالی یکی دو فیلم کار کردن، سه چهار عنوان بازی بگیرم. همین. البته دوست دارم تاکید کنم که «برف» برای من مثل یک سیمرغ بود، چون اجازه زندگی کردن داشتم.
فیلمنامه از نظر روابط بین آدم ها قدری رازآلود است. این را شما هم دریافتید؟
بله اما همه چیز تعریف شده بود و امید به خاطر یکی از همین اتفاق ها کنده بود و رفته بود. توضیح بیشتر نمی دهم تا دوستانی که فیلم را در اکران عمومی خواهند دید چیزهایی برای کشف داشته باشند.
شما آموزش هنری و حرفه ای خود را در کلاس های آزاد گذرانده اید. این کلاس ها را چطور ارزیابی میکنید؟
من هیچ رابطه ای برای کار کردن در سینما نداشتم و باید در فضا قرار میگرفتم. آموزشگاه کارنامه این فرصت را به من داد. البته آدم نباید به نیت کار کردن به کلاس بازیگری برود، چون همیشه هم این اتفاق رخ نمی دهد. خود من تا امروز از طرف موسسه بازیگری ام حتی به یک فیلم هم معرفی نشده ام. من یک پسر ۱۹ ساله بودم که در بین آدم هایی اهل فیلم و کتاب قرار گرفتم و این بزرگ ترین کمک بود.
راستی چرا طنز را در سینما تجربه نمی کنید؟
قبلا کمدی را در «آشپزباشی» تجربه کرده بودم. یک طنز موقعیت بود و باب طبع من. چند روز قبل من میهمان رادیو بودم و به من اجازه ندادند درباره این سریال حرف بزنم. نمی دانم چرا اما این خیلی غمگین کننده است. صدا و سیما دارد محصول خودش را انکار می کند. به هر حال اگر پیشنهادهایی شبیه به آن دریافت کنم حتما کار می کنم.