فیلم سینمایی «خانه پدری» روایتی هوشمندانه و شبیه به واقعیت از زندگی ایرانی است.
سوره سینما- نیما بهدادی مهر: درمواجهه با آثار کیانوش عیاری آنچه مخاطب را به مفاهیم و معانی درونی مجموعه های تلویزیونی و فیلم های سینمایی وی جذب میکند، نوع نگاه عیاری به تعریف قصه است؛ از این وجه، مولفه جذابیت در نگاه این کارگردان نه در قاب بندیهای شکیل و چهره آرایی های شیک و حتی استفاده از ستارهها بلکه در خلق لحظههای زندگی و روایت بی کم و کاست مسیر حرکتی جامعه ایرانی و تحولات فرهنگی آن قابل دریافت است.
آثار وی از منظر شخصیت پردازی برجستگی های خاصی دارند که در پرتو نگاه حرفه ای عیاری به پروسه تولید، رنگ و بویی حقیقی به خود می گیرد و تصنع یا حرکت تقلیدی و غلوگون برای برقراری ارتباط با جامعه و انتقال پیام اثر به هیچ وجه در ساختار داستانهایی که عیاری روایتگر آن محسوب می شود قابل لمس نیست. «بودن یا نبودن» را به یاد بیاورید. عسل بدیعی بی شک بهترین بازی کارنامه هنری خود را در این فیلم ارائه میکند و علت این مساله نوع نگاه عیاری به بازیگری است. به واقع بازیگری در نگاه عیاری فرای سویههای هنری، یک نما و قاب با هویت از زندگی است. از این روست که می بینیم کاراکترهای آثار این کارگردان، پیکره ای مجزا از هویت شخصی خود می یابند و به زبانی سینمایی در بطن نقش فرو رفته و مکانیسم های حسی خود را همسان با موقعیت هایی می سازند که قراراست کاراکتر اثر را در شرایط متفاوتی از اوج و فرودهای زندگی و شادی و غم ملموس به مخاطب نشان دهد.
مثال بارز دیگر در خصوص موفقیت اجرایی بازیگران در سینمای عیاری را می توان مهدی هاشمی دانست که با حضور در ۲ مجموعه «هزاران چشم» و «روزگار قریب» و نیز بازی قابل قبول در «خانه پدری» تصویر پرقدرت بازیگریش را به رخ کشید و در این خودیابی هنری پیام رموز ماندگاری در عالم هنر را به نسل جوان بازیگر انتقال داد. بر مبنای آنچه تا اینجا گفته شد عیاری جدای از توان بالای تاثیرگذاری بر اجرای بازیگران آثارش از درک والایی در روایت قصه بهره مند است؛ از این زاویه، جامعه ایرانی و ویژگیهایش مفهومی آشنا نزد عیاری است و دوربین هنر وی در بازنمایی مختصات و ویژگی های رفتاری گفتاری شهروندان تهرانی در عهد پهلوی اول و همچنین تعریف درست سبک زندگی تهرانی ها در زمان کنونی دارای ظرایف و جزئیات پردازی حیرت انگیزی است.
حس گویشی بازیگران، تیپولوژی شخصیت، پوشش و چهره آرایی، آداب و رسوم، سلایق و علایق، دکوراسیون محیط و کوچکترین و جزئی ترین شاخصه ها و نشانه ها از نگاه تیزبین عیاری مخفی نمی ماند و برهمین مبناست که مخاطب تصویر دقیق و آشنای خود و محیط پیرامونی اش را در قاب هنری عیاری بسیار پویا و جاندار می بیند. از این روست که تنظیم ریتم روایت و بالانس میان کندی و شتاب در ارزیابی یک برهه تاریخی بسیار هوشمندانه صورت می پذیرد و عیاری با نگاه درست خود به مولفه های خلق جذابیت در الگوی روایی درام، لحظات نابی از زندگی ایرانی را تصویر می کند و کارکرد حقیقی شاخصه های جذابیت بخش در یک مجموعه تلویزیونی یا فیلم سینمایی را به بهای مخاطب بیشتر قربانی جلوه نمایی تکنیکی و بصری و همچنین تمهیدات ساده انگارانه و قشری نکرده است.
جدیدترین نمونه در اثبات توانایی های عیاری فیلم تحسین برانگیز «خانه پدری» است که قاب های درخشانی از ملودرام ناب ایرانی را با خلق همگی جزئیات گزنده اش به مخاطب عرضه کرده است و اگر فصل ۱۰ دقیقه ای ابتدای فیلم را از شاخص ترین تلاشهای تصویری در بازتاب مختصات زندگی ایرانی و عرف گاه بی رحم آن در نظر آوریم سخنی به گزاف نگفته ایم. التهاب و استرس ناشی از این فصل چنان به لحاظ پرداخت سینمایی دقیق به ذهن مخاطب دیکته می شود که شاید تا روزها به سرنوشت کاراکتر زنان در این فیلم بیندیشد. انسجام در روایت برهه های زمانی مختلف، بهره گیری هوشمندانه از نشانه های تصویری، وصل دوران مختلف به یکدیگر و روایت سرنوشت کاراکتر زن با توجه به زاویه نگاه مهدی هاشمی ازدریچه پنجره زیرزمین به دختربچه هایی که درحال تاب خوردن هستند دلیلی بر توانایی عیاری در انتقال جزئیات مهمی از فیلمش به مخاطبان است.
دربرآیندی کلی «خانه پدری» از درخشانترین آثار سینمایی دهه اخیر و یکی از تلخترین ملودرام های تاریخی – اجتماعی در سینمای پس از انقلاب است که قطعا با تعیین زمان مناسب اکران و رعایت درست عنصر مهم تبلیغات به اثری پرتماشاگر در سینمای این سال ها بدل میشود.