بانوان سینماگر در شکل گیری و رشد سینمای پس از انقلاب اسلامی حضوری پررنگ داشتهاند که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
سوره سینما – میثم محمدی: سینما از زمانی که متولد شد و پایه های آن را گذاشتند ، هنری ساخته دست مردان به نظر می آمد. در سطرهای ابتدایی تاریخ سینما که غوطه می خورید ، این مردان هستند که سراغ دوربین و در مجموع سینما رفتند. این راه ادامه داشت تا زنان هم به این سمت و سو کشیده شدند که البته برای حضور در مقابل دوربین و برای ایفای نقش در فیلم های صامتی بود که باز هم در آنان قهرمانان مردی همچون چاپلین، لوید و باستر کیتون یکه تازی می کردند و کفه ترازو به سمت زنان سبک تر بود و در سایه قرار داشتند. این روند همچنان ادامه داشت تا زنان با تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی و حضور فعالانه تر در امور مختلف فرهنگی و توسعه فناوری های سینمایی قابلیت های خود را بیشتر به اثبات رساندند و با تولید فیلم های ناطق و دگرگونی نگاه به سینما و توسعه آن در لایههای مختلف جوامع گوناگون ، به عنوان یکی از نقاط توجه حساسیت های مخصوص خود را ایجاد کردند.
بازیگرانی مانند لیلیان گیش و گرتا گاربو با آن جمله تبلیغاتی معروف «گاربو حرف میزند» از سینمای صامت آمدند تا با زبان سینما خود را بشناسانند. فارغ از نگاههای ابزاری به زنان در بسیاری از فیلم های آمریکایی و اروپایی، این جنبه از جوانب اجتماعی و روانشناسانه قابل بررسی است صرف نظر از مقوله بازیگری، فقدان زنان در عرصه کارگردانی سینما، به طور مشخص مورد بحث ماست. سینمای ما از ابتدای انقلاب اسلامی و پوست اندازی بدنه این هنر صنعت و تبدیل شدن به رسانهای با اهداف ارزشی و اخلاقی شاهد حضور زنان در سینما ، همچون دیگر مجامع اجتماعی و فرهنگی بود و تمام تلاش خود را به کار بست تا فارغ از نگاه ابزاری و مادی گرایانه به ماهیت کاربردی و پتانسیل های آنان توجه کرده و تعریفی ورای انسانهایی محصور در چهارچوب خانه ارائه کند.
این اتفاق در حرفه بازیگری بسیار بیشتر از دیگر عرصه ها نمود پیدا کرده و زنان بسیاری پا به پای مردان هنرمند در فیلمهای گوناگون حضور داشته اند و هیچگاه به طور محسوس در زیر سایه سنگین حضور مردان در این هنر قرار نگرفته اند که گواه این جریان بازیگران مستعد و مجرب حوزه تئاتر و سینما است که در آثار مختلف و در جشنواره های گوناگون درخشش داشته اند . اما این فقط یک جنبه ماجراست . در مبحث کارگردانی در سینمای ایران ما همیشه و بدون هیچ تامل و تفکری شاهد حضور و مهمتر از همه بروز زنان مستعد در زمینه کارگردانی در سطحی قابل لمس بوده ایم ،اما به دلایل مختلفی در منحنی طبیعی ارزیابی حضور و بقای زنان در سینما ما با ایستایی مواجه هستیم .
اگرچه پیروزی انقلاب اسلامی و ظهور یک نسل تازه در عرصه فیلمسازی زمینه رشد پوران درخشنده، تهمینه میلانی و رخشان بنی اعتماد را فراهم کرد اما در مقاطع بعدی روند حضور زنان در عرصه بازیگری بیش از دیگر شاخهها از جمله فیلمسازی بوده است. سه زن فیلمسازی که فعالیتشان در سالهای دهه ۶۰ شروع شد از فیلمسازان تاثیرگذار تاریخ سینمای ایران هستند، هم آثار پرفروش در کارنامه دارند، هم در بعد حرفهای و تخصصی آثارشان ارزیابی شده و نمره قبولی گرفته و هم توانسته اند در فضای مردانه تداوم فعالیتشان را حفظ کنند.
اما به نظر می رسد در شرایط موجود باید بیش از اینها شاهد حضور کارگردانان فعال زن در سینما باشیم تا زاویه نگاه و جهان داستانی آنها نفوذ بیشتری در سطح اجتماع داشته باشد و خود آنها هدایتگر لایه های ناشناخته همنوعانشان باشند. با تداوم فقدان ظهور فیلمسازان زن و نمایش دغدغه های اجتماعی در حلقه محدود سینماگران خلاق سینمای ایران است که شاید بتوان از آنها به عنوان معدود راویان دنیای زنانه در دنیای وسیع سینما یاد کرد که همیشه در آثارشان نگاه ویژه ای به دغدغه های زنان دارند ، اما به نظر می رسد که با تغییر نسل ها و گذشت زمان و نوع نگرش به محیط پیرامون ، زندگی بشر روز به روز تعاریف و ملاک هایی جدید بر خود می گیرد که نیازمند سازگاری و درک آن شرایط است.
پس پرورش فیلمسازان جوان زن و حمایت از آنها در این مسیر می تواند جریانی سازنده را به وجود بیاورد که فارغ از نگاه جنسیتی و کمیتی به تعداد فیلمسازان ،وسعت دید و جزئی نگری به فراز و فرودهای انسان و شکافتن مشکلات موجود آنها را در پی دارد. نمونه بارز این خلاء را می توان در سی و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر دید که در میان بیش از ۳۰ فیلمی که در بخش مسابقه حضور داشتند ، تعداد کمی توسط زنان کارگردانی شده بود. رخشان بنی اعتماد به عنوان یکی از فیلمسازان نسل گذشته بود که با «قصهها» در این جشنواره حضور یافت و جوانانی مانند نرگس آبیار با «شیار ۱۴۳» تحسین بسیاری را برانگیخت و در کنار آنها تینا پاکروان با «خانوم» و آزیتا موگویی با «تراژدی» خود را به سینما معرفی کردند.
در میان این فیلمها آبیار و پاکروان نشان دادند که تمایل بیشتری برای ترسیم دنیای زنان روی پرده سینما دارند. آبیار به مادران جنگ ادای دین کرده بود و پاکروان در سینمای فاقد قهرمانان زن، از زنانی سخن گفته بود که عامل حفظ بنیان خانواده هستند. در همین اقلیت حضور جوانانی حس میشود که با حمایت از آنان میتوان به آینده این زنان فیلمساز امیدوار بود. سینمای ایران نیاز به بازنگری و خانه تکانی درباره شخصیتهای زن دارد و نگاه یک سویه به این بخش مهم از جامعه باید تعدیل شود. حضور پررنگ زنان فیلمساز و فیلمنامه نویس میتواند گامی موثر برای ثبت تصویری دقیق تر و مطابق با دنیای واقعی از زنانی باشد که در همه عرصهها از جمله دفاع مقدس هم اندازه با مردان جامعه حرکت کرده اند. بانوان سینماگر در نوزایی و بلوغ سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تولد سینمای جدید سهمی بزرگ دارند و شایسته نیست این حضور موثر را نادیده گرفت. دهه ۹۰ میتواند عرصه ظهور نسل سوم انقلاب در زمینه فیلمسازی و رشد فعالیت بانوان سینماگر باشد.