یک منتقد سینما اپیزود «مصطفی» از مجموعه «نامها» را دوست داشتنی و واقعی ارزیابی کرد.
سوره سینما- سحر عصرآزاد در خبرآنلاین نوشت: فیلمهای کوتاه «مصطفی» و «عباس» از مجموعه «نامها» ورای تجربههای جدیدی که در بخش فنی، تکنولوژی و استفاده از تکنیک موشن گرافیک برای سینمای ایران دارند، یک ویژگی مهم را یادآور میشوند؛ اینکه با یک فیلمنامه ساختارمند و دراماتیک میتوان زندگی پر فراز و فرود قهرمانان واقعی را به شکلی موجز، ملموس و جذاب در ۳۰ دقیقه هم روایت کرد نه بیشتر.
«مصطفی» چمران و «عباس» دوران؛ دو فیلم کوتاه از مجموعه مستند- داستانی «نامها» به کارگردانی رضا میرکریمی هستند که جزو تجربههای اولیه کار با تکنیک موشن گرافیک در کارنامه این فیلمساز و سینمای ایران محسوب میشوند. قطعاً استفاده از تکنیکی که قدمت چندانی در این سرزمین ندارد برای روایت و غبارروبی از داستان زندگی قهرمانانی که امروز نامشان بیش از کارهای بزرگی که انجام دادهاند، یادآور اتوبانهای شهری تهران است، ریسک بزرگی برای سازندگان بوده است.
این ریسکپذیری را میتوان از چند وجه بررسی کرد که مهمترین آنها هدف اولیه مجموعه برای آشنا کردن مخاطب هدف یعنی قشر نوجوان با این قهرمانان است. قشری که این اسامی برایش یادآور شاهراههای شرق و غرب و شمال و جنوب تهران است مگر آنکه به واسطه دلایل و دغدغههای شخصی با شخصیت واقعی این قهرمانان آشنا باشند. قشری که اغلبشان با داشتههای خود، فرهنگ و سرزمینشان بیگانه هستند و به ناچار قهرمان خود را در داشتههای دیگران میجویند غافل از آنکه ریشه در این خاک دارند.
بخصوص وقتی قرار باشد در مدت زمان زمان کوتاه ۳۰ دقیقه روایتی برگرفته از واقعیت به گونهای دراماتیزه شود که هم نقاط اوج زندگی و فعالیتهای شخصیت محوری را در بر بگیرد هم در عین حال جذابیت دراماتیک داشته باشد و مخاطب امروز را با خود همراه کند، کار سختتر میشود.
نهایتاً اینکه ترسیم شمایلی باورپذیر و در عین حال وامدار واقعیت و درام از این شخصیتها در ذهن مخاطب، کاری سختتر و پیچیدهتر هم به نظر میآید بخصوص که فضای این قصهها به شکلی اجتنابناپذیر به فضای دهه شصت و جنگ ایران ارجاع میدهد که نشانهها و مایههای شعاری و تلخ در آن کم نیستند. نکته دیگری که این دو فیلم کوتاه، بخصوص «مصطفی» را مورد توجه قرار میدهد همزمانی پخش آن با فیلم سینمایی «چ» ابراهیم حاتمیکیا است که خواه ناخواه صرفنظر از مدیوم و قالب اثر، قهرمان محوری هر دو را در قیاس با هم قرار میدهد.
قیاسی که بیراه هم نیست چراکه یک شهید مصطفی چمران بیشتر نبوده که زندگیاش آغاز و پایان مشخص و نقاط اوج و فرود متعددی داشته است. طبعاً هر دو اثر با زوایه نگاه نویسنده و فیلمساز بر بستر زندگی این قهرمان با درامپردازی خاص خود حرکت کردهاند تا شمایلی نزدیک به واقعیت و از دریچه ذهن فیلمساز از این شهید ثبت کنند.
با این مقدمات وقتی چمران «مصطفی» و «چ» را با هم مقایسه میکنیم، به دلایل مشخص و مختلف به این نتیجه میرسیم که قهرمان این فیلم کوتاه چقدر واقعی، باورپذیر و جذاب است در عین حالیکه زوایای مختلف زندگی او گاه به شکل کد و گاه به شکل نریشن ارائه میشود. این شخصیت گوشت و خون دارد و اگر هم شعار میدهد که رفتار عمومی فضای حاکم بر آن مقطع زمانی پر التهاب بوده، از ورای همین شعار میتوان به جهان ذهنی او نزدیک شد.
نمونه این ویژگی، وامداری «مصطفی» به واقعیت زندگی شهید چمران است که بعد از ترک شدن از سوی همسر آمریکایی و فرزندانش و تنها ماندن در لبنان یک همسر لبنانی اختیار کرده است. این بخش واقعی به واسطه نوع و شرایط زندگی چمران میتواند عادی تلقی شود بدون آنکه به وجهه و شخصیت چند وجهی او لطمهای بزند و در عین حال گرههای زندگی او را از جنس مردم عادی و معمولی، ملموس جلوه دهد.
درحالیکه همین واقعیت از «چ» حذف شده و همه وجه عاشقانه و پدرانه شخصیت چمران در این فیلم متکی بر رابطه عاطفی و حسی او با همسر آمریکایی و فرزندانش است که مرتب در ذهناش زنده میشوند. عشقی بزرگ و متعالی که این شخصیت را در کنار نمودهای دیگری که در فیلم دارد، تخت و تکبعدی میکند و فراز و فرودهای شخصیتی او را به شکلی عامدانه سمت و سو میدهد تا غیر زمینیتر جلوه کند.
صرفنظر از این قیاس که میتواند تحلیلهای جزئی و طولانیتری را به همراه داشته باشد، ویژگی مهم این دو فیلم کوتاه را ورای تکنیک و … باید در فیلمنامههای دقیق و هوشمندانه آنها دانست. فیلمنامههایی متکی بر تحقیقات مستند که نقاط اوج زندگی هر قهرمان را همچون کدهای کاربردی در ساختاری ساده و در عین حال دراماتیک و جذاب جای داده و از پیوند این دو در کنار هم، با قصههایی مواجه هستیم که در ۳۰ دقیقه داستانی جذاب و دراماتیک را با ترکیبی از واقعیت و درام درهم آمیخته و روایت میکند.
قالب روایی «مصطفی» بر اساس تکگویی شخصیت اصلی؛ مصطفی چمران شکل گرفته (با صدای پرویز پرستویی) و با یک موقعیت دراماتیک آغاز میشود. جدایی ناخواسته او از همسر آمریکایی و فرزندانش در حد فاصل رسیدن به فرودگاه که او را وامیدارد رجعتی به گذشته و آشناییشان داشته باشد. در ادامه این تکگویی با روایت چمران از مسیر حرکت خود به سوی لبنان، ملاقات با امام موسی صدر، راهاندازی مدرسهای برای حمایت از کودکان جنگزده و بیسرپرست، ازدواج با یک معلم جوان لبنانی و … ادامه پیدا میکند. همچنین در مقاطع مختلف تکگویی شخصیتهای پیرامونی از همراهی خود با مصطفی مکمل این روایت شده و این شخصیت از زاویه دید افراد مختلف نیز ترسیم میشود.
در عین حال کدهای دراماتیکی تعبیه شده تا نقبی بزنیم به حس و حال عاطفی مصطفی به عنوان یک پدر دور از فرزند که نقطه اوج آن صحنه نجات جان کودک لبنانی در تیررس دشمن است، آنهم در لحظهای که مصطفی صدای کمکخواهی فرزندش را میشنود و بعد میفهمد در همان لحظه فرزندش در آمریکا غرق شده و این صدا یک الهام غریب بوده است. این نقاط وقتی به سکانس شهادت چمران ختم میشوند که همراه با شنیدن صدای مرغهای دریایی و به نوعی یادآور گذشته زندگی او در کنار همسر و فرزندانش است، شکل حرفهای کاشت، داشت و برداشت کدهای دراماتیک را پیدا میکند که با یک نقطه پررنگ و تآثیرگذار پرونده این تکنگاری را میبندد.
در مورد «عباس» این قالب روایی همچنان بر اساس تکگویی شهید عباس دوران پیش میرود (با صدای امیر جعفری) که در موقعیت دراماتیک سقوط هواپیمای خود به ساختمان اداره امنیت بغداد قرار دارد و فرصتی برای مرور گذشته زندگی خود تا حال پیدا میکند. گذشتهای که در آن پردهخوانی پدر تبدیل به کدی شخصیتپردازانه و دراماتیک میشود تا عباس همچون ابوالفضل (ع)، آرش و سیاوش به دنبال روز خود باشد، روزی که فقط یک بار در زندگی هر فرد میآید و فرصتی است برای یک کار قهرمانانه. در این قصه روایت همسر عباس نیز مکمل تکگویی او میشود تا شخصیت کمالگرای این شهید، عشق به پرواز و عرق و وطنپرستی او از ورای بیعلاقگی به جاه و مقامهای رایج همچون نامگذاری بولوار و خیابان به نامش، برجسته شود. نهایتاً سقوط هواپیمای عباس مُهری بر ناامنی بغداد و از بین رفتن وجهه بینالمللی این شهر میزند که عواقب ناخوشایندی برای صدام و عراق دارد.
تماشای این دو فیلم کوتاه از مجموعه مستند- داستانی «نامها» کافی است تا انتظار برای آثار بعدی این مجموعه با محویت شهید باکری، شهید باقری و … بیشتر شود بخصوص که قطعاً تجربههای به دست آمده در دو فیلم اول نقاط قوت فیلمهای بعدی را پررنگتر و برجستهتر خواهند کرد.
سلام
من واقعا دوست دارم فیلم چ روببینم.
چون علاوه بر موضوع خیلی خوب بازیگر های خوبی مثل استاد سلطانی سروستانی در اون نقش آفرینی می کنند.