کارنامه کمال تبریزی در سالهای اخیر پرحاشیه بوده است.
سوره سینما – میثم محمدی: به نظر می رسد گریزی از این نیست که وقتی درباره کمال تبریزی صحبت میکنید ، باید با حاشیه هایی که خواسته و ناخواسته سراغ او می رود آغاز کنید. کارگردانی که در طول حیات حرفه ای خود در سینما و تلویزیون بارها با حواشی محتوایی آثار خود مواجه شده و التهابات سیاسی و اجتماعی مخالفان و موافقان خود را همیشه در کنارش حس کرده و امروز به این شرایط عادت کرده است.
حاشیه هایی که تازه ترین آنها از سریال « سرزمین کهن» برخواست و علی رغم توضیحاتی که کارگردانش درباره سوءتعبیرات و برداشت های ناصحیح از آنها یاد کرده بود،هنوز غائله آن ختم نشده است. از اینها که بگذریم با نگاهی به سابقه حضور تبریزی در سینما و تلویزیون، باید از او بعنوان هنرمندی نام برد که در اکثر عرصه های تکنیکی و علمی سینما دستی داشته و از معدود کارگردانانی است که اشراف کامل بر بخش های مختلف یک اثر هنری در سینما دارد.(البته اشراف صرف به ابزارهای علمی مختلف در سینما ملاک کافی برای درخشش نیست ).
تبریزی در ابتدا پس از تولید چند فیلم کوتاه بعنوان فیلمبردار کار خود را در جریان قالب بر سینمای کشور در اواخر دهه شصت و در آثار سینمای دفاع مقدس آغاز کرد و در اولین تجربه سینمایی ابراهیم حاتمی کیا با عنوان «هویت» در کنار او حضور داشت .شرایط روز جامعه و همچنین سینمای ایران وی را در همین مسیر سینمای جنگ تربیت کرد و تبریزی در ادامه فعالیت هنری خود در آثار ابتدایی و طبق روال رایج در سینمای بدنه کشور ، سراغ موضوعات دفاع مقدس رفت.
او پس از ساخت فیلمهای «عبور» در سال ۱۳۶۷ ،«در مسلخ عشق» در سال ۱۳۶۹ و همچنین فیلم «پایان کودکی» در سال ۱۳۷۲ قدم به مسیری جدید در سینمای جنگ گذاشت که پس از او کارگردانان دیگری نیز خود را در این عرصه محک زدند.تبریزی در سال ۱۳۷۳ با یک ریسک و در واقع جسارتی که تا به آن روز در سینما نمونه ای از آن وجود نداشت ،جریان طنز و کمدی را وارد سینمای دفاع مقدس کرد و ضمن اینکه توانست به موفقیت های خوبی در جشنواره دست یابد ، خود را نیز بعنوان کارگردان و فیلمنامه نویسی قابل اطمینان مطرح نمود.فیلم «لیلی با من است» با بازی خوب پرویز پرستویی که دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد را از جشنواره چهاردهم فیلم فجر برای او به ارمغان آورد ، در کنار محمود عزیزی و شهره لرستانی داستان یک فیلمبردار به نام صادق مشکینی را روایت می کند که برای ماموریت در یک عمل انجام شده قرار می گیرد و از روی اجبار به جبهه اعزام می شود و طی ماجراهایی که در آنجا و در قالبی طنز به وقوع می پیوندد دچار استحاله می شود.از این پس حالا منتقدان و مخاطبان انتظار دیگری از کمال تبریزی دارند.او سپس در سال ۱۳۷۶ سراغ یک فیلم اجتماعی با نگاهی آسیب شناسانه به بچه ها می رود و فیلمنامه «مهر مادری» را با رضا مقصودی می نویسد که درباره یک مددکار اجتماعی با بازی فاطمه معتمد آریا است که در کانون اصلاح و تربیت کار میکند و پسر بچه ای بزهکار (حسین سلیمانی) که مادر خود را از دست داده حس مادرانه ای نسبت به مددکار در خود می بیند و همین سرآغاز کش و قوس هایی در ارتباط آنها می شود.این فیلم هم در جشنواره های داخلی و خارجی با استقبال اهالی سینما مواجه شد و تبریزی را یک گام به جلوتر سوق داد تا بیش از این نگاهها به آثار تولیدی او در آینده باشد.
تبریزی یک سال بعد در همکاری دیگری با مقصودی فیلمنامه « شیدا» را نوشت و دوباره به حال و هوای جنگ و دفاع مقدس و باورهای ارزشی و اعتقادی خود در بستر دفاع مقدس بازگشت و در این اثر داستان یک پرستار به نام شیوا با بازی لیلا حاتمی در بیمارستانی صحرایی را روایت می کند که در مواجهه با یکی از مجروحان جنگی به نام فرهاد که از ناحیه چشم احساس درد زیادی می کند با تلاوت قرآن او را به آرامش می رساند و در ادامه آنها درگیر یک عشق زمینی و عرفانی می شوند.با نگاهی به آثار تبریزی تا به این اینجا باید او را فیلمسازی با دغدغه های مرسوم در جریان جامعه قلمداد کرد که در استاندارد های سینمای بدنه به فعالیت می پرداخت.
در قدم بعدی و در حدود چهار سال بعد بود که تبریزی وارد فاز جدیدی از تجریه سینمایی شد و سراغ فیلمنامهای اقتباسی ، نوشته فرهاد توحیدی رفت که برداشتی آزاد بود از شاهکار میخائیل بولگاکف با نام «مرشد و مارگریتا » که در فضایی میان خیال و واقعیت و در حال و هوای رئالیسم جادویی نوشته شده است.در این اثر که ساختاری پیچیده هم دارد،تبریزی با آداپته کردن داستان با دغدغه های خود در زمینه شهدا و رزمندگان پیوندی دراماتیک میان زمین و آسمان برقرار کرده و فرم جدیدی را تجربه کرده است که با حضور در بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر با استقبال روبرو شد و در پنج بخش بعنوان کاندید معرفی شد ، اما دیگر فیلم حاضر او در این جشنواره یعنی «فرش باد» توانست جایزه ویژه هیات داوران را از آن خود کند.این فیلم که تولید مشترک ایران و ژاپن بود ،در اصل به نوعی مروج فرهنگ ایرانی و برخوردار از زبان ملی بود که باز هم باید از این ویژگی ها بعنوان تعاریف هویتی برای کارگردان اثر نام برد.
اما پس از تمام این آثار به فیلمی از تبریزی می رسیم که شاید بیشترین حاشیه ها و همچنین بیشترین استقبال را در میان مخاطبان و رسانه ها برای او رقم زد.او این بار هم سوژه ای جسورانه را با روایتی طنز انتخاب می کند و شخصیت اصلی خود را از میان روحانیون بر می گزیند.«مارمولک» ساخته ۱۳۸۲ و با بازی پرویز پرستویی روایتگر داستان زندگی دزد و تبهکاری به نام رضا مارمولک است که پس از اینکه برای درمان از زندان به بیمارستان منتقل می شود با پوشیدن لباس یک روحانی فرار کرده و قصد خروج از کشور را دارد که در یکی از شهرهای مرزی با روحانی دیگری اشتباه گرفته می شود و در همین هویت جعلی و به سرقت برده دچار استحاله ای درونی می شود.
این اثر به خاطر حساسیت هایی که روی شخصیت اصلی فیلم وجود داشت با سدهایی مواجه شد که در نهایت با ملاحظاتی به سینماهای کشور راه یافت و در زمان خود دست به یک ساختارشکنی زد و تبدیل به یکی از پرفروش های سال شد.حالا کمال تبریزی در میان مخاطبانی که پیش از این او را کمتر می شناختند ،آشناتر شده بود و مسیری جدید را پیش روی خود می دید.
او در ادامه مسیری معمولی را با «یک تکه نان» در سال ۸۳ و «همیشه پای یک زن در میان است» در سال ۸۶ گذراند تا با «پاداش» در سال ۸۷ و «خیابان های آرام» در سال ۸۹ به روزهای ناآرامی دوباره برسد. «پاداش» درباره یک مدیر سرشناس است که در یکی از سفرهای خود به خارج از کشور با تناقضاتی روبرو می شود که دوباره با زبانی نقادانه و طنز روایت شده است.
این فیلم بدلایلی که مهمترین آنها از سوی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد دولت دهم عبور از خطوط قرمز و همخوانی نداشتن با معیارهای اسلامی و ایرانی عنوان شد به محاق توقیف رفت و پروانه نمایش نگرفت.اما «خیابان های آرام» در دوران دولت دهم با کش و قوس های فراوان پروانه نمایش گرفت و با شرایطی از جمله محدودیت در تبلیغات مواجه شد،اما هیچگاه به اکران عمومی نرسید.«خیابان های آرام» هم در اصل یک طنز سیاسی برگرفته از التهابات ناشی از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است که داستان مواجهه یک خبرنگار با اتفاقات گوناگون را روایت می کند.
و اما گام آخر کمال تبریزی در سینما «طبقه حساس» است که باز هم فیلمنامه آن را پیمان قاسم خانی نوشته که باید اذعان کرد که ضعیف ترین تجربه این دو در سینما است و این فیلم که بعنوان یکی از گزینه های نهایی به اکران نوروز ۹۳ رسید با درخشش رضا عطاران توانسته به توفیقی نسبی در گیشه دست یابد ، اما بی شک از کمال تبریزی با این کارنامه و جایگاهی که در میان بسیاری از منتقدان جدی سینما پیدا کرده و همچنین شخصیت دغدغه مند اجتماعی او انتظارات بیشتری میرود و فیلمسازانی همچون او باید مراقب باشند که در عصر حاضر رقبای جوان بادانش و با استعداد فراوانی دارند و با این روند و عملکرد تردیدی نیست که از آنها جا خواهند ماند.