بهاره رهنما تاکید کرد برای موقعیت فعلیاش در سینما و تئاتر تلاش بسیار کرده و بر محدودیتها پیروز شده است.
سوره سینما- این روزها بهاره رهنما را هم میشود روی پرده سینما دید و هم روی صحنه نمایش. او غیر از اینکه در «طبقه حساس» کمال تبریزی حضور دارد، در نمایش «با من بستنی میخوری؟» به کارگردانی خودش بازی میکند. به بهانه این حضور و تلاش برای تجربه کردن فضاهای تازه در بازیگری با او گفت و گویی داشتیم که خواندنش خالی از لطف نیست.
چرا تئاتر را برای بیان دغدغه های خودتان انتخاب کرده اید؟
بهاره رهنما: شما در سینما این اجازه را نداری که دغدغههای سینمایی ات را مستقیم وارد نقش کنی. اگر چه من گاهی سعی میکردم دست به چنین کاری بزنم. البته باید نقش این فرصت را به من میداد. مثلا سریال «پژمان» اساسا بر پایه خلقیات من نوشته شده بود. اصرار ندارم دغدغههای اجتماعی ام را بر فیلم یک کارگردان دیگر سوار کنم. وقتی خودم مینویسم یا کارگردانی می کنم این اجازه را دارم که از مشغولیتهای ذهنی خودم حرف بزنم.
و تأکید دارید که حتما این دغدغه ها را به شیوه رئالیستی و حتی شبه سینمایی بیان کنید؟
بله. به نظرم فضای رئالیستی در دنیای امروز ابزار بیانی خیلی سادهتری است. البته کارهای پست مدرن و سوررئال خارجی که برای شرکت در جشنوارهها به ایران می آیند همیشه برای من جذاب بوده اند، ولی آن فرم اجرایی که من بخواهم پیامم را با آن منتقل کنم، این نیست. نمایش من حرفی برای گفتن دارد و حتی شاید از زاویه زیباشناسی تئاتر، یک نمایش صرف نباشد. این قصه چیزی دارد که من غیر از قالب رئالیستی نمیتوانم منتقلش کنم.
نیمی از نمایش «با من بستنی میخوری؟» با نیمی از نمایش «این تابستان فراموشت میکنم» یکسان بود. آیا در کار قبلی حرف ناگفتهای باقی مانده بود که باید میگفتید؟
من کتابی دارم به نام «مالیخولیای محبوب من» که دو داستان از این مجموعه متن اصلی این نمایش شده بود. ما تغییراتی را لحاظ کردیم و چیزهایی را اضافه کردیم که پرده مربوط به بازی نسیم ادبی را از آنچه در نمایش قبلی یعنی «این تابستان فراموشت کردم» متفاوت می کرد. در آن نمایش نسیم ادبی و دخترش را در دو حیطه زمانی مختلف میدیدیم و این بار نسیم ادبی و رقیب عشقی او را دیدیم. همه کاراکترهای نمایشی من شخصیتهای اصلی کتابم هستند که من کولاژی از آنان را روی صحنه پیاده می کنم. همیشه علاقه دارم دو سر یک ماجرا را در نمایش نشان بدهم. مثلا زنی با رقیب اش یا مادری با دخترش و … .
به عنوان کارگردان، شخصیتی را که نسیم ادبی بازی میکند چطور هدایت کردید که ضمن حفظ هویتش در نمایش قبلی، حرفی تازه برای نمایش جدید داشته باشد؟
شخصیت نسیم در این نمایش همان شخصیت قبلی در نمایش «این تابستان فراموشت کردم»است و من تأکید داشتم همان جنس بازی اتفاق بیفتد. مونولوگ را بسط دادم تا بخش های مربوط به عشق این آدم پررنگ تر شود و مخاطب بتواند با اطلاعات کامل تری پرده دوم نمایش را تماشا کند. ما این نمایش را به شیراز بردیم و آنجا یک هفته اجرا داشتیم. اولین بار برای شیراز این کار نوشته شد و ما بیست روزی تمرین داشتیم، اما برای اینکه در سالن نیاوران روی صحنه بیاییم، دو هفته دیگر تمرین را پشت سر گذاشتیم.
بهاره رهنما در نمایی از فیلم سینمایی «طبقه حساس»
شما جزو معدود افرادی هستید که طی سال ها برای عملی ساختن همه ایده های حرفه ای تان قدم برداشته اید و نتیجه هم گرفته اید. این موفقیت چطور حاصل شده است؟
من در رشته ادبیات نمایشی فوق لیسانس گرفتم و نوشتن نمایشنامه جزو کارهای جذاب زندگی من بود. ادبیات را به خاطر خود ادبیات خلق میکنم و دغدغه مهمی برای من است. چاپ آخرین کتابم ۴ سال به تعویق افتاد چون ناشر آن دچار حالت تعلیق شده بود. چاپ یک کتاب به منزله تولد قصه های یک نویسنده است و مرحله مهمی برای او به حساب میآید. وقتی کتابی چاپ نمی شود مثل یک جنین ناقص الخلقه نویسنده را آزار میدهد. آن موقع به ذهنم رسید که میتوانم این قصه ها را تبدیل به نمایشنامه های تک نفره کنم. ما جزو اولین گروههایی بودیم که نمایش تک نفره را چند بار اجرا کردیم. توقف کتاب در چاپ این ایده را به ذهن من رساند که نمایشها را روی صحنه بیاورم. من مطلقا فمنیست یا ضد مرد نیستم و مردهای خوبی در زندگیام دارم. برادرم، پدرم، همسرم و دوستانی که در عرصه سینما با آنان صمیمی هستم. هرگز مرد ستیز نیستم اما فضا و دغدغههای زنانه همیشه در ذهن من وجود داشته است. آمدم و پلی زدم بین آن چیزی که دغدغه اجتماعی من بود و آن چیزی که میخواستم روی صحنه ببرم.
شنیده ایم قرار است امسال به اتفاق همسرتان در یک درام عاشقانه خاطره ۲۰ سال قبل را زنده کنید.
بله . البته هنوز اسم فیلمنامه مشخص نیست. قرار است آقای دکتر کاظمی اولین فیلم بلندشان را با حضور من و همسرم بسازد. ایشان قبلا فیلمهای کوتاه زیادی ساخته و جوایزی هم برده است. این قصه یک درام میانسالی خیلی زیباست. فکر میکنم در پاییز فیلمبرداری داشته باشیم.
هنوز هم برای بازیگری سینما به ضوابط شخصی خودتان پایبند هستید؟
من در سینما یک دوره تلاش به خرج دادم که الان دارد نتیجه میدهد. به همان اندازه که در سینما کمدی کار کردم در تئاتر نقش جدی به من پیشنهاد شد. در «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» نقش یک قانل جنوبی را بازی کردم. اینها را میگویم که برای جوانهای تازه وارد عرصه بازیگری یادگار بماند. در بازیگری خط مشی داشتن خیلی مهم است. مثلا من نمیخواستم نقش دو بازی کنم و نکردم. تنها نقش های کوتاهی را بازی کردم که نویسندگان اطرافم بر اساس قابلیتهای بازی من برایم نوشته بودند. مثل «سن پطرزبورگ» یا «توفیق اجباری». این نقش های کوتاه می توانند به یاد ماندنی باشند و شناسنامه خودشان را داشته باشند.
البته خوش اقبال بودید که این همه نویسنده اطرافتان داشتید که برایتان بنویسند.
همراهی و هم نسلی را قبول دارم اما خودم هم خیلی جسارت به خرج دادم. برای مثال ممکن بود آقای تبریزی خیلی رک به من بگوید تو مناسب این نقش نیستی، اما من ریسک کردم و پیشنهادم را مطرح کردم. در «دایره زنگی» ساخته خانم پریسا بخت آور من نقش را حفظ کردم و گریم شدم و لباسهایی را که فکر می کردم برای نقش مناسب است پوشیدم. روزی که آنان از بازیگر حرفه ای نا امید شده بودند و داشتند از چهرههای جدید تست می گرفتند، من با آن لباس رفتم و خواهش کردم دیالوگها را جلوی دوربین بگویم. میخواستم من را در آن نقش ببینند وگرنه اصلا قرار نبود من در «دایره زنگی» بازی داشته باشم. این که تو تلاش کنی تا به چیزی که میخواهی برسی و به اثبات برسی خیلی مهم است.
در مورد خودتان، موانعی بوده که بخواهید به آن اشاره کنید؟
من بازیگری هستم که ۱۵ سال است با مشکلی مثل اضافه وزن مواجه هستم. سعی خودم را برای کاهش وزن کردهام اما ساختار ژنتیکی خانوادگی ما اینگونه است. این اضافه وزن هم نتوانست مرا از بازی در نقشهای اصلی دور کند. من تعریفهایی اجرایی برای کلیت نقش، برای پرسوناژ و برای خودم داشتم. قصه هایم را بسیار فکر شده مینوشتم و تلاش کردم برای این موقعیتی که الان دارم. برنامه ریزی داشتن روی پرسوناژ کاری خیلی مهم است. اینکه یک مسیرکاری را برای خودت مهندسی کنی و امید داشته باشی به جواب گرفتن، چون واقعا ممکن می شود.
راستی چرا برای سینما نمی نویسید؟
فیلمنامه نوشتن کمی محور ریاضی میخواهد. تجربه هایی هم داشته ام. مثلا ۱۳ قسمت از «شمس العماره» را نوشتم و یکی دو قسمت از «برره». یک طرح در «پاورچین» داشتم و خلاصه کارهایی این چنینی. یکی دو کار سینمایی نوشتم که قبل از ساخته شدن تله فیلمهایی شبیه شان ساخته شد و دیگر به سراغ شان نرفتم. دوست دارم با یک فیلمنامه نویس همکار که پلات سینمایی را خوب پیاده کند همکاری کنم. به خاطر همین تئاترها پیشنهادهایی در زمینه نوشتن برای سینما هم داشته ام و این به آن معنا نیست که من فیلمنامه نویس باشم. من داستان نویسی هستم که دوست دارد همکاری هایی با فیلمنامه نویس داشته باشد. خیلی راغبم کتاب آخرم را سینماییها بخوانند چون به زعم بسیاری، قابلیتهای سینمایی زیادی دارد و داستانهایی در آن وجود دارد که میتواند پایه فیلمنامه باشد.