الهام کردا یکی از دلایل حضور کمرنگ خود را در سینما، ناآشنا بودن سینماییها با چهرههای تئاتر عنوان کرد.
سوره سینما-سارا کنعانی: الهام کردا این روزها با نمایش «هم هوایی» روی صحنه است. او در نقش همسر شهید عباس دوران حاضر شده و تلاش کرده یکی از روایان نمایشی باشد که برخی اتفاقات ایران را از سال ۵۸ تا سال ۹۳ تعریف میکند. کردا در سال گذشته حضور نسبتا پررنگی در سینما داشت و سه فیلم اکران نشده «فرشتهها با هم می آیند»، «ملبورن» و «ارغوان» با بازی او به زودی روی پرده میروند، بخش تئاتر کارنامه الهام کردا هنوز قوی تر است اما مطمئن باشید در آینده بسیار از او خواهیم شنید.
رضا میرکریمی فیلم مستندی ساخته درباره شهید عباس دوران. شما آن را دیدهاید؟
الهام کردا: نه. واقعیت این است که ما متاسفانه آن فیلم را ندیدیم، اما میدانم که ایشان هم مستندی درباره شهید دوران ساخته است. در جریانم که چند وقت قبل اکرانی هم در حوزه هنری برگزار شد و همسر شهید دوران هم به تماشای این مستند نشستند. نمایش ما را آقای میرکریمی آمد و دید. من شخصا موفق نشدم با ایشان صحبت کنم ولی از اطرافیان شنیدم که کارمان را دوست داشته است.
چرا شما در «هم هوایی» به عنوان همسر شهید دوران، او را سعید صدا می زنید؟
از اساس بنا بر این بود که از اسامی مستعار استفاده کنیم، چون می خواستیم هیچ قضاوتی نداشته باشیم. شاید اگر من از لفظ عباس استفاده میکردم، ناخودآگاه خلاف آنچه می خواستیم اتفاق میافتاد. به هر حال این داستان ها مستند هستند و اگر می خواستیم مستقیم بگوییم زندگی چه کسی را روایت میکنیم، ممکن بود چیزی از قلم بیفتد. این نمایشنامه از سال ۵۸ شروع میشود و تا ۹۳ ادامه پیدا میکند.
بازی در نقش کسی که هنوز زنده است باید کار دشواری باشد. اینطور نیست؟
قطعا. وقتی متوجه شدم نقش چه کسی را بازی میکنم مشتاق شدم از شهید عباس دوران بیشتر بدانم. مهین صدری نویسنده متن هم خیلی در مورد ایشان تحقیق کرده بود. قبل از ایشان هم خانم زهرا مشتاق اطلاعات زیادی به دست آورده بود. من سعی کردم با دیدن فیلم و خواندن کتاب بفهمم که چه اتفاقی برای این مرد افتاده تا به همان نسبت به روحیات همسرش پی ببرم.
همسر شهید هم برای دیدن نمایش به تهران آمده اند؟
احتمالا در هفته آخر اجرا میزبان ایشان خواهیم بود.
با توجه به اینکه گفتید میخواستید در این نمایش هیچ قضاوتی وجود نداشته باشد، برای بازی در نقش همسر شهید دوران چه سازوکاری را در پیش گرفتید؟ میخواستید شبیه شخص ایشان باشید یا صرفا یک زن؟
این نقش از فیلتر من به عنوان بازیگرش گذشته و من هم اصلا نمیخواستم شبیه کسی باشم. به هر حال خانم مهناز دلیرروی فرد، همسر شهید هم بانویی است که در سن و سال من نیست و من در وهله اول به این کاراکتر به عنوان نقش یک همسر شهید نگاه کردم نه شخص خاصی. این نقش حتی اگر ما به ازای بیرونی هم داشته باشد، من ندیده بودم. چیزی را برای خودم تصور کردم و این تصور شامل همه ویژگی های این خانم بود. از حرف زدنش گرفته تا حرکات و ریتم و … . این شخصیت طی فرآیند تمرین خلق شد.
بازی در یک نمایش کاملا زنانه از همین منظر، برای شما یک تجربه متفاوت است.
در این نوع از نمایش که سه شخصیت زن دارد و تم اصلیاش عشق است، قطعا نگاه زنانه خیلی دخیل بوده است. شاید اگر یک مرد این متن را کارگردانی میکرد، نمایش به سمت و سوی دیگری میرفت. ما زن ها این جنس از عشق را میشناسیم و چیزی را تجربه کرده ایم که زن های دیگر هم مثل ما تجربه اش میکنند، پس این متن با این حال و هوا را قطعا تنها یک زن میتوانست بنویسد.
برسیم به سینما. به عنوان یک چهره تئاتری در برخورد با فیلمنامهها سختگیری به خرج میدهید؟
مثل همه بازیگرها دوست دارم نقشی که به من پیشنهاد می شود جای کار داشته باشد حتی اگر کوتاه باشد. من برای فیلم پیشنهادهای زیادی ندارم، چون در سینما چهره شناخته شدهای نیستم. با این حال اگر قرار باشد بازی کنم باید فرصت اعمال نظر هم داشته باشم، خلاقیتم را نشان بدهم. مثل «فرشتهها با هم می آیند» با «ملبورن» که در آینده نزدیک اکران میشوند. دوست ندارم نقشم تنها یک ادای دیالوگ صرف باشد.
اشاره کردید به اینکه در سینما شناخته شده نیستید. این موضوع چقدر خودخواسته است و تا چه حد تابع شرایط؟
در طول این سال ها بیشتر درگیر تئاتر بودم و واقعا فرصت نداشتم و چندان وقت آزادی برایم باقی نمی ماند. گاهی پیش آمده که فیلم های سینمایی را به خاطر همزمانی با اجراهایم از دست داده ام. در چند سال اخیر است که توجه سینمایی ها به تئاتر زیاد شده وگرنه غالبا آنان به تماشای تئاتر نمی آیند و شاید برخی از ما را به چهره هم نشناسند و فقط اسم مان به گوش شان خورده باشد. وقتی تو را نشناسند طبیعی است که پیشنهادهای زیادی دریافت نمی کنی. انتخابهای من هم از میان همان چند مورد پیشنهاد معدود است و کمرنگ بودنم در سینما به خودم ربط مستقیمی ندارد.
سال گذشته اما خیلی در سینما پرکار بودید. چه خبر از آن فیلمها؟
فکر می کنم این روزها «ارغوان» در حال صداگذاری باشد. به نظرم فیلم موفقی میشود، چون فیلمنامه خیلی خوبی دارد. داستان آن در سه دوره مختلف می گذرد و به نظرم به جذابیت کار می افزاید. بازیگرهای خوبی هم دارد. آن دسته از مخاطبانی که زوج بنکدار و علی محمدی را می شناسند با یک اثر جدید و جذاب مواجه خواهند شد. امسال ممکن است چند فیلم با بازی من به اکران برسد، اما پیش بینی خاصی در موردشان ندارم، چون اساسا یک آدم سینمایی نیستم و نظری هم نمی توانم بدهم. اگر درباره یک اثر نمایشی سوال می کردید حتما با ذکر جزئیات برایتان می گفتم که چه اتفاقی در گیشه برایش رخ می دهد. با این حال احساس می کنم مردم با «فرشته ها با هم می آیند» ارتباط خوبی برقرار می کنند. فیلمی به شدت واقعی و ساده است و فیلمنامه و اجرای کار با نوعی شیرینی همراه بود که خیلی مورد قبول مردم واقع خواهد شد. در مورد «ملبورن» هم با وجود اینکه آن را جز در حد چند سکانس در هنگام صداگذاری ندیده ام، احساس خوبی دارم چون فیلمنامه خوبی داشت. موضوع خاصی دارد و به خوبی هم پرداخت شده است.
بازی در مقابل دوربین و بازی روی صحنه چگونه از هم متمایز میشوند؟
تفاوت ها قطعا وجود دارند. نوع طراحی بازیگر برای صحنه و جلوی دوربین دو مقوله متمایز از هم است. هر چقدر هم تجربه تو در سینما بیشتر شود آرام آرام دستت می آید که باید چطور جلوی دوربین بازی کنی. بازیگر خوب کافی است هوش داشته باشد و بداند چه کارهایی را باید در کجا انجام ندهد. در سینما به حذف هایی نیاز است که باید به درستی اتفاق بیفتد. بعضی کارها در تئاتر انجام می شود اما باید در سینما جایگزین بهتری برایش پیدا کرد. قطعا نوع نگاه بازیگرها به فیلم و تئاتر باید فرق کند. ما چه روی صحنه تئاتر و چه جلوی دوربین سینما بازیگریم و باید چیزی از ما بجوشد و متجلی شود، اما نوع طراحی کاراکتر در این دو حیطه خیلی فرق می کند.
اصلا آن هوش بازیگری که گفتید در انتخاب فیلمنامه هم خیلی به کار میآید.
همه چیز از متن شروع می شود. همان هوش بازیگر را برای انتخاب درست فیلمنامه، کارگردان هم باید داشته باشد. هر کسی فیلمنامه را می خواند می تواند به یک تشخیص درست برسد. ما هم مثل مردم داریم در همین جامعه زندگی می کنیم و همانطور که چیزهایی در این زندگی برایمان خنده دار است ، اگر در متن هم موضوع کم مایه ای دیده شود می توان تشخیص داد که نتیجه خوبی نمی دهد. البته این مشکل هم وجود دارد که گاهی سر صحنه اتفاقات غیر قابل پیش بینی رخ می دهد و بازیگر غافلگیر می شود.
فکر میکنید رسالت «هم هوایی» چیست و آیا موفق به انجام آن شده است؟
خیلی سوال خوبی است. اگر آدم ها کمی با تفکر به دنیای اطراف شان نگاه کنند قطعا برای آنان مهم می شود که در مملکت شان چه گذشته است. این موضوع حتی می تواند دغدغه کسانی باشد که هرگز جنگ را ندیده اند. خود ما که آن زمان سن کمی داشتیم یا بزرگترهایمان که ترس آن روزها را درک کرده اند هم هنوز می توانیم دغدغه آن سال ها را داشته باشیم. البته در این نمایش تنها کاراکتر من با جنگ معرفی می شود و دو زن دیگر این نمایش هر کدام رسالت خودشان را دارند. شاید ما تماشاگرانی داشته باشیم که به قصد دور شدن از مشکلات بیرون به قصد خندیدن به تماشای کار ما بیایند، اما بعد اتفاقی برای آنان می افتد که از ذهن شان بیرون نمی رود و این خیلی مهم است و به این معنا که «هم هوایی» کار خودش را کرده ، چون اثرگذار بوده. در تئاتر نمی توان بی هدف عمل کرد. تو باید یک عقیده ای داشته باشی و به دنبال گفتن حرفی باشی. کارگردان باید به این مرحله از دغدغه رسیده باشد که بگوید من اگر این موضوع را روی صحنه نشان ندهم میمیرم. فکر می کنم «هم هوایی» برای خانم ها صدری و ماهیان به همین سطح از اهمیت رسیده بود.
دو کاراکتر دیگر این نمایش را هم دوست دارید که بازی کنید؟
به نظر من آن دو کاراکتر دیگر هم خیلی جذاب اند. البته وقتی نقشی را از آن خود می کنی به قدری به آن دلبسته میشوی که نمی خواهی به کاراکتر دیگری فکر کنی، اما به عنوان تماشاگر، آن دو شخصیت دیگر را هم خیلی دوست دارم چون آدم هایی را معرفی می کنند که کارهای بزرگی در زندگی شان انجام داده اند. یکی از آنان یک عاشق واقعی بوده که ما قضاوت نمیکنیم چه کاری کرده و چرا و یا اصلا عمل بدی مرتکب شده یا نه؟ تنها می خواهیم عشقش را روایت کنیم. آن یکی هم زنی بوده که از همه چیزش گذشته و بلند میشود و تک و تنها به کوه می رود. این اتفاق خیلی بزرگ است، چون گاهی آدم توی خانه اش هم نمیتواند تنها باشد.
و حرف آخر؟
از همه کسانی که این مصاحبه را می خوانند درخواست می کنم این چند روز باقی مانده از اجرای «هم هوایی» را از دست ندهند. بی تعصب خاصی میگویم که نمایش خوبی است و تاثیر خوبی بر دل مخاطب میگذارد.