دیبا زاهدی بازیگر «پنج ستاره» از همبازی شدن با چهرههای مطرح بازیگری در این فیلم به عنوان تجربهای ارزشمند یاد کرد.
سوره سینما-سارا کنعانی: فیلم «پنج ستاره» که این روزها روی پرده است یک چهره جوان را به سینما معرفی کرده. دیبا زاهدی بازیگر نقش مریم ، اولین تجربه خود را در مدیوم سینما و با نقش اول یک فیلم شروع کرده و بازی خوبی هم ارائه داده ، آنقدر که باور میکنیم دغدغه های یک دانشجوی تنگدست از صورت غمگینش میبارد. داستان فیلم با مشکل جدید او شروع می شود اما در ادامه همه شخصیت های داستان به یک نسبت مساوی به مخاطب معرفی می شوند.
شما برای اولین بار با «پنج ستاره» جلوی دوربین ظاهر شدید؟
دیبا زاهدی: بله . این فیلم اولین تجربه تصویری من بود. قبلا تنها در چند نمایش آموزشگاهی بازی داشتم.
فکر می کنم این اولین مصاحبه شما باشد. کمی از خودتان برای مخاطبان می گویید؟
من متولد سال ۶۸ هستم و معماری میخوانم. دوره های بازیگری را زیر نظر خانم نصیرپور و آقای رحمانیان گذراندهام. در کلاسهای آموزشگاه استاد سمندریان شرکت میکردم و چون دفتر آقای سمواتی تهیه کننده فیلم نزدیک این محل بود، آنجا هم رفتم و برای بازی در «پنج ستاره» تست دادم و قبول شدم.
بین شروع آموزش بازیگری شما و اولین تجربه کاری تان فاصله کمی وجود داشت؟
نه اینطور نبود. من از مدت ها قبل از شروع فیلم خانم افشارزاده درگیر مقوله بازیگری شده بودم؛ کلاس و ورک شاپ می رفتم و نمایشهای ساده کلاسی را هم روی صحنه میبردیم. شاید به اندازه چهار پنج سال دانشگاه برای آن تلاش کردم.
شما از روی متن نقش اول فیلم را بازی می کنید، اما قصه جوری پرداخت شده که همه به یک نسبت مساوی بازی دارند.
بله. این فیلمنامه قبل از اینکه جلوی دوربین بیاید، چند ورژن دیگر هم داشت و در نسخه نهایی اینطور تصمیم گرفتند که همه بازیگران به نسبت مساوی دیده شوند. قبل از اینکه انتخاب من تأیید شود، چند بار مرا برای صحبت وتست و … به دفتر می خواستند. از ابتدا میدانستم که نقش اول قصه به دختری همسن و سال من می خورد.
با این شکل از روایت مخاطب هم بهتر با قصه ارتباط می گیرد. قبول دارید؟
بله. به هر حال آنها بازیگران شناخته شده بودند و قطعا پررنگ تر شدنشان به زیباتر شدن روایت کمک کرده است. این موضوع را بدون اینکه ورژن دیگری از قصه ساخته شده باشد، میتوان فهمید.
دیبا زاهدی ، بهناز جعفری و سحر قریشی در نمایی از «پنج ستاره»
همبازی شدن با این همکارانی که اسم و رسم دارند برای شما با ترس یا استرس همراه بود؟
ترس نه، اتفاقا با حس خوبی همراه بود. این موضوع مرا مطمئن می کرد که در یک پروژه حرفه ای همکاری میکنم. کنار این دوستان بسیار آموختم. شهاب حسینی و بهناز جعفری بازیگرانی هستند که خودشان این هنر را تدریس میکنند و من به عنوان یک بازیگر تازه وارد، خیلی خوشحال بودم از اینکه همبازی شان شدم.
بازی کردن در فیلم یک کارگردان خانم که تجربه اولش را پشت سر می گذاشت چگونه بود؟
چیزی که در سینما مطرح است، دید کارگردانی است و نه جنسیت. خانم افشارزاده قبلا بازیگر بودند و حس و حال ما را بیشتر درک می کردند.
ایشان به شما اجازه بداهه پردازی می داد یا طبق متن پیش می رفتید؟
نقش من یک نقش مونوتن بود و چندان جایی برای بداهه پردازی وجود نداشت. خیلی هم به خودم نزدیک بود، چون درسم به تازگی تمام شده و آن زمان که فیلم را بازی میکردم، هنوز دانشجو بودم.
چطور موفق شدید با نقش همذات پنداری کنید؟ به نظرم شرایطی مثل شرایط او را در زندگی واقعی خودتان از نزدیک درک نکردهاید.
ما داریم از یک جایگاه بالا به این خانواده نگاه می کنیم چون ممکن است در سطح مرفه تری نسبت به آنان به سر ببریم. این در حالی است که آن خانواده و آن دختر خودشان اینطور به دنیا نگاه نمی کردند. این تفکر را در مورد خودشان نداشتند که آدم های بدبختی هستند. در حقیقت آنان خانواده ای کاملا آبرومند بودند که در جامعه ما کم هم نیستند و پرداختن شهریه دانشگاه آزاد نیز برای همه دانشجویان آن ساده نیست. من فکر کردم نباید از نگاه دیبا به این شخصیت نگاه کنم بلکه باید دیدگاه خود مریم حاکم باشد. شاید اگر می خواستم از دریچه چشم خودم به قصه نگاه کنم اصلا با این خانواده ارتباط برقرار نمی کردم چون به هر حال شبیه به من زندگی نمی کردند.
این کاراکتر حتی از گفتن واقعیت های تلخ زندگی اش به غریبه ها ابایی ندارد.
بله. مریم خیلی راحت به دوستش میگوید که پدر من کارگر است و ترسی از گفتن این موضوع ندارد.
این جنبه از شخصیت مریم دلخواه شما بود؟
این چیزی بود که در فیلمنامه نوشته شده بود و ما در مشورت های گروهی بیشتر به درستی این پرداخت پی برده بودیم. ممکن است مریم این فیلم بعد از ۴ سال دانشگاه رفتن طرز تفکرش عوض شود چون او تا به حال در خانه بوده و هرگز در موقعیتی قرار نگرفته که خود و دیگر دختران را مقایسه کند.
برنامه های شما برای ادامه این مسیر چیست؟
توقع ندارم که به سرعت در سینما جا بیفتم و در آرزوی شهرت نیستم. علاقه به معروف شدن ذره ای در بازیگر شدن من نقش نداشته است. سعی میکنم آهسته جلو بروم.
فیلم را با مردم هم دیدید؟
بله در جشنواره دیدم و خدا را شکر بازخوردها خوب بود. باید صبر کنیم تا چند روزی از اکران بگذرد و بعد ببینیم استقبال واقعی مردم چگونه است، چون در فضاهای جشنوارهای معمولا اطرافیان فقط تعریف می کنند.
خیلی از بازیگران مطرح زن سینمای امروز ایران زمانی مثل شما با بازی در نقش اول یک فیلم شروع کردند. مثل ستاره های «من ترانه ۱۵ سال دارم» و «دختری با کفش های کتانی». شما هم هنگام بازی در این فیلم چنین دورنمایی برای خود تصور می کردید؟
بله. دقیقا چنین فکری می کردم و جالب است بدانید از بچگی می خواستم به عنوان اولین تجربه بازیگری در یکی از فیلم های رسول صدر عاملی بازی کنم. قبلا از دیدن فراخوان آقای سمواتی برای فیلم «پنج ستاره» چند بار در دیگر دفاتر سینمایی هم تست داده بودم. گاهی کاندید یا انتخاب هم شده بودم، اما برای نقش های کوتاه تر. من اما سعی کردم قبول نکنم تا شروع محکم تری داشته باشم. حضور آقای کامبوزیا پرتوی نیز یک امتیاز بزرگ برای این فیلم بود. حتی بودند دوستانی که به من می گفتند ظاهر تو با کاراکترهای فیلم های یک دهه قبل صدرعاملی همخوانی دارد.
اگر این قصه ادامه پیدا میکرد شما از نگاه خودتان چطور تمامش می کردید؟
رضا میخواهد آبروداری کند و این شاید بارز ترین مشخصه او باشد. این امکان وجود داشت که رضا هم با مریم ازدواج کند اما ما داریم این تا این مرحله از زندگی این شخصیت ها را می بینیم و قصه ای که تا اینجا ماجرا رخ داده و قطعا خواسته های کارگردان نیز در همین برش لحاظ شده است.
حرفی باقی مانده؟
تنها از مردم درخواست می کنم برای دیدن فیلم ما به سینما بیایند چون همه برای اجرای درست کار زحمت کشیدیم.