رضا ایرانمنش در بخش دوم گفت و گو با سوره سینما از اشاعه فرهنگ توهین و تخریب در تلویزیون انتقاد کرد.
سوره سینما – میثم محمدی: یک دنیا حرف دارد و باید ساعتها پای صحبتش بنشینی و گوش کنی. فوتبال، سینما و برنامههای تلویزیونی «هفت» و « ۹۰» و دفاع مقدس و رزمندگان و جانبازان آن محورهایی است که در بخش دوم گفتگوی خود با رضا ایرانمنش به آنها پرداختیم و او هم بیپروا و با صراحت تمام انتقادها و حرفهای تند و تیزش را مطرح کرده که آن را میخوانید.
برای الگوهای فرهنگی و تولید برنامه های کاربردی جهت دوری از آسیب ها و ناهنجاری های تولیدات دیگر کشور ها چه باید کرد؟
رضا ایرانمنش: اگر ما معتقدیم که باید در مقابل هجوم شبکه های رسانهای ایستاد و در مقابل برنامه های ماهواره ای فرهنگسازی کرد، باید هزینه های آن را داد و سرمایه هایی که از راههای گوناگون و در یک چرخه مسموم به جیب مفسدان اقتصادی میرود را ساماندهی کرد و به حوزه فرهنگ تزریق کرد تا برنامه های بهتری را در تلویزیون داشته باشیم ، نه اینکه بخاطر هزینه نکردن ، یک سریال را بارها تکرار کنیم که مردم هم این جریان و کم کاری را متوجه شوند.
شما خودتان برنامه های تلویزیون را تماشا نمی کنید؟
کدام برنامه را ببینم؟ حتی اخبار ما ضد و نقیض است و از طرفی حوزههای فرهنگی در مقابل هم ایستادند و تلویزیون علیه ارشاد عمل می کند و ارشاد هم در مقابل تلویزیون قرار می گیرد. من برنامه ۹۰ را مثال بزنم. از زمانی که این برنامه پخش شد وجاهت ورزش و در اصل فوتبال ما از دست رفت ، یک شب اسطوره ورزشی را با سر زمین می زنند و شب دیگر یک نفر را تا عرش می برند.یک زمانی من فارغ از رنگ قرمز و آبی بازی های تیم ملی را تماشا می کردم ، اما حالا دیگر رغبتی برای دیدن بازیهای تیم ملی هم ندارم.بدنبال همین وضعیت فرهنگی ورزشگاههای ما هم خراب است و این بی احترامی و توهین ها در تلویزیون هم باب شده است.
در مورد برنامه های سینمایی چه نظری دارید؟
ریشه سینما را هم در تلویزیون با برنامه «هفت» زدند.
تا به حال برای حضور در این برنامه دعوت نشدید؟
خیر. احتمالا از این میترسند که خیلی از واقعیت ها را عنوان کنم و قادر به جلوگیری از حرفهای من نباشند، اگر این کار را بکنند من بیتعارف حرفهای دلم را میزنم.
اگر درباره سینمای دفاع مقدس صحبت کنیم، احتمالا روند انتقادات تند شما ادامه خواهد داشت.
بله. زمانی من به وضعیت سینمای دفاع مقدس انتقاد کردم و صدای یکی درآمد که پس «اخراجیها» چیست؟ بدا به حال کسی که «اخراجیها » را اثری در سینمای دفاع مقدس می داند. من با شخص کار ندارم، اما این فیلمها زمانی باید تولید شود که ما ارزشهای حوزه دفاع مقدس را تمام و کمال به تصویر کشیده باشیم. آنوقت از این فیلم ها به عنوان زنگ تفریح و سرگرمی استفاده کنیم ، البته این سرگرمی هم باید با حفظ احترام و فارغ از توهین باشد . زمان جنگ همان ابتدای امر که برای اعزام به جبهه اعلام آمادگی می کردیم ، یک دست لباس مقدس بسیجی میدادند ، نه اینکه با پاشنه ورکشیده و قیصربازی اعزام شوند. بله من هم شخصیت هایی مانند مجید سوزوکی را می شناسم ، معتادی که پس از اعزام به جبهه از یک نیروی رزمی به درجات بالای فرماندهی رسید. جدای اینها ما باید بزرگان جنگ تحمیلی را در الویت قرار دهیم. یک سرباز بسیجی جرات نداشت از دستور فرمانده دسته سرپیچی کند، اما در این فیلم حنجره فرمانده لشگر که قاسم زارع نقش او را بازی میکرد، داشت پاره میشد. در این فیلم برای رزمندههای شیمیایی ارزش قائل نشدهاند. آقای ده نمکی کجای جنگ تحمیلی این چنین بود؟
گویا ده نمکی قصد دارد از سینما خداحافظی کند و فیلم نسازد.
باز هم مگر قرار است بسازد؟ همه چیز را که نابود کرد و از همه طرف کمکش کردند و سرمایه زیادی بدست آورد. من سالهاست مجوز یک فیلمنامه را گرفتهام و دستور اکید رییس جمهور وقت و دکتر حسینی وزیر ارشاد را برای اختصاص بودجه داشتم که رسید به مدیر فارابی و مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و آنقدر سنگ اندازی کردند که این اتفاق نیفتاد. حالا از طرف دیگر شخصی مانند حامد کلاهداری می آید و یک فیلم می سازد، اسم می برم که غیبت نباشد، این جریان غیر از این را اثبات میکند که باید به مدیران وصل باشی و پسرخاله آنها باشی تا فیلم بسازی؟
در این سالها فیلمی هم از سینمای دفاع مقدس دیدید که راضی کننده باشد؟
متاسفانه انقدر ذائقه ها را پایین آوردند و شعارهای الکی دادند که من از سینما متنفر شدم ، چون جز اینکه اعصاب من را به هم می زند چیز دیگری ندارد. حالا امیدوار بودیم که آقای روحانی بیاید و اتفاقی بیفتد که نشد و متاسفانه برخلاف اینکه گفته بودند جابجایی و تغییر آنچنانی در سطح مدیران نخواهند داشت ، بسیاری از مدیران زحمتکش دوران احمدی نژاد را کنار گذاشتند. یکی از عواملی که جلوی پیشرفت ما را می گیرد همین تغییر مداوم مدیران و استفاده از اشخاص بی سواد و دون پایه در سطوح بالا است که همین افراد هم جیب خود را در این فرصت پر می کنند و یک شخص نوپای دیگر جای او را می گیرد.
با این تفاسیر حالا که شما فعالیتی در حوزه فرهنگ و سینما ندارید ، اوقات فراغت و یا بهتر بگوییم ایام بیکاری خود را چگونه می گذرانید؟
غصه می خورم و در انتظار مرگ هستم، زمانی به عشق همین شهدا خاطرات جنگ را بصورت فیلمنامه می نوشتم که تمام قفسه ها و کمدها پر شد و ما فکر می کردیم برای بچه های جنگ ارزش قائل هستند ، اما جز شعار و بی توجهی چیزی ندیدیم. کافی است مسئولان در سفرهای بیشماری که دارند یک نگاهی به رفتار کشورهای دیگر با بازمانده های جنگ در کشورشان بیاندازند.دوستی که برای درمان به یک کشور غربی رفته بود تعریف می کرد و می گفت که در خیابان با صحنه ای مواجه شدم که مردم با هر ظاهر و شکلی در یک مسیر مشخصی می ایستند و ادای احترام می کنند و رد می شوند ، وقتی جویای ماجرا شدم فهمیدم که آنها به یک ستون که تابلویی فلزی برای ادای احترام و یادبود نمادین به سربازان جنگ تحمیلی بر روی آن تعبیه شده است احترام می گذارند و این یعنی فرهنگ سازی.در بسیاری از کشورها بازماندگان جنگ و چند نسل بعد از آنها با عزت و احترام و در رفاه زندگی می کنند ، چون به آنها می گویند که شما عزیزان خود را برای کشور از دست دادید و ما وظیفه داریم به شما رسیدگی کنیم. شاید الان بگویند که رزمندگان انتظار و توقعی ندارند و فقط تو توقع داری؟ ما توقع نداریم ، بلکه شما با ایجاد بنیاد شهید و بنیاد جانبازان و … آنها را متوقع کردید و حالا به حال خود رهایشان کردید.خفیف کردن و خرد کردن رزمندگان بدتر از این نیست که چند نفر دکتر با هم جلسه بگذارند و برای جانبازان درصد تعیین بکنند. از شرایط خانوادگی یک شیمیایی اعصاب و روان چه خبری دارید که الان با مشکلات دارو و درمان در آسایشگاه زندگی می کند.
شما به این آسایشگاهها سر می زنید؟
بله. خدا را شکر این سنت را حفظ کردم ، البته نه مثل خیلی از آقایانی که با دوربین فیلمبرداری و عکاسی به آنجا سر می زنند. باید بگویم من چه تهمت هایی که نشنیدم و از آن گذشتم. به من در خیابان می گفتند که خوب از نهادهای دولتی به شما میرسند و لذت می برید. پیش خودم می گفتم ایرادی ندارد ، من آبروی نظام هستم ، اما حالا که نگاه می کنم انگار که ما باعث آبرو ریزی هستیم. برای ملاقات با یک مدیر باید هفت خان رستم را رد کنید و یک مدیر هم که باشد و در را به روی خلق باز بگذارد به سرعت او را برکنار می کنند. مدیرانی که اگر خون شهدا و رزمندگان نبود الان فرزندان آنها به راحتی و در رفاه زندگی نمیکردند. این شرم آور است که یکی از جانبازان ما که ترکش در کنار قلب خود دارد و ۵ درصد برای او تعیین کرده اند، وقتی برای اعتراض مراجعه میکند ، با برخورد زننده درصد او را به ۳ تقلیل میدهند. قلب این جانباز که هیچ، باید پای او را بوسید.
دوست دارم کمی بیشتر در مورد این عکس ها صحبت کنید. در ذهنیت عامه مردم این تصور وجود دارد که هنرمندان دیوارهای خانه یا محل کارشان را مملو از عکسهای ستاره های سینما یا خودشان میکنند ،اما این در مورد شما صدق نمی کند.
بله . همینطور است. شاید همه انتظار دارند که در یک دفتر فیلمسازی عکس بازیگران و کارگردانان و ستاره ها و حتی خود آن هنرمند و لوح های تقدیرش روی دیوار باشد ، اما من این کار را نه در خانه و نه در اینجا انجام ندادم. در مورد این عکس ها هم بدلیل اینکه من قصد نداشتم شهدا را گزینش کنم عکسها زیاد شد و فضا را پر کرد. ما همت، فهمیده، باکری، و آوینی زیاد داشتیم و به همین دلیل آنها را انتخاب نکردم. وقتی وارد اینجا می شوم فاتحه میخوانم ، نه برای آمرزش آنها که جایگاهشان متعالی است، بلکه برای اینکه توجه و نظری به من کنند و اینکه نگویند که حداقل رضا ایرانمنش از ما یادی نکرد. ابتدا قصد داشتم که اتاقی را در منزل به این عکسها اختصاص بدهم که دیدم خودم به اندازه کافی آنها را اذیت میکنم ، بنابراین در دفتر این کار را کردم.
آخرین پیشنهادی که برای بازی به شما شد چه وقت بود؟
اول اینکه باید بگویم خیلیها وقتی پیشنهاد میدهند انتظار دارند که پول نگیریم یا کمترین حد را دریافت کنیم . اما در سه سال گذشته سه کار انجام دادم . یک کار داشتم به تهیه کنندگی محسن آقاخان که هنوز مبلغ قرارداد به من داده نشده و من از آنها چک دارم. یک کار دیگر هم داشتم در نیمه دوم سال ۹۱ که حدود ۱۸ میلیون تومان که هیچ خبری از تهیه کننده برای پرداخت پول آن نیست و یکی هم سریالی بود با آقای سبط احمدی و چون سابقه چنین کار با ایشان را داشتم ، قرار داد رسمی ننوشتیم و شفاهی توافق کردیم که بعد از کار خلاف آن توافق های شفاهی و خیلی کمتر از آن را می خواستند بدهند و گفتند می خواستی قرارداد ببندی و وقتی به مسئولان مراجعه کردم در نهایت گفتند که بیایید و هر دو شما برای صحت گفتههایتان دست روی قرآن بگذارید که من گفتم نیازی نیست و ارزش قرآن برای من زیاد است و برای چند میلیون تومان این کار را نمی کنم و حالا همین آقا دائم در حال کار کردن است.
شما یک دوره ای هم در دولت پیشین در بحث تایید فیلمنامه و صدور پروانه حضور داشتید.
بله. من در شورای تصویب فیلمنامه های ویدئویی و نمایش خانگی بودم و همه عزیزان هم می دانند که هیچ سودی برای من نداشت اما تنها چیزی بود که سرگرم بودم و در جلسات بحث و تبادل نظر می کردیم و کوله باری از فیلمنامه و فیلم با خودم به خانه می آوردم تا نظر بدهیم تا اینکه آقای احسانی آمد و یکی از دوستان در جلسه ای به من گفت که خیلی از دوستان عوض می شوند ،اما تو می مانی ،به این دلیل که یکی از کم حاشیه ترین آدمها که بدون حب و بغض و توجه به اسم ها نظر می دهد ، شما هستی. در جلسه دیگری که دکتر ایوبی بود من شروع به درد دل کردم که ایشون گفتند من در اطلاع نبودم و چرا اینطور باید باشد که در ارتباط بعدی من در خصوص بدهی هایم صحبت کردم که حدود ۵۰ میلیون بود و ایشون گفتند که درخواستی بنویسید و از صندوق حمایت از هنرمندان ۱۰ میلیون وام دریافت کردم که تا همان حد می توانستند وام بدهند که ای کاش همان را هم نمی گرفتم ، چون توقعات را زیاد کرد و در نهایت اسامی شورای تصویب فیلمنامه آمد و دیدم که من نیستم و وقتی جویای دلیل شدم گفتند که احسانی گفته فلانی حال خوبی ندارد و نمی تواند بیاید ، در صورتی که دبیر شورا من را خواسته بود و به من گفتند که این جریان را با دکتر ایوبی در میان بگذار که این اتفاق صورت گرفت و ایشون گفتند رسیدگی می کنیم که اتفاقی نیفتاد. در کل من بعنوان یک هنرمندی که به مملکت و جوانان آن تعهد دارم این حرفها را می زنم و اگر بی هنری باب شده است ، من نباید پاسخگو باشم ، ولی باید با هنرم و برخوردم با جامعه تاثیر مثبت بگذارم ،حالا با این شرایط یک نفر نیست سوال کند که تو از کجا ارتزاق می کنی؟
حالا واقعا در این خصوص چه می کنید؟
من اول یک گله از همکاران خودم در سینما بکنم که با توجیهات مختلف از من برای بازی دعوت نمی کنند.البته برخی از آنها هم مقصر نیستند ،چون بعضی از تهیه کننده ها معتقدند که چرا به فرض به ایرانمنش ۸ میلیون دستمزد بدهیم ، وقتی که یک نفر پیدا می شود ۱۰ میلیون تومان هم به ما بدهد و بازی کند.برخی از دوستان هم که دلیل شرایط جسمی من را مطرح می کنند و عده ای هم می گویند چون سراغ کارگردانی رفتی ، فکر کردیم که بازی نمی کنی و از این توجیهات گوناگون.در صورتی که دکتر معالج من تاکید کرده که اگر سرگرم باشی اتفاقی نمی افتد.در نهایت آقای ضرغامی در ملاقاتی که با من در بیمارستان داشت از دکتر سوال کرد که چه کمکی می توانیم بکنیم که دکتر تاکید کرد باید با کار سرگرمش کنید که ضرغامی دستور داد پس از دریافت آزمون و کسب نمرات خوب و مصاحبه به استخدام سازمان درآمدم و در یک مقطعی چند فیلم ساختم که با هزار بدبختی پول آن را دریافت کردم و حتی ماشینم را فروختم و با عوامل تسویه کردم ، چون عادت ندارم مثل خیلی از تهیه کننده ها چک بدهم.
پس شما از این طریق اعلام می کنید که هیچ مشکلی از لحاظ جسمانی برای بازیگری ندارید و این توجیهات از سوی دیگران عنوان می شود؟
من صد در صد آمادگی دارم و در وضعیت بد جسمانی امتحان کردم و سر کار رفتم و به اصطلاح زنده شدم و عوامل به من گفتند که مثل یک بمب انرژی هستی و اتفاقا بیکاری و عدم توجه مسئولان و همکاران بیشتر از بیماری من را اذیت می کند.
الان فیلم های سینمایی را می بینید؟
خیر.البته چند فیلم از شبکه نمایش خانگی تماشا کردم و فیلمهای اکشن در ماهواره را هم می بینم.در سینما چیزی ندیدم.
کتاب چطور؟ اهل مطالعه هستید.
متاسفانه بدلیل مصرف زیاد دارو و اثرات شیمیایی روی قرنیه چشمم و عدم تمرکز و همچنین ضعف چشم ، مطالعه به شدت روی چشمم فشار می آورد و اینکار را نمی توانم بصورت فشرده انجام دهم.
برای آینده و روزهای پیش رو چه برنامه هایی دارید؟
اول اینکه مراسم یادواره شهدای سراسر کشور که دعوت می شوم ، حضور پیدا می کنم و معمولا با جوانان و دانشجویان در ارتباط هستیم و اینکه آنها تاثیر می گیرند و یک ارتباط معنوی برقرار می شود برای من جذاب و دوست داشتنی است.