سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱ تیر ۱۳۹۳ در ۳:۲۹ ب.ظ چاپ مطلب

۶۰ میلیون تومان هزینه تولید «روزی روزگاری»/ خسرو شکیبایی به جای هاشم‌پور

ava-roozegari

تهیه‌کننده مجموعه‌های «روزی روزگاری» و «آوای فاخته» از خاطرات تولید این پروژه‌ها گفت.

تهیه‌کننده مجموعه‌های «روزی روزگاری» و «آوای فاخته» از خاطرات تولید این پروژه‌ها گفت.

سوره سینما- این روزها دو مجموعه خاطره انگیز از شبکه تماشا پخش می‌شوند. «روزی روزگاری» ساخته امرالله احمدجو و «آوای فاخته» به کارگردانی بهمن زرین‌پور. با بهروز خوش رزم تهیه کننده این مجموعه‌ها درباره روند تولیدشان صحبت کردیم. خوش رزم یکی از پرکارترین تهیه کننده‌های تلویزیون در دهه ۷۰ بوده و در کارنامه اش می توان تهیه مجموعه‌های «گرگ‌ها»، «ورثه آقای نیکبخت»، «یلدا» و … را دید. مرور خاطرات این مجموعه‌ها از زبان تهیه‌کننده آنها خالی از لطف نیست.

برای شروع بحث باید به گذشته فلاش بک بزنید. ماجرای «روزی روزگاری» چطور پیش آمد؟

بهروز خوش رزم: آقای امرالله احمدجو کارمند تلویزیون و کارگردان بود، فیلم‌های کوتاه ساخته بود و البته فیلم سینمایی «شاخه های بید» ایشان هم مورد توجه قرار گرفته بود. من از سوی آقای فرید حاج کریم خان که مدیر وقت گروه فیلم و سریال بود دعوت به کار شدم و او توضیح داد که این فیلمنامه تصویب شده و شروع کنیم به کار. آن زمان مجموعه امام علی (ع) هم در حال تولید بود، قرار بود من آن مجموعه را تهیه کنم اما آقای کریم خان پیشنهاد «روزی روزگاری» را داد و به این پروژه پیوستم.

شما کارمند تلویزیون بودید؟

بله.

یادتان هست فیلمبرداری «روزی روزگاری» چه زمانی شروع شد؟

بله. اسفندماه ۱۳۶۹ پیش تولید را آغاز کردیم. ۸ خردادماه ۱۳۷۰ فیلمبرداری شروع شد و ۴ آذرماه فیلمبرداری به پایان رسید.

با دوربین ۳۵ کار کردید؟

نه. دوربین ۱۶ میلیمتری.

هزینه تولید این مجموعه خاطرتان مانده؟

بله، حدود ۶۰ میلیون تومان.

آن موقع تقسیم بندی مجموعه ها به الف و ب و … وجود داشت؟ درجه «روزی روزگاری» چند بود؟

این مجموعه الف بود، آن موقع الف ویژه نداشتیم.

یکی از امتیازهای «روزی روزگاری» عوامل و بازیگران آن هستند. فرهاد صبا، فرهاد فخرالدینی و خسرو شکیبایی. شکیبایی گزینه اول بازی در نقش مراد بیک بود؟

برای نقش مرادبیک ابتدا قرار بود جمشید هاشم پور در این پروژه کنار ما باشد، اما ایشان آن روزها ستاره سینما بود و دستمزد بالایی داشت. ما توان پرداختن دستمزدی که شایسته ایشان بود نداشتیم. لیستی داشتیم و به همه گزینه های مناسب فکر می کردیم. آقای احمدجو از  آن کارگردان‌هایی است که وقتی می‌نویسد به بازیگرش فکر می کند و خیلی زود به نتیجه می‌رسد. خسرو شکیبایی عزیز هم یکی از گرینه‌های جدی بود که خوشبختانه توانستیم حضور او را در کنارمان داشته باشیم. مرحوم شکیبایی در این مجموعه واقعا درخشید و بازی اش در یادماندنی است. فرهاد صبا یکی از بهترین فیلمبرداران سینما بود که با مسعود کرانی و مجید فرزانه در این پروژه حضور داشت و همکاری با او به بهتر شدن کار انجامید. موسیقی فرهاد فخرالدینی هم خاطره انگیز و در یادماندنی است.

محمود پاک نیت و محمد فیلی را هم خیلی ها نمی شناختند، آن ها را چطور انتخاب کردید؟

آقای احمدجو با آنها همکاری کرده بود، خیلی خوب توانایی هایشان را می‌شناخت و باور داشت.

آن زمان آقای شکیبایی در «هامون» بازی کرده بود؟

نه. بعد از پایان «روزی روزگاری» به کار آقای مهرجویی ملحق شدند.

فیلمبرداری هم خارج از تهران انجام شد. حوالی اصفهان؟

بله. کل کار در میمه اصفهان، در بیابان های اطراف فیلمبرداری شد. حدود ۶ ماه فیلمبرداری طول کشید، در روزهای داغ تابستان ساعاتی طولانی کار مفید داشتیم. بیشتر نماها خارجی بود، فضاهای متنوعی داشتیم و این کار را دشوار می کرد اما گروهی که در این پروژه با ما همکاری می کردند درجه یک و همدل بودند. این همکاری گروهی عالی نتیجه خوبی داشت.

یک اتفاق جالب درباره «روزی روزگاری» افتاده، هر بار که پخش شده امتیازهای آن بیشتر دیده شده. خودتان فکر می کردید این مجموعه تا این حد مورد توجه واقع شود؟

نه واقعا. از اول فکر نمی‌کردیم. اما در طی سال ها به ما ثابت شد.

معمولا این روزها بیشتر تهیه کننده ها و بازیگرها از تهران خارج نمی‌شوند و حوصله کارهای غیرآپارتمانی را ندارند. زمان تولید «روزی روزگاری» با توجه به دوری از شهر و دشواری کار در بیابان حاشیه ای به وجود نیامد؟

اصلا آن زمان ماجراها به این شکل نبود، بازیگرها و عوامل احساس تعهد و مسئولیت بالایی داشتند، برایشان حضور در یک پروژه خوب با همه دشواری‌هایش مهم بود و برایش زمان می گذاشتند. به عنوان نمونه آقای شکیبایی ۲ ماه زودتر از آن که بازی‌اش شروع شود به میمه آمد، هر روز سر صحنه بود، وقتی از او می‌پرسیدم چرا هر روز سر صحنه می آیی؟ می‌گفت: باید بدانم قصه و فضای کار چطور است؟ باید بدانم بقیه چه کار می کنند؟ چه اتفاقی می افتد و روند کار چطور است؟ بازیگران بزرگی مانند خسرو شکیبایی با رنج و احساس مسئولیت فراوان به جایگاهی که به دست آوردند رسیدند.

و بازیگرهای امروز دیگر آن عشق به کار را ندارند؟

نه. به بیشتر بازیگرها که زنگ می‌زنید می گویند چه مدتی کار دارید و چقدر دستمزد می دهید؟ قبلا درباره نقش، فیلمنامه، کارگردان و گروه می پرسیدند و برایشان مهم بود با چه افرادی همکاری کنند.

«آوای فاخته» هم یکی دیگر از کارهای محبوب کارنامه شما است. این قصه از کجا شروع شد؟

آقای بهمن زرین پور قبل از «آوای فاخته» مجموعه «عطر گل یاس» را کارگردانی کرده بود که پربیننده بود، کم در آن پروژه هم با آقای زرین پور همکاری کرده بودم و آشنایی و دوستی داشتیم. آقای زرین پور که فیلمنامه «آوای فاخته» را نوشته بود درباره تولید آن با من صحبت کرد و روع به کار کردیم. به نظرم فیلمنامه خوبی داشتیم و البته آن زمان فرزندان من کوچک بودند و تدوین «آپارتمان» ادامه داشت، من به مدیر گروه فیلم و سریال وقت گفتم که درگیر «آپارتمان» هستم اما دوستان آن به پروژه را به سرانجام رساندند و من به گروه «آوای فاخته» پیوستم.

فیلمبرداری آن پروژه هم خارج از تهران بود.

۱۵ ماه در کرمان و یک ماه در تهران کار کردیم.

در «آوای فاخته» بسیاری از بازیگرهای شناخته شده آن دوره بازی کردند، این مجموعه پرهزینه بود؟

اصلام هیچ کدام از این پروژه های در یادماندنی گران نبودند. ما برای «آوای فاخته» به بازیگرها ماهانه بین ۵۰ تا ۱۵۰ هزار تومان دستمزد می‌دادیم و این رقم بالایی نبود. مخصوصا اگر رقم قراردادها را با امروز مقایسه کنید. آنچه این مجموعه ها را در یادماندنی کرده، هزینه تولیدشان نیست، انرژی و عشقی است که برای ساختشان گذاشته شده است. برای آن بازیگرها کیفیت کارشان مهم بود نه دستمزدی که می گیرند.

یک ویژگی درباره هر دو مجموعه این است که شخصیت های میانسال در آنها در مرکز قصه قرار دارند و جوان ها در حاشیه اند. سال ها است که شخصیت اغلب فیلم ها و مجموعه ها جوان هستند و خبری از گروههای سنی دیگر نیست.

بله. در سال های اخیر بیشتر شاهد موج هایی در تلویزیون و سینما بوده ایم. موج فیلم‌های جوانگرا، فیلم‌های کمدی، ملودرام و …

اما در آن سال ها در تلویزیون تنوع و تکثری وجود داشت، مثلا به مضمون و محتوای مجموعه ها که نگاه کنیم هم ملودرام در آنها هست، هم مجموعه اجتماعی، «روزی روزگاری» یک وسترن خوب بومی شده است.

تنوع و تکثری که وجود داشت به دلیل نگاه مدیران رسانه بود، آنها سعی می کردند این تنوع را در قصه ها و ژانرها داشته باشند، بسیاری از سلیقه ها آن موقع پای مجموعه ها می‌نشستند. الان گفته می شود جامعه ما جوان و غمگین است و نیاز به شادی و طنز دارد، نباید این نکته را فراموش کنیم که ایجاد امید و انگیزه فقط با تولید مجموعه های طنز و کمدی محقق نمی‌شود. در مجموعه‌هایی که درباره زندگی ایرانی و سنت های ما است، اخلاق و آداب نیکمان را ترویج می دهد هم می توان شادی و امید را به مردم نشان داد.

البته الان تلویزیون رقیبان قدرتمندی مثل ماهواره و اینترنت دارد.

مطمئن باشید اگر اثری درست تولید شود مردم ترجیح می‌دهند مجموعه ها و فیلم هایی را ببینند که درباره فرهنگ خودشان است. با زبان خودشان است و درباره سنت های خودشان. مگر قبلا ویدئو نبود؟ مجموعه «ستایش» که این روزها روی آنتن رفته و مخاطب بالایی دارد با ماهواره و اینترنت رقابت کرده و مخاطب جذب کرده. من متاسفم که بعضی مواقع مردم ما مجبورند برای سرگرمی پای سریال های سخیفی بنشینند که ربطی به سنت، دین و آیین‌های اصیلشان ندارد. مشکلی که این روزها در جذب مخاطب داریم باید در سطح کلان حل شود. مدیران فرهنگی باید برای این موضوع برنامه ریزی کنند.

وقتی سریال هایی که تولید کردید پخش می شود چه احساسی دارید؟ ضعف‌هایشان را هم می‌بینید؟

همه آنها را دوست دارم، با لحظه لحظه همه آنها زندگی کرده‌ام. هرگز حسرتی درباره این که کاش این طور آن را می‌ساختیم یا آن کار را می کردیم ندارم. «روزی روزگاری» بارها از شبکه های مختلف تلویزیون به زبان‌های مختلف پخش شده بارها تماشایش کرده‌ام، هنوز آن را دوست دارم. هنوز هم با دیدن صحنه مرگ قلی خان روی کوه، وقتی چپق می کشد منقلب می شوم، واقعا چطور می شود مرگ را به این زیبایی نشان داد؟ یادش بخیر.

سال‌هایی که از تلویزیون دور بودید چه اتفاقی افتاد؟

این روزها برای تصویب یک فیلمنامه انرژی زیادی از ما گرفته می شود، مناسبات خیلی تغییر کرده و شرایط دشوار شده. گاهی فکر می کنم اگر این میزان حساسیت و وسواس در نوشتن وجود دارد و تصویب فیلمنامه این قدر سخت است، بعضی آثار چطور ساخته شده و روی آنتن می‌روند؟

بعضی سریال‌ها مثل «یک مشت پر عقاب» و «سرزمین کهن» زمان پخش هم دچار مشکل می شوند.

بله. دقیقا. دوستان خوبی دارم که آثار درخور توجهی ساخته اند اما آنها هم شرایط دشواری برای کار دارند و در این مناسبات سردر گم شده اند.