بازیگر فیلم سینمایی «برف» تاکید کرد تلاش میکند در پروژههایی که فرجام خوبی ندارد بازی نکند.
سوره سینما- افشین هاشمی یکی از کشفهای سینمای ایران در یک دهه اخیر است. بازیگری که با وجود جوانی خاطره حضورهایش روی صحنه تئاتر، مقابل دوربین سینما و تلویزیون در یاد مانده. با انبوهی نقش متفاوت و دور از هم که یکی از بهترینهایش مجید در «برف» است. افشین هاشمی یک همکاری موفق هم با حوزه هنری دارد و آن کارگردانی فیلم دوست داشتنی «خسته نباشید» به همراه محسن قرایی است. او به استناد همین فیلم کارگردانی است خلاق و پر از ایدههای تازه در فیلمسازی، چیزی که سینمای ایران به آن نیاز دارد. هاشمی در گقتگو با سوره سینما درباره انتخابهایش، کارگردانی «خسته نباشید» و بازی در «برف» صحبت کرد.
افشین هاشمی بازیگر گزیدهکاری است، کمتر فیلم بد در کارنامهاش دیده میشود، کارگردانی تئاتر و سینما هم انجام داده. اعتبار حرفهای دارد و شناخته شده است. با توجه به اینها، سخت گیرانه انتخاب میکند؟
افشین هاشمی: من در همه این سالها تلاشم را کردهام در فیلمی که میدانم نتیجه خوبی ندارد بازی نکنم. زمانی که در فیلم یک کارگردان بازی می کنم، بازیگر او هستم. مهم نیست تجربه دارم، کارگردانی کردهام، مهم این است که با کلیت کار و اندیشه حاکم بر آن موافقم و در فضایی قرار می گیرم که کارگردان میخواهد.
اگر این تصویر با ذهنیت شما فرق داشته باشد چطور؟
چه بهتر، چون به عنوان بازیگر گرفتار تکرار آن چه می دانم، نمیشوم. چه خوشبخت است بازیگر گونهی دیگری از سینما اگر فرصتِ بازی در فیلمی مثلاً از واروژ کریم مسیحی پیدا کند که نوع و فضای اثرش خاص و منحصر به فرد است. بازیگر در این تجربههای متفاوت وجودش را در اختیار نقشهای مختلف قرار داده، و از این تنوع لذت میبرد.
شما از تئاتر آمدهاید، در تلویزیون هم گاهی حضور دارید و در سینما هم. رابطهتان همچنان با تئاتر محکم است. اگر قرار باشد انتخاب کنید الویت شما چیست؟ سینما؟ تئاتر؟
برای من اثر خوب مهم است؛ فرقی نمیکند کجا باشد.
چقدر بعد مالی در انتخابهایتان مهم است؟
تا این لحظه ترجیحم این است که وقتی به پشت سرم نگاه می کنم، رضایت نسبی از کارم داشته باشم. البته یک انتخاب دیگر هم هست: این که اصلا پشت سرمان را نگاه نکنیم!
شما یک فیلم خیلی خوب ساختهاید. «خسته نباشید» فیلمی است که تحسین شد و مورد توجه قرار گرفت، پیش از آن هم به کارگردانی در سینما فکر کرده بودید؟
فکر میکنم همه بازیگرها از فیلمی که روزی خواهند ساخت تصوری دارند. من در تئاتر کارگردانی کرده بودم و میدانستم که فیلمسازی را هم تجربه میکنم. آقای رضا میرکریمی کمک کرد و این اتفاق زودتر از آنچه پیشبینی میکردم افتاد. فکر میکردم یک موزیکال خواهم ساخت، اما با محسن قرایی یک فیلم واقعگرای قصهگو ساختیم.
در «خسته نباشید» نمیخواستید در هیچ کدام از نقشها بازی کنید؟
بازیگرهای مناسبتری را توانستیم برای نقشها پیدا کنیم، البته فکر کرده بودیم اگر بازیگر مناسب پیدا نشد مقابل دوربین بروم. (میخندد)
با «خسته نباشید» به عنوان کارگردان تواناییهایتان را نشان دادید. بعد از آن پیشنهاد برای ساخت فیلم داشتید؟
هنوز از زمان اکران عمومی فیلم فاصله زیادی نگرفتهایم. «خسته نباشید» از آن دست فیلمهاست که جشنواره به معرفی و دیده شدن آن کمک زیادی می کرد و در آن مقطع من حذف بودم. به هرحال منتظر پیشنهاد نماندم و خارج از ایران یک فیلم ساختم. اکنون هم تلاشهایی برای ساخت فیلم بعدی شروع کردهام که نمیدانم نتیجه میدهد یا نه.
بپردازیم به «برف» و نقش شما. مجید با خواهر و برادرهایش تفاوت دارد. دهه پنجاهی است، این تفاوت را در رفتار و سلوکش میشود دید. همه خانواده در وضع بحرانی به وجود آمده مقصر هستند اما در نگاه اول، مجید گناهکار است. مجید قربانی است؟
او پسر بزرگ خانواده و تنها عملگرای خانواده است. امید که سرباز است و سربازیاش بهانهای برای فرار از خانه. سارا هم که به دنبال این است که زودتر شوهر کند و از ایران برود. مجید کار کرده اما برنامهریزیهایش اشتباه از کار درآمده، ولی نمیخواسته این طور بشود.
یک سکانس خوب در فیلم هست که خیلی درست اجرا شده. مجید و مادربزرگ درباره زنها حرف میزنند و مجید از عقاب و پرواز میگوید و این که زن دست و بالش را میبندد. او ضد زن است؟
(میخندد). همیشه از قدیم گفتهاند زن به مرد سر و سامان میدهد. مجید این را نمیخواهد. با وجود یک زن او نمیتواند بلندپروازی و نقشه هایش را داشته باشد و محصور میشود. ازدواج آزادیهای پسربچهگانهای که همه مردها دوست دارند، از آنها سلب میکند و مجید این را نمیخواهد.
پس جاهطلب است؟
اسمش جاهطلبی نیست. فرار از مقیّد شدن است. مجید نمیخواهد قاعدهمند زندگی کند، میخواهد معامله کند، ریسک کند و همسر این فرصت را به او نمیدهد، هر چند به زندگیاش سر و سامان میدهد.
در زندگی سارا و امید ردپای عشق هست، ولی در گذشته مجید گویا زن و عشق نبوده. اهل زندگی عاشقانه نیست.
شاید هم بوده و ما خبر نداریم!