سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۴ تیر ۱۳۹۳ در ۱۲:۳۸ ب.ظ چاپ مطلب

نقش را از چند زاویه تحلیل می‌کنم/ آرزوهای یک نسل برای خوشبختی

anahita-afshar1

بازیگر نقش سارا در فیلم سینمایی «برف» تحلیل ابعاد مختلف یک نقش را بخشی از حساسیت‌هایش در کار دانست.

بازیگر نقش سارا در فیلم سینمایی «برف» تحلیل ابعاد مختلف یک نقش را بخشی از حساسیت‌هایش در کار دانست.

سوره سینما- محیا رضایی: آناهیتا افشار را در سال‌های اخیر در فیلم‌ها و مجموعه‌های مختلف دیده ایم، گاهی مجموعه‌هایی معمولی و گاه آثاری مثل «رستگاران» یا «مدینه» که پر مخاطب و پربیننده هستند و بعضی مواقع فیلم‌های مستقل سینمای ایران مثل «برف» و «پنهان». افشار جوان تلاش کرده در تجربه‌های مختلفش بازی‌هایی متنوع داشته باشد. این را با رجوع به کارنامه او و یادآوری نقش‌های کوتاه و بلندش می‌توان متوجه شد. افشار این روزها مشغول بازی در مجموعه رمضانی «مدینه» است و فیلم سینمایی «برف» را روی پرده دارد.

یکی از نقاط قوت نقش سارا باورپذیری و ساده بودن آن است. برای ایفای این نقش چه نکاتی مد نظرتان بود؟

آناهیتا افشار: وقتی فیلمنامه را می‌خوانم اولین کارم این است که خودم را از قصه جدا می‌کنم و از بیرون نقش را می بینم. در مورد سارا هم همین بود. به طور کل عادت دارم وقتی چندبار فیلمنامه را خواندم می‌گذارم کنار و به کاراکتر فکر می‌کنم. سارا دختری شبیه من، شبیه شما و شبیه خیلی از دخترانی است که در فامیل، همسایه، جامعه و دوستان می‌بینیم. چیزی که در سارا باور پذیر است شاید بخشی به دهه شصتی بودنش بر می‌گردد و بخش دیگرش اینکه دغدغه‌هایش واقعی و قابل لمس است. مثلا تلفنی که با خواستگارش دارد سعی می‌کند خانم باشد، در صورتی که وقتی قطع می‌کند همان دختر شر و شلوغ است. من این رفتار را بارها از دوستانم دیده‌ام. یا مثلا دخترانی که قصدشان از ازدواج با پسری که هیچ علاقه‌ای بینشان نیست، رسیدن به پول موقعیت اجتماعی است.

با این شیوه و فکر، سارا چرا به سمت حامد (میلاد کیمرام) رفته؟

این ایده آل‌های امروزی را زیاد دیده‌ایم، دخترانی که در وهله اول جذب جوانان روشنفکر یا حتی شبهه روشنفکر می‌شوند، چون آنها به هرصورت یک تیپ و کاراکتر خاص هستند. این دختران اگرچه نا خوداگاه به سمت آنها کشیده می‌شوند اما بعد از شکل گیری رابطه چون هیچ شباهت درونی باهم ندارند بعد از یکی دو سال جذابیت اولیه از بین می‌رود. مثل رابطه سارا با  شوهر سابقش. حامد دکترای ادبیات دارد.روشنفکر است و زحمت کشیده. همین‌ها سارا را به سمت او جذب می‌کند اما از جایی به بعد سارا فکر می‌کند نشستن در یک خانه ۲۰ متری با چند کتاب و خوردن قهوه کارش را راه نمی‌اندازد. وقتی  تب و تابش می‌افتد، از خود می‌پرسد تا چه زمانی باید غصه اجاره خانه داشته باشد؟

anahita-afshar2

فکر می کنم مثل سارا در جامعه ما زیاد دیده می‌شود.

این در مورد دختران هم نسل من زیاد پیش می‌آید. البته هستند افرادی که چون خودشان سرنوشتشان را انتخاب کرده‌اند پای عهدشان می ایستند. ولی طیف دیگری هستند مثل سارا که به این نتیجه می‌رسند اشتباه کرده یا طلاق را ترجیح می‌دهند. سارا قطعا حامد را دوست دارد و این دوست داشتن ابدی است، اما چاره ای برای خودش نمی‌بیند. او می داند عشق پول اجاره خانه نمی‌شود. او می خواهد به پسری در آلمان فکر کند که مطمئن است آن پسر را دوست ندارد اما بنا به شرایط مجبور است به زندگی با او تن بدهد و این کار را می‌کند. سارا از اول قصه پنهان کاری دارد با اینکه ظاهر را خوب حفظ می‌کند اما دلش آشوب است.

خودتان کدام بخش شخصیتی این کاراکتر را بیشتر درک می‌کردید؟

چیزی که در بازی این شخصیت سعی کردم رعایت کنم زیر متن بود. به نظر من جزئیات و ریزه کاری‌های بازی است که نقش را باورپذیر می کند و من سعی کردم بتوانم به آن بپردازم. تنها جایی که سارا خود واقعی اش می‌شود سکانس زیر پله است که به حامد می‌گوید دوستش دارد اما زندگی با حامد رفتن او را به استادیوم و شیطنت‌هایی که قطعا برای شوهرش هیچ دلیل منطقی ندارد سلب می‌کند. البته این هم یک جاهایی زیر متن است چون سارا هیچ وقت نمی تواند به شوهر سابقش بگوید که من از دیر شدن اجاره خانه خسته‌ام. سارا وقتی بهانه های بی منطق می آورد در واقع زیر متنش چیز دیگری است که او هیچوقت نمی تواند مستقیم بیانش کند.

برای همین متناقض و پیچیده به نظر می‌رسد.

سارا در سکانس مواجهه با حامد دو حس متناقض را به مخاطب منتقل می‌کند. بخشی صداقت سارا است و بخش دیگر جایی است که دارد گول می‌خورد، حامد می‌داند امروز قرار است برای سارا خواستگار بیاید اما این دختر از همه جا بی خبر احساساتش را در نهایت صداقت با حامد در میان می‌گذارد و حتی با عذاب وجدان می گوید که امروز برایش خواستگار می‌آید. اینجا خیلی می‌توان با سارا همزات‌پنداری کرد. سارا در ناراحت است، معذب است، دلش برای حامد می‌سوزد، گول خورده و همه جوره شخصیتش زیر سوال است. این المان‌ها در ذهن من بود که باعث شد سارا اینگونه به تصویر درآید.

معمولا وقتی از بازیگران دلیل انتخاب نقششان را می پرسیم تنها به گروه خوب و فیلمنامه اکتفا می‌کنند اما گویا شما ملاک‌های دیگری هم مد نظرتان بوده؟

بخشی از این تفاوت برای سپردن من به نقش است. وقتی فیلمنامه‌ای به من پیشنهاد می‌شود می خواهم ته نقش را دربیاورم. این اتفاق تنها برای «برف» نبود.  من در سریال «مدینه» هم همین کار را کردم. برای شناختن کاراکتر هانیه خودم را همه جوره وقف کردم. جالب اینکه چند نفر با آقای سیروس مقدم کارگردان مجموعه تماس گرفتند و پرسیدند این دختر را از کجا پیدا کردی؟ طفلک چرا ارتودنسی کرده رفته سر کار؟ اتفاقا این برای من خوشحال کننده است که مردم فکر می‌کنند من همینطورم. آقای مقدم با ناراحتی و پس از مدتی این موضوع برای من بازگو کرد در صورتی که من خوشحال بودم ازاینکه نقش این چنین باور پذیر شده و این دختر جوان واقعی به نظر می‌رسد.

و این امتیاز بزرگی است. در بیشتر نقش‌هایتان واقعی و باور پذیر هستید.

این موضوع شاید بر می‌گردد به اینکه من نقش را از ابعاد مختلف تحلیل می‌کنم.