محمود پاک نیت رفتار حرفهای و صداقت را از ویژگیهای شخصیتی زندهیاد خسرو شکیبایی میداند.
سوره سینما – میثم محمدی: یکی از شخصیت هایی که در سریال «روزی روزگاری» به کارگردانی امرالله احمدجو خاطره ساز شد و از یادها نمی رود حسام بیک، دزد و راهزن پرخاشگری است که لحظات شیرینی را برای مخاطب رقم زد. سریالی که در سوی دیگر آن زندهیاد خسرو شکیبایی با ایفای نقش مراد بیک توانایی خود را به ثابت کرد و به چهره ای محبوب تبدیل شد. به بهانه فرا رسیدن ششمین سالروز درگذشت خسرو شکیبایی با محمود پاک نیت بازیگر نقش حسام بیک که دو تجربه مشترک سینمایی با زنده یاد شکیبایی در کارنامه دارد، درباره بازیگر فراموش نشدنی سینمای ایران صحبت کردیم.
در مورد حضور خودتان در مجموعه «روزی روزگاری» و نحوه فراهم شدن شرایط برای ایفای نقش حسام بیک توضیح بدهید.
محمود پاک نیت: در سال ۱۳۶۷ یک فیلم سینمایی به نام «شاخههای بید» با امرالله احمدجو کار کرده بودم که همانجا در مورد یک نقش با من صحبت کرد برای سریالی به نام «پسرخالهها». آن موقع من کارمند وزارت فرهنگ و هنر بودم. احمدجو به من گفت که میتوانی برای ایفای این نقش بیایی که من هم جواب مثبت دادم تا اینکه سال ۱۳۷۰ قرار داد بستیم و برای فیلمبرداری به میمه رفتیم.
شما آن زمان بازیگر شناخته شده نبودید و عمده فعالیتتان در تئاتر بود. از طرف دیگر خسرو شکیبایی در «هامون» مهرجویی درخشیده بود و سیمرغ بلورین جشنواره فجر را دریافت کرده بود. وقتی متوجه حضور شکیبایی در «روزی روزگاری» شدید چه حسی داشتید؟
به هرحال برای من که هیچ شهرتی نداشتم و در شهرستان به بازیگری در تئاتر مشغول بودم، افتخار بود که با شکیبایی همکاری کنم. در هر صورت علاوه بر «هامون» شکیبایی آن زمان در میان بازیگران تئاتر بسیار سرشناس بود و من قبل از این فیلم بازی او را در چند نمایش از جمله «شاهزاده و گدا» در تالار وحدت دیده بودم و طبیعی بود که آشنایی و کار با او افتخار بزرگی برای من بود.
از مواجهه خود با شکیبایی در «روزی روزگاری» بگویید.
جالب است بدانید من و مرحوم شکیبایی در آن مجموعه فقط یک سکانس در مقابل همدیگر بازی داشتیم و آنهم مربوط میشد به سکانسی که حسام بیک بعد از یک راهزنی در بیابان با مراد بیکی روبرو میشود که متاثر از خاله راه و رسم زندگی را آموخته و متحول شده و حالا دارد همان سوالهایی را که خاله از خودش میپرسید را از حسام می پرسد.
اما در کل مجموعه چنین به نظر نمیرسد و به دلیل نقش ها به راحتی نمیشود چنین چیزی را تشخیص داد.
از طرفی هم به دلیل نوع تدوین مجموعه است که به خوبی انجام شده است.
فکر میکنم ایام فیلمبرداری در میمه کنار هم بودید و تجربیات خوبی داشتید.
بله. ما شب ها کنار هم مینشستیم و در مورد فضای سریال و شخصیتها صحبت میکردیم.
اتفاق افتاد که مرحوم شکیبایی شاهد بازی شما باشد و در مورد کیفیت بازیتان در یک سکانس اظهارنظر بکند؟
اولین سکانس «روزی روزگاری» با من شروع میشد و مربوط به صحنه ای بود که حسام بیک وارد میشد و با نسیم و بسیم بیک بر سر یک معامله دعوا و جر و بحث میکند. یک برداشت انجام شد و آقای احمدجو گفتند که باید یک برداشت دیگر بگیریم که این کار را کردیم. برای استراحت و نوشیدن آب و چای به سمت یک چادر رفتیم که من متوجه شدم کسی پشتم زد. برگشتم و با مرحوم شکیبایی مواجه شدم که به من گفت: امروز اینجا یک بازی بیابانی دیدم و خیلی لذت بردم. من که تا آن لحظه فکر میکردم که خوب بازی نکردم، حال خاصی به من دست داد و آن لحظه را همیشه به یاد دارم و اعتقاد دارم هر بازیگری این کار را نمیکند و حتی برخی بازیگر مقابل را می کوبند و تخطئه میکنند.
فارغ از بحث بازیگری چه ویژگی های بارز اخلاقی در شخصیت مرحوم شکیبایی سراغ دارید؟
علاوه بر توانایی بازیگری یک انسان واقعی، با اخلاق و الگو بود. کسی بود که آنچه با روح و دل خود حس میکرد را می گفت و منجر میشد از ارتباط با او لذت ببرید.
به غیر از سریال «روزی روزگاری» به کدامیک از آثاری که خسرو شکیبایی در آنها بازی کرده علاقمند هستید؟
من اکثر کارهای او را دوست دارم، «کیمیا» و «هامون» که از بهترینهای سینمای ایران هستند. تئاترهایی که اجرا میکرد هم درخشان بود. در کل باید بگویم که فضای کارهای شکیبایی گرم و دلنشین بود.
شما دو فیلم سینمایی هم با خسرو شکیبایی بازی کردید. در مورد این تجربه ها هم صحبت کنید.
بله. من در «سرزمین خورشید» و «دلشکسته» با او همبازی بودم. در «دلشکسته» مقابل هم کم بازی داشتیم، اما در «سرزمین خورشید» بیشتر با هم بودیم. در کار علی رویین تن زندهیاد شکیبایی از لحاظ جسمانی ضعیف شده بود و به دلیل دیابت، پرهیز غذایی و مصرف دارو داشت و حتی حدود یکسال بود که بیماری سرطان سراغش آمده بود، اما کسی نمیدانست و او با انرژی کار میکرد. این درس بزرگی بود که کاری کنید تا همه از حضورتان لذت ببرند. جمله معروف «آن چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند» مصداق رفتار خسرو شکیبایی بود.
در فیلم «سرزمین خورشید» ساخته احمدرضا درویش حضور بیشتری در کنار او داشتید . تجربه بازی در این فیلم چطور بود؟
در «سرزمین خورشید» ۷ ماه در آبادان و روزهای کمی در شمال کشور با هم بودیم. من نقش یک افسر عراقی را ایفا میکردم که به اسارت درآمده بود و باید اطلاعاتی برای آزادسازی خرمشهر میداد و مرحوم شکیبایی نقش پزشک ایرانی را برعهده داشت که به واقع لحظاتی که با او همبازی بودم درس های زیادی گرفتم. ایشان سمت استادی برایم داشت و از لحاظ منش و اخلاق کم نظیر بود.
چطور یک هنرمند به چنین جایگاهی میرسد که مانند خسرو شکیبایی حتی پس از مرگ هم فراموش نمیشود؟
من در مورد شکیبایی به طور خاص می توانم بگویم که یک فاکتور مهم وجود داشت و آن هم صداقت او بود که میتواند برای تمام اقشار الگو باشد. او از معدود هنرمندان متعهدی بود که به کار بازیگری مقابلش اهمیت میداد. در طول فیلمبرداری «روزی روزگاری» با اینکه اکثر عوامل منتظر بودند، بعد از ۲۵ روز کار ۵ روز تعطیلی داشته باشند تا به کارهای دیگرشان برسند، مرحوم شکیبایی آپارتمانی در میمه گرفته بود و میگفت نمی خواهم از این فضا دور شوم و هر از گاه خانواده پیش او میآمدند. من نمونه چنین هنرمندی را کمتر دیدم که به کارش این قدر ارزش بدهد و صداقت داشته باشد.